مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .
مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .

میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت


میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت


میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت

عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود

میرسد روزی که با حال بکا می بینمت

میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و

در کنار خانه ی امن خدا می بینمت

من امید وصل دیدار تو را دادم به دل  

یوسف گمگشته ی خیرالنسا می بینمت

یابن طاها یابن یاسین یابن طور آقای من

شاه دین حبل المتین کهف الوری می بینمت

امپراطور زمین و آسمان بالانشین

در کنار سفره ی بیچاره ها می بینمت

در میان خلق و خوی آدمی شایسته ی

مهربانی های قلب مصطفی می بینمت

سجده های ناب طولانی برایت ارثیه ست

من تو را سجاد بر سجاده ها می بینمت

حجت اللهی و بس علم لدنی نزد توست

باقرالعلم بدون انتها می بینمت

مکتب شیعه نشان بیرقش دست شما

صادقی و صادق آل عبا می بینمت

کظم غیظ آدابی از رفتار هر روزت بود

در مقام بندگی آقا، رضا می بینمت

دست خالی آمدم ردم نکردی یا جواد

شاه جود و بخشش و اهل سخا می بینمت

گوشه چشمی کن شبی تاکه مسلمانم کنی

هادی بیگانگان و رهنما می بینمت

العجل الساعه و الغوث یابن العسگری

منجی زندانی دام بلا می بینمت  

وعده ای داده ای و میدانم هرجا میشود

ذکر وخیر ساقی لب تشنه ها می بینمت

ماه پیروزی خون بر تیغ و تیر و نیزه ها

غرق حزن و  ماتم و شور ونوا می بینمت

بانی غم های عاشورایی شیب الخضیب

هر شب ماه عزا در روضه ها می بینمت

پابه پای عمه جانت آمدی تا نینوا

زائر سرهای روی نیزه ها می بینمت

کودکی وصل فراق یار یادم داده است

بر دلم افتاده امشب یا ابا می بینمت

کار و باری با من عاصی نداری نازنین ؟

اربعین، صحن و سرای کربلا می بینمت

شعر: علیرضا خاکساری

روزی هزار بار دلت را شکسته ام


روزی هزار بار دلت را شکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هر بار این تویی که رسیدی ودرزدی
هر بار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
ولی هم عهد خویش هم دلت را شکسته ام
یامهدی مددی کن که غلامت باشم
اللهم عجل الولیک الفرج


98374382640727669687.gif

چاه غیبت


99455437376252279017.jpg
یا صاحب الزمان

داستان یوسف را گفتن و شنیدن به بهانه ی توست

شرمنده ایم

می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . . .

میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت


میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت

میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت

عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود

میرسد روزی که با حال بکا می بینمت

میرسد روزی که تکیه میدهی بر کعبه و

در کنار خانه ی امن خدا می بینمت

76027419227823612062.gif

نسل ما نسل ظهور است اگر ما خواهیم


نسل ما نسل ظهور است اگر ما خواهیم
این زمان فصل حضور است اگر ما خواهیم

گر که آماده شود لشگر حق او آید
زین گذر وقت عبور است اگر ما خواهیم

وصل و دیدار خوش حضرت مولا تو بدان
نه چنان مبهم و دور است اگر ما خواهیم

رخ نماید به جهان گر همه محرم باشیم
وقت آن نور و سرور است اگر ما خواهیم

وعده حق برسد تا که چو لایق بشویم
لطف او حد وفور است اگر ما خواهیم

3z0ks9i.gif

گفتگوهای تنهایی با امام زمان(عج)

اللهم اعزه به، وانصره وانتصر به، وانصره نصرا عزیزا، وافتح له فتحا یسیرا، واجعل له من لدنک سلطانا نصیرا. اللهم اظهر به دینک و سنة نبیک، حتی لا یستخفی بشی ء من الحق مخافة احد من الخلق 
خدایا! زمین از زمزمه ذکر تو به دور است. 
نه حرای معرفتی، نه عزلت نشین حیرتی، نه بویی از معرفت، نه زمزمه ای از محبت. 
ای مهربان! 
آیا صدای گوشه نشینان منتظر مهدی، عجل الله تعالی فرجه، را بی پاسخ خواهی گذاشت؟ 
آیا گرفته ترین نگاهها را که در سپیده دمان و آنگاه که سرخی شفق می درخشد، بر مهدی تو، عجل الله تعالی فرجه، سلام می فرستند فراموش خواهی کرد؟ 
آیا این سینه های سوخته که از میان جماعت مرداب زده به عشق تو و مهدی تو، علیه السلام، زنده اند در بی پناهی رها خواهی کرد؟ 
کاسه هایشان خالی است. دیگر اشک هم یاری نمی کند. 
لهیب فروزان عطش در صحرای صبر می سوزاندشان. 
اضطرابشان را بنگر در امواج بغضهای فرو خورده. 
گویی اندوه تمام حنجره ها در آواز وداعشان نهفته است. 
امروز امیر در میخانه تویی تو فریادرس این دل دیوانه تویی تو مرغ دل ما را که به کس رام نگیرد آرام تویی، دام تویی، دانه تویی تو ای مهربان پروردگار ما! 
پیروزی را قرین او گردان و سوختگانش را پیروز گردان. فتحی که عالم را در برگیرد و سروش عشق، نوای فتح سر دهد. 
دروازه ای از برکات به رویش بگشا که افق پیروزی و نصر در آن سلطنت باشد. 
مهربان! 
به وسیله او در هنگامه ای که فتنه ها دین را در جهان غریب می گردانند اسلام را ظاهر گردان و سنت پیامبر، صلی الله علیه وآله، را به دست او آشکار فرما... 
آنچنان سلطنتی که انسان زیر چتر آسایش آن آرام گیرد و احدی از مردمان از آن گمراه نشود. 
خدایا! اباصالح، عجل الله تعالی فرجه، را سلامت بدار و مؤمنان را به وسیله او به دار عافیت روانه کن.

36816125295028203390.gif

کلاس انتظار


خوشا به حال آنانکه در کلاس انتظار

یک جمعه هم غیبت ندارند...!

32269134185896577391.gif

آنانکه رفتند خرج حسین(ع) شدند



آنانکه رفتند خرج حسین(ع) شدند و

آنانکه مانده اند باید خرج امام زمان(عج) شوند

وگرنه خرج جاهلیت زمان خواهند شد...

2pot6fy0zrb4bdgbtv0f.jpg

وقتی تو نباشی


وقتی تو نباشی؛

فرقی نمی کند شنبه باشد یا سه شنبه یا...

تمام روزها جمعه است و

زندگی تعطیل...

ای آخرین توسل سبز دعای ما

آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟!!

شنبه،دوباره شنبه،سه نقطه چین...

بی تو چه زود میگذرد هفته های ما!!!


36763787050512622432.gif

ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯼ ﺷﺎﻋﺮﺕ ﻗﻄﻌﺎ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ


ﺭﻧﮓ ﺍﺷﮑﻢ ﺑﯽﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ...
ﺳﺮﻓﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺗﺎﺯگی ها ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺕ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺳﺖ ﭼﺸﻤﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ...
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻋﯿﻨﮑﻢ ﺗﻪ ﺍﺳﺘﮑﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﻫﺮﭼﻪ ﻏﻢ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ...
ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ﭘﺸﺖ ﭘﻠﮑﻢ ﺑﺎﯾﮕﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﮐﻮﻩ ﻃﺎﻗﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷم ﻋﺸﻖ ﺁﺑم ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...
ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد

ﺷﺐ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺟﻨﮕﺴﺖ ﺑﯿﻦ ﻋﻘﻞ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ...
ﻧﻘﺶ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﻭﺳﻂ ﭘﺎﺩﺭﻣﯿﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺻﻔﺤﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ...
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻣﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺑﯽ ﺗﻮ ﺍﻃﺮﺍﻓﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺷﺪﻩ ...
ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯼ ﺷﺎﻋﺮﺕ ﻗﻄﻌﺎ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺁﺩﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ...
ﻣﺮﺩﻧﺶ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺍﺷﮑﺶ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ...

کوچکترین جمله برای بزرگترین دعا :

اللهم عجل لولیک الفرج

خانه تکانی دل برای رسیدن بهار دلها، « مهدی زهرا » را فراموش ن

خانه تکانی، رسم قدیمی همه منتظران بهار است؛

خانه تکانی دل  برای رسیدن بهار دلها،

 « مهدی زهرا » را فراموش نمی کنیم...

خداوندا در آخرین روزهای سال، تورا شکر می گوییم که

نعمت حیات را در این سال نیز نصیبمان فرمودی

و فرصت دادی تا در مزرعه عمر بکاریم

و اینک که طبیعت در طلیعه بهار جان و حیات دوباره می یابد

دست های خالی مان را به امید لطف و رحمت تو بالا می آوریم

 و از تو می خواهیم باز هم روزیمان باشد

چشمی که جز برای تو نگرید

دستی که تنها دامان تو بگیرد

پایی که جز به راه تو نرود

و جانی که لحظه ای بی یاد تو زنده نباشد.




دانی که انتظار تو با ما چه می‌کند؟

دانی که انتظار تو با ما چه می‌کند؟
توفان ببین به پهنه دریا چه می‌کند
آشفته ام چو موج به دریای زندگی
آشفتگی ببین به دل ما، چه می‌کند
یکدم بپرس این همه غم این همه بلا
در خاطر شکسته زغم ها چه می‌کند
دور از بهار روی تو بی‌برگ مانده‌ام
بی برگ و بار مانده به دنیا چه می‌کند؟
بنشین ز راه لطف دمی در کنار دل
آخر بپرس این دل تنها چه میکند
طاووس کبریایی، ای هدیه خدایی
تو دیدینی‎ترینی، ای دیدنی کجایی؟
هر دیده مست راهت، غمدیده در پناهت
خشکیده یاس عالم در حسرت جدایی
ای آسمان اول، ای سایبان آخر
ای چشم چشمه عشق، رحمی به بینوایی
آرام‎تر که من هم با کودکان بیایم
پایی نمانده دیگر، جز دست بر دعایی
سخت است بی تو بودن، سخت است بی تو ماندن
سخت است بی تو بی تو، بی یار آشنایی
آسان نمی‎توان رفت از خوان رحمت تو
بگذار تا بمانم در زیر گرد پایی
امید ناامیدان، مهدی سرت سلامت
سنگ است قلب بی تو، ننگ است بی وفایی


امشب به جنون کشیده میلم برگرد

امشب به جنون کشیده میلم برگرد

ای جاری ندبه در کمیلم برگرد

بی تو شب تاریک مرا نوری نیست

برگرد ستاره ی سهیلم برگرد . . .


.

برگرد که بر بهارمان می خندند
یک عده به حال زارمان می خندند
آنقدر نبودنت به طول انجامید
دارند به انتظارمان می خندند.
یا صاحب الزمان ادرکنی


می خواهم دعای ظهورت را شخصا بدست خـدا برسانم

دیر کرده ای اما، من با چشمانی سفید، چشم به راهم.

.

 هر روز اشک می بارم

.

پنجره ها فکر می کنند هوا بارانی ست و خیس می شوند.

.

آمدنت را با پنجره ها شرط بسته ام.

.

 عذابم این است که نمی دانم کجایی!

.

قاصدکِ نامرد هم نشانی ات را نمی گوید.

.

پیلۀ صبر بافتم و پروانه شدم.

.

 پروانه ای که هرروز باغ انتظارت را متر می کند.

.

دیدگانم را با عشق بافته ام؛ می خواهم برایت فرش قرمز پهن کنم.

.

 تمام اسپند های خانه را نذر آن روز کرده ام.

.

جمعه ها را قسم داده ام به ناله های شبانه ام.

.

من التماس می کنم و آن ها سکوت.

.

 انگار مشکلی هست...

.

یکی بگوید از من تا خـدا چند کیلومتر راه است؟

.

می خواهم دعای ظهورت را شخصا بدست خـدا برسانم .

آمدم تا انتقام

خوابیم و حقیقت به خدا نیست به جز این


 ما غایب و او منتظـــــر آمدن ماست...
..

.

باز باران بی ترانه

 دیدن یک جمعه بی تو دور گشتم یا که نزدیک …

 توی رویاهای قلبم دیدم او را …

یک سوار بی قرینه …

آمد از سمت مدینه …

چشم پر اشک و به دستش پرچمی با نام زهرا …

زیر لب این ناله دارد :

آمدم تا انتقام "سیلی مـــادر" بگیرم
.