مهربون چرا باید بین من و تو اینقدر فاصله بیفته که نتونیم با هم درددل کنیم
به خودت قسم دل رهگذر برای دیدنت خیلی گرفته برای حس کردنت برای با تو بودن و نگاهت
نه فقط دل رهگذر بلکه دل تمامی رهگذرایی که توی جمع منتظران می شینند برات تنگه
کجایی
نه ! من کجام
مهربون کی میشه تو رو ،نگاه تو رو احساس کنم و مطمئن باشم که کنارمی
کی میشه یه بار فقط یه بار بهم بگی که دوسم داری یا نه
کی میشه که برای یه دفعه که شده نگاه به بدی من نکنی و بذاری سرم رو روی سینه پر از محبتت بذارم و گریه کنم بعد اگه خواستی جونم رو بگیری بگیر
مهربون شنیدم که اگه یکی خیلی دوست داشته باشه میای پیشش
دست میکشی رو دلش
نگاه میکنی به نگاهش
خونه میکنی تو قلبش
اما آخه مگه میشه در مقابل خورشید یه فانوس بگیرم و بگم که دارم انعکاس نور میکنم
من کجا و تو کجا
راستی یه سوال ازت دارم اگه دوس داری جو.اب بده و گرنه که هیچی
آخه شنیدم رهگذر کمتراز اینیه که بخواد با تو همکلام بشه
مهربون من بعضی وقتا خیلی دلم برات تنگ میشه
اما...
آخه چطور بگم ...
رهگذر اینقدر دلت روشکسته که فکر نکنم حتی دیگه دوس داشته باشی دلنوشته هاش ور بخونی چه برسه که دلت براش تنگ بشه
مهربون بیا برای دل من نه برای دل اونایی که دوست دارن بیا
اما
گر نگی از غم تو زار و نذارم چه کنم
گشته چون فصل خزان باغ بهارم چه کنم
ترسم آن است که از راه بیایی روزی
گر بگویی که تو را دوست ندارم چه کنم
سلام بر تو؛ آن دم که از مشرق لایزال طالع می شوی تا سِرِّ خلقت آسمان و زمین باشی!
سلام بر تو که روز تجلی را بشارت دهنده ای و صبح خدا را، مژده!
سلام بر تو که اشراق ها را در نور دیده ای و جهان را در خلسه حضور خود، معلق گذارده ای؛
هر چند لحظه ای، نگاه ولایتت را بر این گستره محتاج، دریغ نخواهی داشت!
فردا، گل های نرگس در اولین تلألؤ خورشید بامدادی، خبر از شکفتن آخرین غنچه باغ امامت می دهند؛
آن که مبارکی قدومش، سرآغاز مساوات و عدل و دوستی در میان خلایق است.
ادعای دوستی دارم ولی ای وای من
روز و شب ها گریه کرد از دست من مولای من
روزها رفت و من از مولای خوبم غافلم
هرکسی را جا داده ام من در دلم
آری !! تقدیر این دل را به دست خود بنوشته ام
من هزاران بار قلب مولای خود بشکسته ام
مظلوم آقام، غریب آقام، بی کس آقام، با معرفت آقام
ای سفر کرده، که رفتی به یقین میایی
مادرت ناله زنان منتظر مَقدم توست
آی مَردم !! آی مَردم !!
ما به فکر سرور خود نیستیم
غصه دار ِ غصه های دلبر خود نیستیم
وقت تنهایی و سختی ما به پیشش می رویم
لیک با اعمال خود هر لحظه نیشش می زنیم
ظاهرا مجنون و او لیلای بی همتای ماست
باطنا لیلای ما دنیای پر غوغای ماست
تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟
تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
امّید زندگانی من ، مهدی عزیز!
من آمدم به درگه تو التجا کنم
با این زبان الکن و این طبع نارسا
هر جا روم برای ظهورت دعا کنم
جبریل مفتخر به گدایی کوی توست
لایق نیَم گدای تو خود را صدا کنم
با نامه ای سیاه به درگاهت آمدم
شاید تو را ز آمدن خود رضا کنم
ای
که دائم به جهان منتظر منتظری
گیری از مردم
دانا ز ظهورش خبری
روز و شب ذکر
زبان تو بود یا مهدی
در فراقش غم
دل داری و اشک بصری
فرض کن، حضرت
مهدی به تو ظاهر گردد
بر در خانه و
یا بر سر کوی و گذری
ظاهرت هست
چنانی که خجالت نکشی
باطنت هست
پسندیده ی صاحب نظری؟
دیده ای هست
تو را قابل دیدار امام
می توانی تو
به خورشید جمالش نگری؟
خانه ات لایق
او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در
خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه
و سالم ز همه دارائیت
داری آنقدر
که یک هدیه برایش بخری؟
گر بپرسد
ثمرت چیست تو از طول حیات
داری از بهر
ارائه سند مختصری؟
ور بپرسد
عملت چیست ز بگذشتن عمر
در عملکرد تو
باشد عمل معتبری؟
برده ای نان
و غذا بهر مساکین یک شب
یا تو داری ز
یتیمان و فقیران خبری؟
در پی امر به
معروف و نهی از منکر
بوده ای بهر
محبان ولایت سپری؟
هیچ گه داشته
ای بهر ظهور حضرت
ناله نیمه شب
و ذکر دعای سحری؟
آن چنان هست
که افسرده و غمگین نشوی
گر بگیرد "
سِمت تو" بدهد بر دگری؟
داری آمادگی
آنکه اگر حضرت خواست
از سر مال
جهان بهر خدا در گذری؟
واقفی از عمل
خویش تو بیش از دگران
می توان گفت
تو را شیعه اثنی عشری ؟
گر
از این جمله که گفتم همه را دارایی
خوش به حال
تو که خود ساخته و منتظری
ور از این
گفته تو را هست قصوری بیگی
توبه کن بلکه
ز محبوب بیابی اثری
سرداب به معنی زیرزمین است ، که در زیرِ زمین ساخته می شود ، تا در شدت گرمای تابستان ، به آن پناه برند ، اکثر خانه های مناطق گرمسیری عراق ، از قدیم و ندیم دارای سرداب می باشد ، تا در تابستان مورد استفاده قرار گیرد ، خانه امام حسن عسکری (ع) در شهر سامرا نیز دارای سرداب بود ، مدتی امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) در این سرداب زندگی کردند ، و حضرت مهدی (ع) نیز در این سرداب زندگی نموده است ، بنابراین ، این سرداب به خاطر زندگی این بزرگواران ، مبارک و پر میمنت شده است . عصر معتضد عباسی (شانزدهمین خلیفه عباسی) بود ، او در بغداد می زیست ، او سپاهی را به سامرا برای دستگیری حضرت مهدی (ع) فرستاد ، یکی از مأموران برجسته او به نام ‹‹رشیق›› می گوید : وقتی که سپاه معتضد وارد سامرا شدند ، از آنجا به طرف آن سرداب که حضرت مهدی (ع) در آنجا بود ، هجوم آوردند ، پشت در سرداب صدای تلاوت قرآن را از حضرت مهدی (ع) که در سرداب بود شنیدند ، لشگر در پشت در سرداب اجتماع نمودند ، تا امام صعود نکند و بیرون نرود ، فرمانده لشگر در پیشاپیش لشگر ایستاده بود ، تا همه افراد لشگر برسند . ناگاه حضرت مهدی (ع) از راهی که به در سرداب منتهی می شد آمد ، و از پیش روی لشگر عبور کرد و رفت و غایب شد . در این هنگام فرمانده لشگر ، خطاب به سپاه گفت : ‹‹وارد سرداب شوید و مهدی (ع) را دستگیر کنید.›› سپاهیان گفتند : مگر ندیدی که مهدی (ع) از روبروی تو عبور کرد . فرمانده گفت : من او را ندیدم ، شما که دیدید چرا به او حمله نکردید ؟ سپاهیان گفتند : ما گمان کردیم که تو او را دیدی ، چون فرمانی ندادی ما نیز حرکتی از خود نشان ندادیم . (بحارالانوار ج52 ، ص52 و 53) . به این ترتیب حضرت مهدی (ع) با قدرت اعجاز ، از گزند سپاه خونخوار معتضد نجات یافت و غایب گردید . این سرداب مبارک ، از آن زمان تاکنون- در کنار مرقد مطهر امام هادی (ع) و امام حسن (ع) باقی مانده است ، و شیعیان کنار آن سرداب می روند و به خاطر آنکه در آن سرداب ، سه امام (امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) و حضرت مهدی (ع) مدتی زندگی نموده اند ، تبرک می جویند ، زیرا آن سرداب خانه ای است که خداوند آن را شایسته احترام و اکرام نموده است . این بود اصل ماجرای سرداب ، از دیدگاه شیعیان. ولی با کمال تأسف ، بعضی از نویسندگان و گویندگان بی انصاف اهل تسنن و دیگران این موضوع کاملاً معمول و طبیعی را به باد مسخره گرفته ، و با دروغ پردازی خود ، به شیعیان نسبت می دهند که آنها معتقدند : حضرت مهدی (ع) در میان سرداب غایب شده ، و یا در آنجا سکونت دارد ، و کنار سرداب می آیند و می نشینند و منتظر می مانند تا آن حضرت از سرداب خارج گردد و ... این دروغ پردازان با چنین نسبتهای ناروایی ، شیعه و عقاید شیعه را به باد مسخره می گیرند ، با اینکه هرگز شیعه چنین عقیده ای ندارد و چنین کاری نمی کند ، بلکه به آن سرداب به خاطر آنکه مدتی سه امام در آن سکونت داشته ، احترام می گذارند ، و تبرک می جویند . نه اینکه معتقد باشند امام مهدی (ع) در آنجا مخفی شده و از آنجا ظهور می کند . بهتر این است که از دروغ پردازی و دهان کجی یاوه سرایان سخن نگوییم ، که قابلیت سخن گفتن را ندارند ، بلکه مسأله را با لعنت خدا بر دروغگویان ، و تهمت زننده های یاوه گو و گستاخ به پایان بریم .