مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .
مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .

بعضی وقتا دلم خیلی برات تنگ می شه


بعضی وقتا دلم خیلی برات تنگ می شه دلم می خواد بشینی روبروم و باهام حرف بزنی آخه من نمی تونم خیلی راحت حرف بزنم و

درددل کنم اما حرف های تو باعث می شه که دلم آروم بگیره

مهربون چرا باید بین من و تو اینقدر فاصله بیفته که نتونیم با هم درددل کنیم

به خودت قسم دل رهگذر برای دیدنت خیلی گرفته برای حس کردنت برای با تو بودن و نگاهت

نه فقط دل رهگذر بلکه دل تمامی رهگذرایی که توی جمع منتظران می شینند برات تنگه

کجایی

نه ! من کجام

مهربون کی میشه تو رو ،‌نگاه تو رو احساس کنم و مطمئن باشم که کنارمی

کی میشه یه بار فقط یه بار بهم بگی که دوسم داری یا نه

کی میشه که برای یه دفعه که شده نگاه به بدی من نکنی و بذاری سرم رو روی سینه پر از محبتت بذارم و گریه کنم بعد اگه خواستی جونم رو بگیری بگیر

مهربون شنیدم که اگه یکی خیلی دوست داشته باشه میای پیشش

دست میکشی رو دلش

نگاه میکنی به نگاهش

خونه میکنی تو قلبش

اما آخه مگه میشه در مقابل خورشید یه فانوس بگیرم و بگم که دارم انعکاس نور میکنم

من کجا و تو کجا

راستی یه سوال ازت دارم اگه دوس داری جو.اب بده و گرنه که هیچی

آخه شنیدم رهگذر کمتراز اینیه که بخواد با تو همکلام بشه

سوالم اینه تا حالا شده تو هم دلت برای من تنگ بشه

مهربون من بعضی وقتا خیلی دلم برات تنگ میشه

اما...

آخه چطور بگم ...

رهگذر اینقدر دلت روشکسته که فکر نکنم حتی دیگه دوس داشته باشی دلنوشته هاش ور بخونی چه برسه که دلت براش تنگ بشه

مهربون بیا برای دل من نه برای دل اونایی که دوست دارن بیا

اما

گر نگی از غم تو زار و نذارم چه کنم

گشته چون فصل خزان باغ بهارم چه کنم

ترسم آن است که از راه بیایی روزی

گر بگویی که تو را دوست ندارم چه کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد