مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .
مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .

بوی عطر نرگس می پیچد...


باز بوی عطر نرگس بر فضای صبح طنین افکنده و بلبلکان با صدای دل انگیز خویش همه را مبهوت خویش ساختند .گلی با ناز نازنین تر شده و صورتش را با شبنم نقاشی کرده و سرخی عشق را با خنده مهرگونه اش تحویل همه می دهد؛ حوریان با جامه های روشن و براق بر محمد و آل محمد صلوات می فرستند و آسمان پهنایش را آرایش به ابرهای آبی و سفید داده است و قناری کنج قفس تنهاییش را از یاد برده و آن قدر پایکوبی و بی قراری می کند که گوش باد را مرتعش ساخت . با زوان نسیم به قاصدکها نوید جمعه را می دهند و تور نوری بی پایان فضای صبح را تسخیر نموده و ذراتش متبلور در فضا رقص کنان هر دم زاد و متولد می شدند و کبوتر سفیدی با بالهای رهایش در آسمان دور واژه انتظار چرخ می زند و به دنبال منجی ذکر خوش بوی اللهم عجل لولیک الفرج را می نوازد و دل من همچون بید، از تپش هیجان جمعه می لرزد آقا! ای کاش آمدنت را همه باور می کردند و ای کاش می شد کمی زودتر بیایی، دل لاله های عاشق از نبودنت خون است و دیگر چشمی برای گریستن ندارند. به خدا نبودنت دلمان را ریش ریش کرده و گناه صورت زیبای پاکی را شسته و فطرت خالص آدمی را چین و واچین، حق و حقیقت پشت پرده شک و تردید محصور مانده و آه عطشناک یتیمی روی دلهای بی کس و کار ما سایه انداخته است. خورشید باید از پس ابربیرون بیاید و چشمهای نابینای وصل را بر پهنای باغ وصال بسراییم و خودستایی رنگ سبز را با مداد رنگی مهربانی بکشیم و نمناکی چشمان قناری را با دستمال نوید آمدنت پاک کنیم. دوباره غروب شد و دل ماتم زده ما در حسرت آمدنت بهانه از لحظه ها می گیرد. شاید دلتنگی غروب جمعه از بار شرمندگی چشمان منتظر ما باشد ولی بدان که دل دقایق همیشه به امید آمدنت می تپد. بسیج مالک اشترما را درمان کند. آقاجان گناه زندگی پروانه ها را می سوزاند و اگر تو باشی دیگر پر پروانه پی کورسویی از نور در دل شب تا هجران نمی سوزد. آقا سوز سرمای بی کسی، دستهای مهربان آدمها را تاول زده و دردی جانکاه در پیکره آرامش پیچیده است . آقاجان ثروت و جاه طلبی مرید دلهای طمع کار شده و گرمای ملتهب حقارت بر فقر و تهیدستی طعن و گلایه می زند. مهدی جان(عج) بگو کی می آیی تا کوچه ها را آذین کنیم و عطر خوش

کاش می شد که خدا اجازه ظهورت می داد

کاش می شد که خدا
اجازه ظهورت می داد
کاش می شد
که در این دیار غربت
ومیان موج غمها
به سکوت سرد وسنگین
رخصت خاتمه می داد
کاش می شد
جمعه ما
شاهد ابروی زیبای تو می شد
دیده نا قابل ما
فرش کیسوی تو می شد
کاش می شد
انتظار منتظر بپایان رسد
وهوا میزبان یاسها ونسترنها
خاک پای مهدی زهرا شود
کاش می شد
تو هم از انتظار خسته شوی و
برای فرج دعا کنی
کاش می شد
کاش می شد
ما مردم کوفه نشویم

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

سلام بر گل رخسار تو مهدی ای امام منصور
هر چه گشتم در تاریکی ذهنم به این شعر شیخ بهایی رسیدم :
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه

آیا شود به ناگاه آید بقیة الله

آیا شود به ناگاه آید بقیة الله
گردد نصیب عالم آن عصر ناب و دلخواه

آیا شود به زودی از حق رسد فرودی
آرد زمین نمودی از آن زمان به همراه

آیا شود که آید او روی خود نماید
خورشید حق برآید ظلمت رود به ناگاه

آیا رسد به پایان این شام تار هجران
آیا فروغ جانان آید رسد سحرگاه

آیا رود ز عالم این کوه درد و ماتم
آیا رسد به آدم پایان غصه و آه

آیا رسد نشانه زان عصر جاودانه
کی میرسد زمانه بر انتهای این راه

کی میرسد ندایی آن نصرت خدایی
آیا رسد رهایی از این زمان جانکاه

آیا رسد سرانجام آن خوش زمان و فرجام
آید قرار و آرام بر قلب حضرت ماه

طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج): واقعیتی منطبق بر علم، نه افسانه

 یکی از مهمترین عقاید مسلمانان، عقیده به ظهور یک منجی از تبار رسول الله (ص) به نام مهدی (عج) در آخرالزمان است. در این میان، اختلافاتی بین عقیده ی شیعیان و اهل تسنن وجود دارد؛ یکی از مهمترین اختلافات این است که شیعیان معتقدند حضرت مهدی (عج) درسال 255 هجری قمری به دنیا آمده و به لطف و خواست خدا از نظرها پنهان گشته است و تا هنگامی که معیشت خدا اقتضا کند، در غیبت به سر خواهد برد.(1) مطابق این عقیده، حضرت عمر طولانی دارند و در هنگام ظهور، در سنین جوانی به سرمی برند. اما در مقابل، اهل سنت عقیده دارند که حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد و رشد و پرورش خواهند یافت و حرکت جهانی خود را آغاز خواهند نمود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم




در عصر حاضر که طبق گفته ی بسیاری از علما دوره ی آخرالزمان می باشد، پلیدی و تزویر سرتاسر گیتی را فرا گرفته است؛ به نحوی که اعمال نادرست به جای اعمال درست تشویق شده و زشتی به جای زیبایی، پسندیده تلقی می گردد. دشمنان اسلام که در طول تاریخ در مقابله با این دین مقدس و آسمانی می پرداخته اند، در عصر حاضر شدیدترین حملات را علیه این دین عزیز انجام می دهند. در این میان، مذهب بر حق شیعه نیز بیش از بقیه ی مذاهب اسلامی مورد هتک حرمت و توهین دشمنان اسلام و بالاخص دشمنان تشیع واقع شده است. دشمنان اسلام، این دین گرامی را دین جنگ، خشونت و خرافات معرفی می کنند و با ساختن فیلم ها و ارائه ی کاریکاتور ها و نقاشی های توهین آمیز و مقالات و کتب موهن، ساحت این دین مقدس و پیامبر گرامی مان را مورد هتک حرمت قرار می دهند. متاسفانه در سرزمین های اسلامی نیز پیروان تعدادی از مذاهب، خواسته یا ناخواسته به تحقق اهداف شوم استعمارگران و دشمنان اسلام یاری می رسانند و به جای مقابله ی جدی با همه ی دشمنان اسلام، به درگیری با سایر مذاهب اسلامی می پردازند. در این میان، مذهبی که بیش از بقیه مذاهب مورد توهین ها و جسارت های مسلمان نماها و جاهلان مقدس مآب و عالمان فاسد قرار می گیرد، مذهب شیعه ی جعفری است.

 

با توجه به تهمت هایی که دشمنان اسلام به اسلام ، و دشمنان تشیع به تشیع می زنند، ضرورت دفاع جدی، منطقی، همه جانبه و موثر مسلمانان شیعه از عقاید حقه ی خود، بیش از پیش احساس می شود.

 

به همین دلیل بر آن شدیم تا تعدادی از مهمترین حقایق علمی اسلام و تشیع را که منطبق بر دقیق ترین و منطقی ترین کشفیات علوم جدید است، در وبلاگ اسلام حقیقی قرار دهیم تا ضمن دفاع منطقی و عقلانی از عقاید اسلام و تشیع، گوشه ای از معارف عظیم این دین آسمانی و مذهب بر حق آن را به گوش جهانیان برسانیم. البته انجام این کار به معنای تغییر جهت وبلاگ اسلام حقیقی نیست، بلکه به دلیل شرایط کنونی جهان، به نظر می رسد که دفاع منطقی و علمی از اسلام  و تشیع، و مقابله با شایعه پراکنی های دشمنان، یکی از مهم ترین ارکان زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی (عج) باشد. به همین دلیل از این به بعد در وبلاگ اسلام حقیقی، علاوه بر بررسی تحلیلی نشانه های ظهور، گوشه ای از معجزات علمی و منطقی قرآن، خدمت برادران و خواهران بزرگوار ارایه می شود و همین طور تلاش می گردد تا به نحوی منطقی و علمی پیرامون نظریاتی همچون نظریه ی تکامل که دشمنان اسلام از آن به عنوان حربه ای برای مقابله با تفکر مذهبی بهره می گیرند، بحث و نقد علمی انجام شود که البته مقالات جدید نیز تماماً با استفاده از منابع و مآخذ معتبر ارایه خواهند شد.

 

در ادامه ی این مقدمه، خدمت برادران و خواهران بزرگوار یادآور می شوم که در عصر حاضر، بین اسلام (و بخصوص تشیع) از یکسو، و استکبار جهانی (فراماسونری جهانی یا همان دجال آخرالزمان) از سوی دیگر، در چندین جبهه جنگ و درگیری وجود دارد. به نظر می رسد که در این میان، علاوه بر جبهه های نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، جبهه ی دیگری نیز با عنوان جبهه ی علمی وجود دارد که در آن استکبار جهانی، به نحوی کاملاً زیرکانه و با رنگ و لعاب نظریات علمی، کمر به تخریب اذهان جوانان مسلمان، بالاخص شیعه بسته است. متاسفانه این جبهه از سوی مسلمانان نادیده گرفته شده است و در حالی که هر روزه، استکبار جهانی (فراماسونری) در قالب تئوری های فریبنده ای  چون نظریه ی تکامل و علومی همچون روانپزشکی و علوم اعصاب، سعی در ترویج تفکر ماتریالیستی دارد، این تئوری ها و این علوم وارداتی، بدون هیچ گونه نقد و مقاومتی، به خورد دانشمندان مسلمان و شیعه داده می شود؛ حال آنکه بسیاری از این نظریات و علوم وارداتی، دچار اشکالات علمی جدی و بنیانی شکننده هستند؛ به طوری که حتی در کشورهای غربی نیز نظریاتی همچون نظریه ی تکامل، توسط بررسی های علمی متعددی، زیر سوال رفته و دچار تناقضات جدی شده است (البته اگر عمری باقی باشد، در ماههای آینده بخشی از این شواهد زیر سوال برنده ی نظریه ی تکامل را خدمتتان ارائه خواهیم کرد). اما نکته ی عجیب اینکه در کشور اسلامی ما ایران، کتاب زیست شناسی پیش دانشگاهی به طور بسیار مفصل و جدی به شرح نظریه ی تکامل و ادعاهای طرفداران آن پرداخته است و عجیب تر اینکه نویسندگان محترم این کتاب، حتی زحمت به خود نداده اند تا شواهد علمی مستندی که علیه تکامل به دست آمده است را در این کتاب بگنجانند که این مسئله صلاحیت علمی نویسندگان این کتاب را نیز زیر سوال می برد (این شواهد به قدری قوی هستند که ادعاهای تکامل شناسان را به طور جدی با چالش مواجه می کنند که اگر فرصتی باشد، در زمان نه چندان دور، تعدادی از این شواهد مستند را ارائه خواهیم کرد).

 

با این اوصاف، به نظر می رسد که باز کردن جبهه ی جدیدی با عنوان جبهه ی علمی از سوی مسلمانان ضروری باشد. البته باز کردن این جبهه از سوی مسلمانان و بخصوص شیعیان، بسیار آسان و مقرون به صرفه است؛ چراکه حقایق علمی بیشمار و دقیقی در آیات قرآن و روایات اسلامی نهفته اند و این حقایق به قدری قوی و محکم هستند که هیچ دشمنی یارای مقابله با آن ها را نخواهد داشت و شکست دشمن در این جبهه به زودی زود محقق خواهد شد. ان شاء الله.

 

یکی دیگر از فوایدی که بررسی علمی حقایق قرآنی به همراه دارد، ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس در دانشمندان و مسلمانان شیعه است؛ چرا که در حال حاضر، دانشمندان مسلمان از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند؛ تا آنجا که حتی دانشمندان موفق مسلمان نیز تایید موفقیت خود را منوط به تایید بیگانگان می دادند و خود جرأت به ثمر رساندن نظریات و تئوریهای خود را آنچنان که باید و شاید ندارند. اگر دانشمندان مسلمان و شیعه به حقایق علمی که در آیات قرآن و روایات اسلامی بیان شده پی ببرند و بدانند که خداوند حکیم در قرآن کریم و پیامبر اعظم (ص) و ائمه ی اطهار (ع) در روایات، حقایق علمی بسیار دقیقی را در 1400 سال پیش بیان کرده اند که بخشی از این حقایق توسط علوم جدید به نحو بسیار دقیقی امروزه اثبات شده اند، دیگر از کمبود اعتماد به نفس رنج نخواهند برد و خواهند دانست که اگر با استفاده از راهنمائیهای قرآن و روایات به سمت کشفیات علمی گام بردارند، موفقیت قطعی آنها تضمین خواهد شد.

 

دانشمندان مسلمان و متعهد، اگر عظمت اسلام را باور داشته باشند، دیگر در مقابل دانشمندان بیگانه احساس کمبود اعتماد به نفس نخواهند کرد.

 

حال بعد از ذکر این مقدمه ی طولانی، به بررسی علمی یکی از مهم ترین عقاید شیعه که قرن ها از سوی  دشمنان  اسلام  و  تشیع  مورد  استهزاء  و  تمسخر  قرار گرفته است، می پردازیم و آن را با کشفیات علوم جدید مقایسه می نماییم.








                                                     طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج):
                                                                         واقعیتی
                                                               منطبق بر علم، نه افسانه.







یکی از مهمترین عقاید مسلمانان، عقیده به ظهور یک منجی از تبار رسول الله (ص) به نام مهدی (عج) در آخرالزمان است. در این میان، اختلافاتی بین عقیده ی شیعیان و اهل تسنن وجود دارد؛ یکی از مهمترین اختلافات این است که شیعیان معتقدند حضرت مهدی (عج) درسال 255 هجری قمری به دنیا آمده و به لطف و خواست خدا از نظرها پنهان گشته است و تا هنگامی که معیشت خدا اقتضا کند، در غیبت به سر خواهد برد.(1) مطابق این عقیده، حضرت عمر طولانی دارند و در هنگام ظهور، در سنین جوانی به سرمی برند. اما در مقابل، اهل سنت عقیده دارند که حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد و رشد و پرورش خواهند یافت و حرکت جهانی خود را آغاز خواهند نمود.(2) در این میان اهل سنت به شدت با نظر شیعه درمورد طول عمر حضرت مهدی (عج) مخالفند و بیان می دارند که حضرت نمی توانند چنین عمر طولانی داشته باشند و در عین حال در هنگام  ظهور ،جوان باشند.

 

البته غیر مسلمانان و دشمنان اسلام هم اصلاً دین اسلام را قبول ندارند که بخواهند مهدویت را بپذیرند. بنابراین دشمنان اسلام، اصل مهدویت را زیر سوال برده و بخصوص نظر شیعه را در رابطه با طول عمر و جوانی حضرت، افسانه و خیال می پندارند. اما آیا این اعتقاد شیعیان در رابطه با طول عمر حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان خیالات است؟

 

بعد از ذکر نظر گروههای مختلف اعتقادی پیرامون طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج)، اکنون به بررسی علمی اعتقادات شیعه پیرامون  طول عمر و  جوانی  حضرت مهدی (عج) می پردازیم.

 

همان گونه که ذکر شد، شیعیان اعتقاد دارند که حضرت مهدی (عج) پس از ولادت در سال 255 هجری قمری، از نظرها پنهان شده و به خواست خدا در غیبت به سر می برند و تا هنگامی که خداوند اراده کنند، از نظرها پنهان خواهند ماند و سپس در زمانی که خداوند صلاح بداند، حضرت بر مردم ظاهر خواهند شد. مطابق این عقیده، حضرت مهدی (عج) عمری طولانی دارند و هنگام ظهور جوان می باشند. در این زمینه، روایات بسیاری از قول ائمه ی اطهار (ع) نقل شده است. در زیر، یکی از آنها را ذکر می کنیم:

 

حضرت امام رضا(ع) در پاسخ به اباصلت هروی که از ایشان پرسید: نشانه های قائم شما هنگام ظهور چیست؟ می فرمایند: « نشانه اش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است؛ به گونه ای که بیننده می پندارد 40 ساله یا کمتر از آن است. نشانه ی دیگرش آن است که به گذشت شب و روز پیر نشود تا آنکه اجلش فرا رسد. »(3)

 

در روایت بالا، نکات عجیبی درباره ی حضرت مهدی (عج) ذکر شده است. طوری که حضرت امام رضا (ع) می فرمایند در عین حال که حضرت مهدی (عج) عمر طولانی دارند، از نظر جسمی و ظاهری جوان می باشند؛ به نحوی که با گذشت ایام نیز حضرت پیر نمی شوند. حال این پرسش مطرح است که چگونه ممکن است حضرت مهدی (عج) با بقیه ی انسان ها و حتی ائمه ی اطهار (ع) و پیامبر (ص) نیز تا این حد متفاوت باشند؟ آیا این عقیده درمورد حضرت مهدی (عج) صرفاً تخیلات و اوهام است (نعوذ بالله)، یا از نظر علمی امکان اثبات آن وجود دارد؟

 

تا به حال از سوی محققین و نویسندگان شیعه، شواهدی برای امکان اثبات طول عمر حضرت مهدی (عج) بیان شده است. مهمترین شواهدی که تا به حال از سوی محققین شیعه در رابطه با امکان اثبات طول عمر حضرت مهدی (عج) بیان شده اند. به قرار زیرند:

 

مثال هایی از معمرین (سالخوردگان): بنابراین نظریه، از آنجا که به گواهی تاریخ،  بعضی از انسان ها  طول عمر زیادی  داشته اند  (از  جمله حضرت نوح (ع)،  حضرت آدم (ع)، بخت النصر و ...)، این امکان وجود دارد که حضرت مهدی (عج) نیز مانند آنان عمر طولانی داشته باشند.(4)

 

مثال هایی از تلاش علم پزشکی برای افزایش طول عمر افراد: در این تئوری، بیان می شود که امروزه با توجه به تلاش های پزشکی در جهت افزایش طول عمر افراد، این امکان نیز وجود دارد که حضرت مهدی (عج) نیز به دلیل رعایت اصول پزشکی و دانستن قواعد افزایش طول عمر، عمر طولانی دارند.(5)

 

شواهدی که ملاحظه فرمودید گرچه تا حدی کمک کننده هستند، اما خود این شواهد دچار مشکلات خاصی می باشند؛ برای مثال درمورد بحث معمرین، گرچه این مثال ممکن است برای اهل سنت یا برای برخی از پیروان ادیان دیگر مانند مسیحیان کمابیش معنادار باشد، اما پاسخ مناسبی برای ادعاهای افراد لائیک و لامذهب نمی باشد؛ چرا که این افراد اصلاً حضرت نوح (ع) و غیره را آنگونه که ما می شناسیم و قبول داریم، قبول ندارند که بشود از حضرت نوح (ع) برای آنها مثال زد.

 

در مورد پیشرفت های علوم پزشکی و تلاش دانشمندان برای به ثمر رساندن نتایج تحقیقاتشان درباره ی افزایش طول عمر انسانها، باز هم این مشکل وجود دارد که هنوز تحقیقات دانشمندان به نتیجه ی مناسب و تاثیرگذاری نرسیده است و هنوز توانایی دانشمندان در ارتقای افزایش عمر انسانها، ناچیز بوده است.

 

دانشمندان امروز، تلاش خود را عمدتاً در زمینه ی تحقیق بر روی سلولهای سرطانی متمرکز کرده اند تا با بررسی دلیل افزایش طول عمر سلولهای سرطانی، بتوانند علت افزایش طول عمر این سلولها را دریابند و بعد از یافتن این علتها درصورت امکان آنها را به بقیه ی سلولهای بدن تعمیم دهند. برای مثال آنزیم تلومراز که  یک  پروتئین  فعال سلولی  می باشد  و وظیفه اش اضافه کردن واحدهائی به نام تلومر در انتهای کروموزم ها است، یکی از موضوعات مورد علاقه ی دانشمندان است.(6)

توجه: عزیزانی که به زیست شناسی علاقه ندارند و یا اطلاعات کافی در این زمینه ندارند، مطالب بین *** و *** را می توانند نخوانند. (*** تلومرها واحدهایی هستند که در انتهای کروموزوم ها قرار دارند و به مثابه ساعت سلولی عمل می کنند. در سلولهای سالم و معمولی، با گذشت زمان و تقسیم سلولی، قطعه های تلومر از انتهای کروموزوم ها کنده شده و این کار تا زمانی ادامه می یابد که آخرین تلومر نیز کنده شده  و دیگر تلومری در انتهای کروموزوم ها باقی نماند. با این اتفاق، سلولهای معمولی عمرشان خاتمه  یافته  و می میرند. اما در سلولهای سرطانی با افزایش فعالیت آنزیم تلومراز، هر وقت تلومری از انتهای کروموزوم کنده شود،  پروتئین تلومراز، تلومرهای  دیگری  را  به  انتهای  کروموزوم می افزاید و با این کار نمی گذارد سلولهای سرطانی بمیرند. ***)(7)

 

امروزه این امید وجود دارد که با تحقیق برروی تلومرازها و استفاده از آنها در سلولهای سالم بدن انسان، طول عمر افراد را افزایش دهند. البته تا رسیدن به نتایج این تحقیقات و بخصوص تا  زمان  عملی شدن  نتایج آن ها، راه بسیار بسیار طولانی در پیش است؛ چه رسد به اینکه بتوان آن را بر روی انسان ها انجام داد. بنابراین ذکر مثال از پیشرفتهای علم پزشکی در رابطه با طول عمر امام زمان (عج) چندان کمک کننده نیست. نکته ی مهم دیگری که در رابطه با شواهدی که تا به حال از سوی محققین شیعه ذکر می شده اند وجود دارد، این است که مثال در مورد معمرین و مثال درباره ی پیشرفتهای پزشکی، گرچه ممکن است تا حدی افزایش طول عمر حضرت مهدی (عج) را توجیه کنند، اما لزوماً جوانی ایشان را با گذشت زمان توجیه نمی نمایند.

 

اما شاهد جدیدی که امروز برای اولین بار خدمت شما  برادران  و  خواهران  گرامی  ارائه می گردد، مربوطه به علم فیزیک جدید است. قویاً به شما توصیه می نماییم که در همین ابتدا نگران نباشید و فکر نکنید که توضیحاتی که در ادامه می آیند، پیچیده و سخت هستند. بلکه ما تلاش نموده ایم تا آنجا که ممکن است، مسائل را به شکل خیلی ساده، به دور از فرمول ها و معادلات پیچیده ی فیزیک جدید ارایه کنیم. البته اگر احیاناً در بخش هایی از این مطالب به مشکل برخوردید و یا صحت آنها برایتان جای سئوال داشت، می توانید از یک کارشناس فیزیک یا مهندس برق یا عمران که از نظر اعتقادی نیز قابل اطمینان هستند، کمک بگیرید.

 

در این فرضیه ی جدیدی که خدمتتان ارایه می نمایم، تلاش می کنیم تا با استفاده از تئوری « نسبیت خاص انیشتین » (Special Relativity)، امکان  اثبات  عمر  طولانی  حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان را بررسی نماییم. باز هم تأکید می کنیم که از اسم تئوری نسبیت اینیشتین نترسید، چون مطالبی که در زیر می آیند به صورت بسیار ساده و قابل فهم بیان شده اند.

 

مطابق « تئوری نسبیت خاص انیشتین » که با شواهد تجربی نیز تأیید شده است، هنگامی که اجسام سرعت بسیار زیادی دارند،  اتفاقات خاصی برایشان می افتد؛  به نحوی که فاصله ها برای اجسام کوتاهتر شده، جرم اجسام افزایش می یابد و حتی زمان برای اجسام سریع، کندتر می گذرد. به عبارت دیگر مطابق این قانون، کسی که در فضاپیمای بسیار بسیار سریع نشسته است، از دید ناظر روی زمین، ساعت همراه وی بسیار بسیار کندتر می گذرد و این کندتر گذشتن زمان واقعی است نه اینکه تنها یک تصور باشد.(8) گرچه ممکن است مطلب گفته شده عجیب به نظر برسد و با مطالبی که در فیزیک کلاسیک (که در دبیرستان خوانده ایم) بیان می شود، به ظاهر تضاد داشته باشد، اما باید گفت  که  تئوری نسبیت خاص انیشتین  با تمام شگفت انگیزی و عجیب بودنش، واقعیت دارد و با شواهد تجربی اثبات شده است.

 

قسمتی از نظریه های نسبیت خاص انیشتین که ما در این مقاله به آن  می پردازیم،  بحث « نسبیت زمان » است و به بقیه قسمتهای آن نمی پردازیم. « نسبیت زمان » می گوید که اجسام و افرادی که با سرعت های بسیار بسیار بالا مثلاً نزدیک به سرعت نور طی مسیر می کنند، از دید ناظر زمینی، زمان برایشان بسیار کند می گذرد. به عبارت دیگر اگر دو شخص وجود داشته باشند که یکی برروی زمین ساکن نشسته باشد و شخص دیگر در فضاپیمایی با سرعت بسیار بالا نشسته باشد، ساعتی که در دست شخص فضانورد است، از دید ناظر زمینی کندتر از  ساعت  فردی  که  بر روی  زمین  بی حرکت  نشسته  است، می گذرد. البته خود شخص فضانورد این کند شدن زمان را احساس نمی نماید؛ اما هنگامی که با فرد زمینی مقایسه می گردد، این اختلاف گذشت زمان خود را نشان می دهد.(9) برای مثال درحالی که مطابق ساعت فرد روی زمین 1 ساعت سپری گشته است، مطابق ساعت شخص فضانورد فقط 1 دقیقه سپری شده است.

 

بنابراین شخص روی زمین 1 ساعت پیرتر شده است، اما شخص فضانورد فقط 1 دقیقه از عمرش گذشته است. به این ترتیب شخص فضانورد مذکور، در طی این مدت جوانتر از فرد روی زمین مانده است.

 

البته این مسئله تنها یک بحث داستانی و افسانه وار نیست؛ بلکه یک حقیقت علمی در فیزیک است که با فرمول های متعددی تحت بررسی قرار می گیرد.

 

توجه: عزیزانی که به فیزیک علاقه ندارند و یا اطلاعات کافی در این زمینه ندارند، مطالب بین *** و *** را می توانند نخوانند.

 

*** فرمول زیر که یکی از آسانترین فرمول های تئوری نسبت خاص انیشتن است، به بیان رابطه ی بین سرعت و زمان نسبیتی می پردازد.(10)





           


در فرمول فوق، t زمانی است که برای فردی که بی حرکت ایستاده است سپری می شود؛ اما t’ زمانی است که برای فردی که در یک فضاپیمای بسیار سریع نشسته و فضاپیمای او سرعت V دارد، سپری می شود.

 

از فرمول مذکور چنین نتیجه می شود که اگر فردی در فضاپیمایی با سرعت بسیار زیاد نشسته باشد، زمان برای او بسیار آهسته تر از ساعت های روی زمین می گذرد و عمر او طولانی تر شده و جوان تر از انسان های روی زمین می ماند.  برای  قابل فهم تر شدن  این  مسئله،  فرمول  فوق را با ذکر  مثال  عددی  بیان می کنیم:
 

فرض کنید که فردی بر روی یک صندلی در روی کره ی زمین و ساکن و بی حرکت نشسته است و  شخص دیگری نیز در داخل فضاپیمایی با سرعت  بسیار بسیار زیاد  طی  مسیر می کند.  فرض  می کنیم  که  فضاپیمای  شخص  دوم،  سرعتی  معادل        C) 0/99999999 Cهمان سرعت نور است) داشته باشد؛ زمان سپری شده در روی زمین و زمان سپری شده در فضاپیما، با یکدیگر تفاوت عمده ای خواهند داشت.

 

برای مثال فرض می کنیم که اگر در روز کره ی زمین، ساعت فرد نشسته برروی صندلی (t) گذشت 20 ساعت را نشان دهد، مطابق فرمول مذکور، ساعت فرد نشسته در فضاپیما تنها سپری شدن چند ثانیه را نشان خواهد داد. محاسبه ی فرمولی مثال فوق به قرار زیر است:

 

     

 

 بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، هنگامی که سرعت یک فضاپیمایی بسیار بسیار نزدیک به سرعت نور شود ،زمان به قدری کند می گذرد که درحالی که ساعت روی کره ی زمین گذشت 20 ساعت را نشان می دهد، ساعت درون فضاپیما از دید ناظر زمینی گذشت زمان چندانی را نشان نمی دهد (0 = t’).  البته به دلیل اینکه ما  در فرمول  برای سهولت  محاسبات،  عدد  0/99999999 C    را به طور تقریبی برابر با C در نظر گرفتیم، صفر به دست آمده در نتیجه نهائی (0 = t’)،  یک صفر واقعی نیست؛ بلکه نتیجه ی نهایی اصلی ( t’ = 0/00000001 ) می باشد.

 

بدین ترتیب می توان گفت که درحالی که بر روی زمین 20 ساعت سپری شده است، شخصی که در فضاپیما با سرعت بسیار بسیار زیاد درحال حرکت است، از دید ناظر زمینی تنها گذشت 1 ثانیه را تجربه می کند.

 

بنابراین شخص نشسته در فضاپیمای سریع السیر نسبت به شخصی که در زمین نشسته است، نزدیک به 1000 برابر جوانتر مانده است و گذشت زمان کمتری را سپری نموده است.

 

آلبرت اینیشتین برای اینکه فرمول خود را قابل فهم تر بکند، از مثالی تحت عنوان ساعت فوتونی (Photon Clock)  استفاده کرد. قبل از توضیح بیشتر درمورد ساعت فوتونی، به تصویر زیر توجه فرمایید:(11)


 

                                                 ساعت فوتونی و توضیح کند شدن گزر زمان در سرعت های بسیار بسیار بالا.





ساعت فوتونی ساعتی است که از دو سطح آینه ای تشکیل شده است. طرز کار این ساعت این گونه است که هنگامی که یک ذره ی نور (فوتون) از سطح آینه ی اول به سطح آینه ی دوم برخورد کرده و دوباره به طرف آینه ی اول باز می گردد، این رفت و برگشت زمانی معادل 1 ثانیه را نشان می دهد. هنگامی که این ساعت (ساعت فوتونی) بی حرکت باشد (برای مثال در دست مردی نشسته برروی کره ی زمین)، ساعت فوتونی خیلی معمولی و مطابق توضیح داده شده، ثانیه ها را ثبت می کند (که ما این حالت را در شکل بالا با فلش سبز نشان داده ایم). اما هنگامی که ساعت فوتونی در یک فضاپیمای باسرعت بسیار بسیار بالا کار گذاشته شود، ذره ی نور یا (فوتونی) که درسطح آینه ی اول حرکت می کند و به سمت آینه ی دوم  می رود باید مسافت بسیار بسیار طولانی را  طی  کند  تا  به  سطح آینه ی مقابل برسد و بازهم باید مسافت بسیار بسیار طولانی را طی کند تا مجدداً از آینه ی دوم به سمت آینه ی اول برگردد (ما این حالت را در شکل فوق با فلش قرمز نشان داده ایم). در واقع در فضاپیما، ذره ی نور یا فوتون به محض اینکه از آینه ی اول  جدا  می شود  تا  به آینه ی دوم برسد، به جای اینکه همچون ساعت فوتونی روی زمین مسیر مستقیمی را تا آینه ی مقابل خود طی کند، مجبور می گردد تا مسیر بسیار طولانی تری را در فضا بپیماید تا به آینه ی روبرویش برسد؛ چرا که فضاپیمایی که حامل ساعت فوتونی مذکور است، در طی همان مدت بسیار کوتاه، هزاران کیلومتر در فضا طی مسیر کرده است و دیگر در سرجای اولش نیست. بنابراین ذره ی نور یا فوتون نیز مجبور است برای برخورد به آینه ی سطح مقابل، پا به پای فضاپیما در فضا طی مسیر کند تا به آینه ی سطح مقابل خود برسد. این مسئله سبب می شود تا فوتونی که به وسیله ی رفت و برگشت آن، ساعت فوتونی زمان را به ما نشان می دهد، دیرتر به سر جای اول خود برگردد و ثانیه ها را کندتر نشان دهد.

 

در واقع در فضاپیما، فوتون ساعت فوتونی برای نشان دادن سپری شدن زمان، مجبور به طی کردن مسیرهای بسیار طولانی است و به همین دلیل زمان را به ما کندتر نشان می دهد.

 

توجه : اینیشتین از مثال ساعت فوتونی برای قابل فهم تر کردن زمان نسبیتی استفاده کرد. اما این مسئله بدین معنا نیست که لزوماً دلیل کند گذشتن زمان در سرعت های بالا به دلیل اتفاقی است که برای ساعت فوتونی پدید می آید، بلکه کند گذشتن زمان در سرعت های بالا، احتمالاً مکانیسم های پیچیده تری دارد. اما به هرحال هرچه هست، زمان نسبیتی یک واقعیت علمی در فیزیک است که در آزمایش های تجربی نیز به اثبات رسیده است. ***

 
پارادوکس دوقلوها:(12) یک مثال خیلی ساده که دانشمندان فیزیک جدید از  آن  استفاده می کنند تا مسئله ی زمان نسبیتی را قابل فهم تر نمایند، مسئله ی پارادوکس دوقلوها است. در این مثال، بیان می شود که اگر 2 فرد دوقلوی کاملاً همسن تولد بیست سالگی خود را جشن بگیرند و بعد از این جشن، یکی از دوقلوها که فضانورد است، توسط یک سفینه فضائی با سرعت بسیار بسیار بالا به فضا اعزام شود، ولی برادر دوقلوی او در زمین بماند، بعد از گذشت چندین سال حوادث عجیبی رخ می دهد؛ به این ترتیب که آن قلی که فضانورد است به ساعت فضاپیمای خود می نگرد و می گوید من 10 سال دیگر برادرم را در روی زمین خواهم دید و هر دو تولد سی سالگیمان را جشن می گیریم. مطابق ساعت فضاپیما، 10 سال سپری می شود و قل فضانورد با خوشحالی به زمین برمی گردد. اما هنگام پیاده شدن از سفینه، بر روی زمین می بیند که یک پیرمرد 70 ساله با دسته گل به استقبالش می رود. فضانورد تعجب می کند و می گوید: ای پیرمرد تو کیستی و چرا این قدر نزدیک فضاپیما شدی؟ نترسیدی که به تو صدمه وارد شود؟ اما پیرمرد پاسخ می دهد: من برادر دوقلوی تو هستم!!!


 

                                                  پارادوکس دوقلو ها. نظریه ای شگفت انگیز اما واقعی در فیزیک جدید.

 


 

                                                 پارادوکس دوقلو ها. نظریه ای شگفت انگیز اما واقعی در فیزیک جدید.





در این هنگام قل فضانورد که از تعجب خشکش زده است، به یاد قانون پارادوکس دوقلو های زمان نسبیتی می افتد و متوجه می شود به دلیل اینکه فضاپیمایی که با آن به فضا مسافرت کرده است، سرعت بسیار بسیار بالایی داشته است، ساعت درون فضاپیما بسیار کندتر از ساعت های روی زمین، گذشت زمان را نشان می داده است؛ یعنی گرچه برای قل فضانورد مطابق ساعت های فضاپیما تنها 10 سال سپری شده است، اما ساعت های روی کره ی زمین، 50 سال را سپری کرده اند.

 

بدین ترتیب قل فضانورد پی می برد که ساعت او در فضاپیما کندتر از ساعت های روی زمین گذشت زمان را نشان می داده است .

 

شواهد تجربی که درست بودن مسئله ی « زمان نسبیتی » را  تائید می کند:


سالها بعد از اینکه اینیشتین قانون نسبیت خاص و مسئله ی زمان نسبیتی را معرفی نمود، دانشمندان به شواهد تجربی دست یافتند که به طرز بسیار دقیقی مسئله ی زمان نسبیتی را تائید می کردند؛ ما دراینجا به 3 نمونه از این شواهد اشاره می نمائیم:

 
مزون ها ذرات ناپایداری هستند که توسط برخورد تشعشعات کیهانی به لایه های فوقانی جو زمین ایجاد می شوند. این ذرات عمر بسیار بسیار کوتاهی دارند، به قدری کوتاه که حتی اگر سرعت این ذرات نزدیک به سرعت نور هم باشد، قاعدتاً نباید این ذرات به سطح زمین راه پیدا کنند؛ چراکه عمر آنها بسیار بسیار کوتاهتر از آن است که بتوان چنین انتظاری داشت؛ اما با کمال تعجب می بینیم که این ذرات به سطح زمین راه می یابند. دلیل این امر، این است که به دلیل سرعت بالای این ذرات،  ساعت های  درونی  این  ذرات  نیز کندتر می گذرد. یعنی اگر فرض کنیم که تک تک این ذرات ساعتی به مچ  بسته  باشند،  این ساعت ها بسیار کندتر از ساعت های روی زمین، گذشت زمان را نشان می دهند. در واقع همان اتفاق پارادوکس دوقلوها درمورد این ذرات نیز حادث می شود.(13)

 

 

ساعت های ماهواره هایی که در سیستم مکان یابی جهانی (GPS) مورد استفاده قرار می گیرند، به میزان بسیار جزیی گذشت زمان را کندتر نشان می دهند که این کند شدن زمان در ساعتهای موجود در ماهواره های GPS، به دلیل سرعت بالای حرکت ماهواره ها به دور زمین می باشد.(14)

 

این کند شدن زمان در ساعتهای ماهواره ها گرچه بسیار بسیار جزئی است، اما در هر حال این میزان کم هم باید در محاسبات مد نظر قرارگیرد؛ چرا که این اختلاف جزیی ساعت درون ماهواره با ساعت روی زمین، ممکن است منجر به اشتباهات محاسباتی در نشان دادن محل اجسام روی کره ی زمین شود. یک مثال درباره ی اهمیت این مساله، اشتباهاتی بود که در « مسابقات جهانی روباتیک » پدید آمد و عامل آن عدم هماهنگی بین ساعت های روی زمین و ساعت های درون ماهواره های GPS بود.(15)

 

 

شخصی به اسم Carol Alley که اهل ریچموند بود، اصرار بر این داشت که یک آزمایش کاملاً مستقیم درمورد اختلاف ساعتها در سرعتهای بالا انجام دهد و بدین ترتیب درستی نظریه ی پارادوکس دوقلوها را مورد امتحان قراردهد.

 

بدین ترتیب او 2 ساعت اتمی که ساعتهای بسیار دقیقی هستند و در هر چند میلیون سال تنها 1 ثانیه امکان اشتباه دارند، را برای انجام تحقیق برگزید.

 

او در این آزمایش، یکی از ساعتها را روی زمین باقی گذاشت و ساعت دیگر را با خود به درون هواپیمای حت سریع السیر برد و با این هواپیما چندین بار مسیرهای طولانی را طی کرد. سپس در اتمام آزمایش وقتی که هر 2 ساعت اتمی را در کنار یکدیگر قرار داد، ملاحظه کرد که ساعتی که همراه با او در سفر هوایی و درون جت سریع السیر بود، به میزان بسیار جزیی زمان را کندتر از ساعتی که برروی زمین بود، نشان می داد؛ در واقع ساعتی که درون هواپیمای سریع السیر بود، به دلیل سرعت بالای هواپیما، از ساعتی که روی زمین قرار داشت، اندکی جوانتر مانده بود.(16)

 

مثال های فوق بخش کوچکی از مثالهای تجربی پیرامون درستی نظریه ی « نسبیت خاص اینیشتین » و « پارادوکس دوقلوها » بود. هر چند آزمایش های تجربی  دیگری  نیز انجام شده اند و درستی این نظریه را اثبات کرده اند که ما در این مقاله به آنها نمی پردازیم.

 

                                             چند مثال تجربی از درست بودن «نسبیت زمان» و « پارادوکس دوقلوها» .




ذکر یک نکته ی بسیار مهم: علاوه بر نظریه ی « نسبیت خاص اینیشتین » که درمورد تغییرات زمان، طول و جرم در سرعتهای بالا بود، نظریه ی دیگری به نام تئوری « نسبیت عام اینیشتین » نیز وجود دارد که به تغییرات زمان، طول و جرم در مجاورت اجسام با جرم های بسیار بزرگ می پردازد. درنظریه ی نسبیت عام اینیشتین نیز بیان شده است که اجسام و افرادی که در مجاورت اجرام بسیار بزرگ مانند ستاره های غول پیکر و یا سیاه چاله های فضائی قرار دارند، زمان برایشان کندتر از افرادی که  روی  کره ی زمین  زندگی  می کنند، می گذرد.(17)

 

بدین ترتیب، مطابق این نظریه شخصی که در کنار یک ستاره ی غول پیکر زندگی می کند، زمانی که برایش سپری می شود، کندتر از زمانی که برادر دوقلویش در کره ی زمین تجربه می کند، می گذرد؛ در واقع با گذشت زمان، آن قلی که کنار  ستاره ی  غول پیکر  زندگی می کند، جوانتر از برادرش در روی زمین خواهد ماند.

 

لازم به ذکر است که درستی نظریه ی نسبیت عام هم با آزمایشهای تجربی ثابت شده است؛ اما به هرحال این نظریه کمتر از نظریه ی نسبیت خاص مورد تأکید دانشمندان قرار دارد؛ به همین دلیل گرچه نظریه ی نسبیت عام نیز می تواند در بحث ما مورد استفاده قرارگیرد، اما به دلیل پیچیدگی این نظریه و اهمیت کمتر آن نسبت به نظریه ی نسبیت خاص، در این مقاله به آن استناد نمی نماییم.

 



                                                    جمع بندی بحث و ارتباط آن با مسئله ی طول عمر امام زمان (عج)

 

بعد از توضیح نسبتاً مفصل تئوری نسبیت خاص اینیشتین، اینک جمع بندی نهایی آن را که خلاصه بوده و می تواند مورد استفاده ی همه ی عزیزان خواننده ی وبلاگ قرار بگیرد، خدمتتان عرض می نماییم.

 

نتیجه نهائی که درباره ی زمان نسبیتی، پارادوکس دوقلوها و نظریه ی نسبیت خاص اینیشتین به دست می آید، این است که در همین دنیایی که ما زندگی می کنیم و در عالم واقعیت، زمان، طول و جرم یک امر نسبی هستند  و  ممکن  است  در  شرایط  مختلف، اندازه های متفاوتی داشته باشند؛ درمورد مسئله ی نسبی بودن زمان که مورد بحث این مقاله است نیز باید گفت که مطابق یافته های دقیق و شگفت انگیز فیزیک جدید، زمان یک امر نسبی می باشد و درآن واحد ممکن است افراد مختلف در طی یک مدت ظاهراً ثابت و یکسان، عملاً زمان های متفاوتی را تجربه کنند.

 

برای مثال مطابق این قواعد و قوانین فیزیک، اگر دو برادر دوقلو و کاملاً همسن وجود داشته باشند که یکی فضانورد و دیگری ساکن کره ی زمین باشد، ممکن است در طول زمان گذشت عمر این دو برادر با یکدیگر تفاوت پیدا کند؛ بدین ترتیب که اگر در هنگامی که هر دو نفر 20 ساله هستند، یکی از برادران با سفینه ی فضائی بسیار بسیار سریعی به سفر فضایی برود و مطابق ساعت درون سفینه بعد از 10 سال به زمین برگردد، پس از فرود آمدن سفینه برروی زمین و در حالی که برادر فضانورد فکر می کند که برادر دوقلویش در روی زمین هم مثل او 30 ساله گشته است، با تعجب می بینید که برادر دوقلویش 70 ساله است. چرا که به دلیل سرعت بسیار بسیار زیاد سفینه ی فضایی، ساعت های درون سفینه که در نظر فضانوردان به صورت معمولی زمان را نشان می داده اند، نسبت به ساعت های روی زمین، کندتر گذشت زمان را ثبت کرده اند؛ اما ساعتهای بر روی زمین  که  ثابت  و  بدون حرکت بوده اند، گذشت زمان را تندتر نشان داده اند.

 

البته باید ذکر کنیم که این مثال گرچه اغراق آمیز است و ما هنوز به چنین سفینه ای دست پیدا نکرده ایم، اما مطمئناً خواب و خیال نیست، چرا که علم فیزیک جدید و تئوری نسبیت خاص اینیشتین این مسئله را بیان کرده اند و صحت این مسئله نیز از طریق آزمایشهای تجربی تأیید گشته است؛ بنابراین مسئله گفته شده یک مسئله کاملاً علمی است نه خواب و خیال.

 



                                                  اما مسائل فوق، چه ارتباطی با بحث طول عمر حضرت مهدی (عج) دارند؟

 

همانگونه که در قسمتهای قبلی مقاله و بخصوص در بحث پارادوکس دوقلوها ملاحظه کردید، در همین دنیای امروز ما این امکان وجود دارد که برای دو فرد مختلف که در شرایط متفاوتی به سر می برند، گذشت زمان نیز متفاوت باشد؛ برای مثال اگر بر کسی 300 سال سپری شود، برای شخص دیگر همان مدت به اندازه 3 سال ادراک شود که این تفاوت ها به سرعت طی مسیر این افراد و ... بستگی دارد.

 

در مورد مسئله طول عمر امام زمان(عج) نیز، این مسئله در روایات بیان شده است که در حالیکه انسانهای کره زمین بیش از چند صد سال (تا به حال 1200 سال) از زمان آغاز غیبت حضرت (عج) را سپری کرده اند، حضرت مهدی (عج) در زمان ظهور نه تنها زنده اند، بلکه سن ایشان در حدود 40 سال می باشد. این مسئله نشان می دهد که مدت طولانی که برای بقیه انسان های کره زمین سپری شده است، برای حضرت مهدی (عج)، زمان اندکی بوده است و ایشان تنها زمان کمی از عمر مبارکشان سپری شده است. در واقع بین زمان سپری شده برای حضرت مهدی (عج) و زمان سپری شده برای بقیه انسان ها اختلاف پدید آمده است.

 

حال دشمنان پاسخ دهند که چگونه تئوری نسبیت خاص اینیشتین، پارادوکس دوقلو ها و غیره را که در آن بیان می شود امکان دارد در همین دنیا دو فرد مختلف و در یک مدت مشخص، زمان های متفاوتی را سپری کنند، می پذیرند، اما به اعتقاد شیعه درباره ی طول عمر حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان در هنگام ظهور، می خندند! مگر پارادوکس دوقلوها بیان نمی کند که زمان نسبی است؟

 

در واقع باید چنین گفت که روایات ما شیعیان در حدود 1300 تا 1400 سال پیش خبر از یک اصل مهم علمی داده اند که امروزه دانشمندان غربی به کشف آن افتخار می کنند؟!!! روایات ما همگی ذکر کرده اند که در حالی که  برای  اکثر  انسانها  چند  صد سال  سپری می شود، همان مدت برای حضرت مهدی (عج) که در غیبت به سر می برند، اما به هر حال در همین دنیا زندگی می کنند، زمان اندکی سپری می گردد و این یعنی همان مسئله ی نسبیت زمان. اما از برادران اهل سنت باید پرسید: شما که به قدرت خداوند متعال ایمان دارید، چگونه می توانید مسئله طول  عمر  حضرت مهدی (عج)  را  افسانه  بپندارید؟  آیا (نعوذ بالله) دانشمندان غربی از خداوند متعال تواناترند که می توانند مسئله ی نسبیت زمان را مطرح کنند و حتی در آزمایش های تجربی خود آنرا مورد آزمایش قرار دهند، اما خداوند متعال قادر نیست حجت خود را در طول تاریخ زنده و جوان نگه دارد؟ آیا دانشمندان فیزیکدان اهل سنت که هر ساله درباره ی  قوانین  فیزیک جدید  مطالعه می کنند،  این  قوانین  را می پذیرند، اما سخن روایات را درباره ی عمر طولانی حضرت مهدی (عج) و جوان ماندن ایشان در طول تاریخ، افسانه و خیالات شیعه پنداشته و به دور از حقایق علمی می دانند؟ چگونه است که ما انسانهای عادی قادر به فهم این مسئله هستیم، اما نعوذ بالله خداوند متعال و پیامبر و ائمه (ع)، چیزی در این باره نمیدانند؟

 

اما دانشمندان غربی و متفکران اروپایی و آمریکایی در این رابطه چه جوابی دارند؟ چگونه آنها مسئله ی زمان نسبی را کشف کرده اند و به کشف آن مباهات نموده اند، اما نظر شیعه را  درباره ی  طول عمر  حضرت مهدی (عج)  و  جوانی  ایشان  در  زمان ظهور  به  سخره می گیرند؟ آیا تمسخر این عقیده به مفهوم زیر سئوال بردن کشفیات خود آن ها نیست؟ آنها حداقل احتمال نمی دهند که ممکن است علاوه بر قوانین ذکر شده، قوانین دیگری هم در طبیعت وجود داشته باشد که به واسطه ی آن بتوان مسئله جوان ماندن افراد را در طول زمان توضیح داد؟

 

اما دانشمندان شیعه چرا پاسخی به یاوه گویی های دشمنان اسلام نداده اند و چرا با برادران اهل تسنن از طریق علم مباحثه نکرده اند؟ قطعاً هنگامیکه ما انسانهای  ضعیف  و فنا پذیر قادر به کشف قوانینی هستیم که در آنها در می یابیم، امکان دارد که زمان بر افراد مختلف به صورت متفاوتی سپری شود، خداوند متعال که میلیاردها بار از ما تواناتر و داناتر است، قوانینی در طبیعت وضع کرده است که بر اثر آن ها، زمان بتواند برای افراد مختلف به صورت متفاوتی سیر کند. وای به حال کسانی که قدرت خدا را نادیده می گیرند و حتی قدرت او را از دانشمندان غربی  که  قادر  به  دستکاری زمان  برای  اجرام  هستند،  کمتر می پندارند.

 

ذکر یک نکته ی بسیار مهم : هدف ما از تدوین این مقاله، این نیست که بگوییم مکانیسم افزایش طول عمر حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان را در زمان ظهور، کشف کرده ایم؛ ما هرگز چنین جسارتی به خود راه نمی دهیم؛ چرا که درک این مسئله از توان ما انسانها خارج است. اما ما این مقاله را تدوین کرده ایم تا بگوییم در همین دنیای مادی که در آن زندگی می کنیم، قوانین شگفت انگیزی وجود دارند که می گویند افراد مختلف می توانند زمانهای متفاوتی را تجربه کنند و زمان ممکن است برای برخی از افراد در شرایط خاص بسیار کندتر از دیگران بگذرد؛ در واقع شبیه به همان اتفاقی که برای حضرت مهدی (عج) در طول زمان پدید آمد.

 

بدین ترتیب ما می گوییم درحالی که خود ما انسانهای ضعیف، قوانینی همچون تئوری نسبیت خاص انیشتن ، پارادوکس دوقلوها و غیره را کشف کرده ایم، چگونه ممکن است قدرت خدا را نادیده بگیریم.

 

در واقع با بیان این مقاله، قصد داریم که عنوان کنیم، ممکن است درطبیعت قوانین کشف شده همچون نسبیت زمان و نیز قوانین کشف نشده ی دیگری وجود داشته باشند که خداوند خود خلق نموده تا به وسیله ی آنها طول عمر حجتش را زیاد نموده و در هنگام ظهور او را جوان نگه دارد.

 

مقاله ای که خدمتتان ارائه شد، تلاش دارد تا به یاوه گویانی که سخنان ائمه ی شیعه را درباره ی طول عمر حضرت مهدی (عج) افسانه و خیالات می پندارند، یادآوری کند که سخنان خود آنان افسانه است نه اعتقاد شیعه؛ چرا که کشفیات علوم نوین همچون فیزیک جدید، درستی نظر شیعه را درباره ی طول عمر حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان در هنگام ظهور، تائید می کند.

 

در پایان مقاله باز هم تاکید می کنیم که ما ادعا نمی کنیم که مکانیسم طول عمر حضرت مهدی (عج) همان تئوری نسبیت خاص اینیشتین است؛ بلکه بیان می کنیم که قوانینی از این دست، در همین طبیعت پیرامون ما وجود دارند که با روایات شیعه درباره ی طول عمر امام زمان (عج) و جوانی ایشان در هنگام ظهور مطابقت دارد. بنابراین نظر شیعه در این رابطه، کاملاً منطقی و علمی است و دشمنان شیعه به یاوه گویی می پردازند.

 

به امید اینکه این مقاله، قدمی هر چند کوچک در جهت زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی (عج) برداشته باشد.

 

به امید ظهور منجی موعود حضرت مهدی صاحب الزمان (عج).

 

 کاری از: خادم الامام (عج)-وعده صادق

  با یاری: خادمة الزهرا (س)

 


آخرالزمان، چیستی و چگونگی

پیش بینی های «رنه گنون» (عبدالواحد یحیی) از افول و فروپاشی تمدّن مادّی غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقیقت که با نظر به داده های آیین های باستان و ادیان ابراهیمی ارائه شده خبر می دهد. نظریّه پایان تاریخ «فوکویاما» پیروزی نهایی نظام غربی و حاکمیّت ابدی آن بر سرتاسر جهان را پیش بینی کرده است و نظریّه «برخورد تمدّن ها» از «هانتنگتون» جنگ جهانی تمدّن ها و نظم جهانی نوی براساس مرزهای تمدّنی را در پایان این دوره از جهان، پیش بینی می کند.

 


نویسنده  :  علی معموری

دوره پایانی دنیا
آخر به بخش پایانی هر مجموعه گفته،[1] و زمان در لغت بر وقت کم یا زیاد اطلاق می شود.[2] و مقصود از آن در این جا روزگار و عمر جهان است. «آخرالزمان» ترکیبی اضافی و به معنای بخش پایانی حیات دنیا است. واژه آخرالزمان در قرآن به کارنرفته؛ امّا مطالب گوناگونی درباره این موضوع از آیات قابل استفاده است. قرآن به طور کلّی، جهانیان را به دو بخش پیشینیان (الأَوّلینَ، المُستَقدِمینَ) و پسینیان (الأَخِرینَ، المُستَـخِرینَ) قسمت کرده است (واقعه/56 ، 13 و 39 و 49؛ حجر/15، 24) افزون بر آن، آیاتی در قرآن از میراث بری زمین به وسیله صالحان و مستضعفان، پیروزی نهایی حق بر باطل و گسترش اسلام در سرتاسر جهان سخن می گوید که پس از وقوع بلاها و فتنه های بسیار محقّق می شود. (اعراف/7،128؛ نور/24، 55 ؛ قصص/28، 5 ؛ فتح/48، 28 و...) این آیات با دوره پایانی دنیا ارتباط دارند[3] و برخی از نشانه های قیامت که از آن به «اَشْراطالساعة» تعبیر شده (محمد /47، 18) نیز در این بخش واقعند. در روایات و تفاسیر، بسیاری از نشانه های آخرالزمان از اشراط الساعة نیز شمرده شده است؛[4] از این رو برای جدایی این دو موضوع مقاله آخرالزمان به حوادث و تحوّلات اجتماعی در واپسین دوره حیات بشری اختصاص یافته که معمولا در کتاب هایی تحت عنوان الْمَلاحِمُ والْفِتَن[5] و کتاب های مربوط به غیبت امام زمان[6](عج) بررسی می شوند و اشراط الساعة به حوادث طبیعی و دگرگونی های کیهانی در آستانه قیامت، مانند: طلوع خورشید از مغرب، پوشیده شدن آسمان از دود، تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان، متلاشی شدن کوه ها و... محدود شده است.[7]
تعبیر «الیوم الأخر» که در قرآن فراوان به کار رفته، با جهان آخرت مرادف و ناظر به این واقعیّت است که زندگانی آن جهان، در پی حیات دنیایی، سرانجامِ نهایی آن است[8]؛ در نتیجه، این اصطلاح نیز به بحث «آخرالزمان» مربوط نمی شود. از آن جا که مفهوم «آخر» نسبی است و در تاریخ انقراض دنیا اختلاف فراوانی وجود دارد[9] و قرآن نیز از تعیین وقتی مشخّص برای آن پرهیز کرده (لقمان/31، 34؛ احزاب/33، 63 و زخرف/43، 85) محدوده آخرالزمان به دقّت قابل اندازه گیری نیست؛ با این حال، با استفاده از روایات[10] می توان بعثت پیامبر خاتم را سرآغاز دوره «آخرالزمان» دانست[11]؛ البتّه در بیش تر روایات، آخرالزمان به دوره پایانی که با ظهور مهدی(عج) مقارن است، اطلاق شده است.
بشر به مقتضای حبّ ذات و طبیعت جست و جو گر خود، همواره به سرانجام دنیا می اندیشیده است.[12] همه ادیان الهی و بیش تر مکاتب بشری، درباره پایان تاریخ، اظهار نظر کرده اند.[13] در همه پیش گویی های مربوط به آخرالزمان، خبرهای وحشتناک و نگران کننده ای وجود دارد؛[14] ولی اغلب بر این امر اتّفاق نظر است که پایان کار بشر، روشن و سعادت آمیز است.[15] در تمام فرقه ها و مذاهب اسلامی، کم و بیش سرانجام سعادت مند بشر پیش بینی شده است.[16]در متون زرتشتی (از آیین های باستان) به صراحت از دوره طلایی بشر در پایان جهان یاد شده که به آشوب ها و بلاهای بسیار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسین منجی (سوشیانس) محقّق می شود.[17] در آیین هندوان نیز هر دوره انسانی به چهار قسمت تقسیم شده که قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدریجی معنویت اوّلیه است و از آن، به عصر ظلمت (Kali Yuga) تعبیر می شود؛ سپس منجی بشر ظاهر و با فروپاشی جوامع انسانی و ازبین رفتن شرارت ها، دوره ای نو آغاز می گردد.[18] در متون بودایی نیز از این دوره، سخن به میان آمده است.[19] در ادیان ابراهیمی، بیش از آیین ها و مکاتب دیگر بر دوره طلایی بشر در پایان تاریخ، تأکید شده است. در عهد عتیق، برقراری سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پیش بینی شده که به وسیله «مشیح» محقّق می شود.[20] در عهد جدید نیز به این مطلب پرداخته شده[21] و مکاشفه یوحنا به طور کامل به حوادث ناگوار آخرالزمان، اختصاص یافته و در پایان آن، به برقراری صلح و آرامش جهان تحت حاکمیت مؤمنان اشاره شده است.[22] در میان مکاتب بشری، پیش بینی «مارکس» از مدینه کمونیستی همراه با کمون نهایی ایجاد شده، تصویری از جامعه بی طبقه و بی نیاز از دولت را ارائه می دهد.[23] پیش بینی های «رنه گنون» (عبدالواحد یحیی) از افول و فروپاشی تمدّن مادّی غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقیقت که با نظر به داده های آیین های باستان و ادیان ابراهیمی ارائه شده خبر می دهد.[24] نظریّه پایان تاریخ «فوکویاما» پیروزی نهایی نظام غربی و حاکمیّت ابدی آن بر سرتاسر جهان را پیش بینی کرده است[25] و نظریّه «برخورد تمدّن ها» از «هانتنگتون» جنگ جهانی تمدّن ها و نظم جهانی نوی براساس مرزهای تمدّنی را در پایان این دوره از جهان، پیش بینی می کند.[26]

دیدگاه کلّی قرآن درباره پایان تاریخ

دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، دیدگاهی خوش بینانه بوده، پایان دنیا پایانی روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجامِ سعادت مند جهان، همان تحقّق کامل غرض از آفرینش انسان ها است که چیزی جز عبادت خداوند نخواهد بود: «و مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلاَّ لِیَعبدونَ.» (ذاریات/51 ، 56) عبودیّت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن، براساس برنامه ریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند می شوند: «وَعدَاللّهُ الَّذینَ ءَامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصَّـلِحـتِ لَیَستخلِفنَّهُم فِی الأَرضِ... ولَیُمَکِّننَّ لَهُم دِینَهُم الَّذِی ارتَضی لَهُم و لَیُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِم أَمناً یَعبُدونَنِی لاَیُشرِکونَ بِی شَیئاً» (نور/24،55)،«هُو الَّذِی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ.» (توبه/9،33؛ فتح/48،28 وصف/61 ،9)[27]
آیات ناظر به آینده جوامع انسانی، بر عنصر خوش بینی در جریان کلّی نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینی درباره پایان کار بشر تأکید ورزیده، به نوعی فلسفه تاریخ براساس سیر صعودی و تکاملی آن اشاره دارد.[28] از نگاه اسلام، دین با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در کامل ترین شکل خود به بشر عرضه شده: «اَلیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی و رَضیتُ لَکُم الإِسلمَ دِیناً» (مائده/5 ،3) و همواره با انتقال از جامعه ای به جامعه دیگر شکوفاتر می گردد: «مَنْ یَرتدَّ مِنکُم عَن دِینِه فَسوفَ یأتِی اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهم و یُحِبّونَه» . (مائده/5 ،54)[29] خداوند از پیامبران گذشته، پیمان گرفته که به پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله)ایمان آورده، به او یاری رسانند (آل عمران/3،81) بنابراین، تمام نبوت ها و شرایع پیشین، مقدمه و پیش درآمد شریعت ختمیّه اند.[30] از ظاهر برخی آیات، چون«والسَّـبقونَ السَّـبقونَ أُولــئِکَ المُقرَّبونَ... ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلینَ وَ قَلیلٌ مِن الأَخِرین» (واقعه/56 ، 10 ـ 13 و 14) و نیز بعضی روایات[31] برمی آید که پیشینیان از مردم آخرالزمان، فضیلت و مرتبه بالاتری داشته اند؛[32] امّا اهل تفسیر، سبقت گرفتگان را پیامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضیلتی برای اقوام گذشته نشمرده اند؛ زیرا طبیعی است که اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله)، نسبت به تمام پیامبران دیگر و اصحابشان بسیار کم تر باشند؛[33] البته روایاتی نیز حاکی از نسخ آیه مزبور نقل شده[34] که درست به نظر نمی رسد؛[35] و به دلیل سطح بالای معرفت مردم آخرالزمان معجزات حسّی اقوام گذشته، جای خود را در اسلام به معجزه عقلی و علمی (قرآن) داده[36] و وحی قرآنی، با سخن از قرائت و علم و قلم، آغاز می شود: «اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَق اِقرَأ و رَبُّکَ الأَکرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالقَلمِ عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم یَعلَم». (علق/96، 1 ـ 5) و قرآن، از دوره ماقبل اسلام، به عنوان عصر جاهلیت در مقابل عصر علم و خرد یاد می کند: «الجَـهِلیَّةِ الأُولَی» [37] (احزاب/33،33) از این رو، طبق روایات، سوره توحید و شش آیه آغازین حدید، برای اقوامی در آخرالزمان نازل شده که در کاوش های دینی، از اقوام پیشین ژرف اندیش تر و دقیق ترند.[38] در روایات متعدد دیگر نیز دوره آخرالزمان و مردم آن، به رغم وقوع فتنه ها و آشوب های بسیار، بهترین زمان و بهترین مردم شناسانده شده اند؛[39] بنابراین، میان دیدگاه خوشبینانه اسلام درباره پایان تاریخ و ظهور آفت های اجتماعی بسیار در آن دوره، هیچ گونه تنافی وجود ندارد. برخی از پیامبران نیز به دلیل فضیلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواسته اند که نام و راهشان در میان آنان جاوید بماند. (شعراء/26،84)[40] قرآن، امت پیامبر را معتدل ترین و در نتیجه کامل ترین: «و کَذلِکَ جَعلنکُم أُمَّةً وَسَطاً» (بقره/2،143)[41] و بهترین امّت: «خَیرَ أُمَّة اُخرِجَت لِلنَّاسِ» (آل عمران/3،110) معرفی می کند؛[42] بر همین اساس، خوارق عادت در آخرالزمان به کمترین میزان رسیده خداوند از طریق سنتهای طبیعی تاریخ، جوامع بشری را با آزمایش های مختلف به حدی از بلوغ، شعور و تجربه می رساند که زمینه حکومت جهانی صالحان مهیا شده[43] و بر اساس سنّت همیشگی خویش، مؤمنان را بر همه موانع چیره ساخته، به فتح و پیروزی پایدار می رساند: «إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغَــلِبون». (صافات/37،172 و 173)[44] از مجموعه مباحث گذشته می توان نتیجه گرفت که دوره اسلامی، همان دوره آخرالزمان است که تحقق کامل دیدگاه مثبت اسلام درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور اماممهدی(عج) به وقوع خواهد پیوست.

نشانه ها و رخدادهای مهم آخرالزمان

ختم نبوت و نزول واپسین شریعت که با ظهور پیامبر اسلام تحقق یافت، نخستین نشانه پایان تاریخ به شمار می رود؛[45] لذا مفسران، مقصود ازنشانه های قیامت رادر آیه ذیل، بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله)دانسته اند که نسبت به عمر جهان، فاصله بسیار کمی تا قیامت دارد:[46]«فَهَل یَنظُرونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأتِیَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها». (محمد/47،18)
در آخرالزمان وقایع فراوان دیگری نیز پیش بینی شده که بیش تر به دوره پایانی آن (مقارن با ظهور مهدی) مربوط می شود.

1. بحران معنویّت:

پیش از ظهور امام زمان(عج) جوّ حاکم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود. «اِقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم و هُم فِی غَفلَة مُعرِضون.» (انبیاء/21، 1) در این آیه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متّصف شده اند.[47] در روایات نیز منظور از اشراط الساعة که در آیه 18 سوره محمد/47 به آن اشاره شده، رواج بیش از حدّ کفر، فسق و ظلم دانسته و موارد متعدّدی از آن بر شمرده شده است.[48]

2. وقوع اختلاف ها و درگیری های بسیار:

یکی از نشانه های آخرالزمان، اختلاف ها و درگیری های فراوان میان گروه های گوناگون است: «فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَینهِم فَویلٌ لِلَّذینَ کَفَروا مِن مَشهَدِ یَوم عَظِیم.» (مریم/19، 37) روایات، این آیه را به ظهور فرقه های مختلف در جهان اسلام مربوط دانسته اند که در آخرالزمان پدید آمده، موجب اختلاف های بسیار خواهند شد.[49] آیه «یَلبِسَکُم شِیَعًا و یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض» (انعام/6 ، 65) نیز به وقوع اختلاف ها و قتل و کشتار در آخرالزمان تفسیر شده است.[50] بر اساس روایتی، آیه «ولَنبلونَّکم بشیء مِن الخَوف و الجُوع و نَقص من الأَمولِ و الأَنفُس...» (بقره/2،155) به ترس و ناامنی، گرسنگی و قحطی و فقر و کشتار در آخرالزمان اشاره دارد.[51]

3. ظهور دجّال:

درهرسه دین آسمانی یهود، مسیحیت واسلام، ظهورفاسدترین ومخرّب ترین جریان منحط در طول تاریخ، پیش بینی و از خطر آن پرهیز داده شده است.[52] دجّال که تجسّم کفر، فریب و گمراهی است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش می خواند. برخی از مفسّران، تفسیر آیه «لَخلقُ السّموت و الأرض أکبر من خلق النّاس» (غافر/40،57) را به ظهور دجّال ناظر دانسته اند که دردید مردم، عظیم ترین موجود جلوه می کند؛[53] در حالی که خداوند، او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچک تر می شمارد.[54] سرانجام این پدیده به دست عیسی(علیه السلام)محو و نابود خواهد شد.[55]

4. وقوع مصائب:

برخی از آیات عذاب بر کافران و گنه کاران آخرالزمان که نزول عذاب را انکار می کنند؛ تطبیق داده شده است: «إن أتـکُم عَذابُهُ بَیَـتاً أَو نَهاراً مَا ذَا یَستَعجِلُ مِنهُ المُجرِمونَ». (یونس/10،50) «فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرین». (صافات/37،177)[56] با استفاده از آیه 65 انعام/6 برخی از این عذاب ها بدین شرح گزارش شده اند: صدایی هراسناک و دود در آسمان و حاکمان ستمگر «قُل هُو القادِرُ عَلی أَن یَبعَثَ عَلیکُم عَذاباً مِن فَوقِکُم» ، فرو رفتن برخی انسان ها در زمین «أَو مِن تَحتِ أَرجُلِکُم» اختلافات بسیار در دین، «أَو یَلبِسَکُم شِیَعاً» قتل و کشتار «و یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض». در این دوره زمانی،[57] ترس و ناامنی، گرسنگی و قحطی و فقر و کشتار نیز بسیار رخ خواهد داد: «وَ لَنبلُونَّکُم بِشَیء مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقص مِن الأَمولِ وَالأَنفُس... .» [58]

5 . خروج سفیانی:

بیش تر مفسّران، از ظهور لشکری طغیان گر که آخرالزمان در کشورهای اسلامی به ستم و تعدّی پرداخته، سرانجام در صحرایی بیرون از مکّه، گرفتار عذاب الهی می شوند، خبر داده و آیه «ولَو تَری إِذ فَزِعُوا فَلاَ فَوتَ و أُخِذوا مِن مَکان قَرِیب» (سبأ/34،51) را درباره آن لشکر دانسته اند. در روایات شیعه و سنّی، نام رهبر این لشکریان، سفیانی ذکر شده است.[59] آیه «أَفأَمِنَ الَّذینَ مَکَروا السَّیِّـَاتِ أَن یَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ... .» (نحل/16، 45) نیز که توطئه گران را به فرو رفتن در زمین تهدید می کند، بر لشکر سفیانی تطبیق داده شده است.[60] آیه «...ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلی أَدبارِهَا» (نساء/4، 47) نیز درباره بازماندگان لشکر سفیانی تأویل شده که صورت هایشان معکوس گشته، پشت سرشان قرار می گیرد.[61]

6 . ندای آسمانی:

بنابر روایات شیعه، جبرئیل نخستین کسی است که با امام زمان(عج) بیعت و با صدایی بلند به گونه ای که به گوش همه جهانیان برسد، این آیه را تلاوت می کند: «أَتی أَمرُ اللّهِ فَلاَ تَستَعجِلُوهُ= فرمان خدا رسید؛ پس دیگر شتاب مکنید». (نحل/16، 1)[62] آیه «وَاستَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکان قَریب یَومَ یَسمَعونَ الصَّیحَةَ بِالحَقِّ ذلِکَ یَومُ الخُروجِ» (ق/50 ،41و42) نیز درباره این حادثه، تأویل شده است.[63]

7. ظهور منجی بزرگ بشر:

مهم ترین رخ داد آخرالزمان، ظهور دوازدهمین امام شیعیان برای رهایی انسان ها است: «جَاءَالحَقُّ و زَهقَ البـطِلُ إِنَّ البـطِلَ کانَ زَهوقًا.» (اسراء/17، 81) این آیه که از پیروزی چشم گیر حق بر باطل سخن می گوید، در روایات به ظهور مهدی(عج) تأویل شده است.[64] آیه 148 بقره/2 (أَینَ ماتَکونُوا یَأتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا) نیز بر یاران نخستین مهدی(عج) که خداوند آنان را گرداگرد حضرت حاضر می سازد، تطبیق داده شده است[65]. آیه «فَإِن یَکفُربِها هـؤُلاَءِ فَقَد وَکَّلنا بِها قَومًا لَیسوا بِها بِکـفرین» [66] (انعام/6 ،89) نیز چنین است.

8 . نزول عیسی(علیه السلام):

یکی از رخ دادهای آخرالزمان، فرود آمدن عیسی(علیه السلام)از آسمان است: «و إِنَّه لَعِلمٌ لِلسَّاعَةِ فَلاتَمتَرُنَّ بِها» (زخرف/43، 61)، «وإِن مِن أَهلِ الکِتـبِ إِلاَّ لَیُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ.» (نساء/4، 159) مفسّران با استفاده از این آیات، ظهور دوباره عیسی(علیه السلام)در آخرالزمان را پیش بینی کرده اند[67] و در روایات نیز تصریح شده که وی در بیت المقدّس به نماز جماعت امام زمان(عج) اقتدا و در جنگ های ایشان نیز شرکت خواهد کرد.[68] براساس این تفسیر، فرود آمدن عیسی(علیه السلام)از آسمان، یکی از نشانه های نزدیکی قیامت شمرده شده و از ایمان آوردن همه اهل کتاب به حضرت عیسی(علیه السلام)در آخرالزمان که یکی از فرماندهان امام زمان به شمار می رود، خبر داده شده است.

9. خروج جنبنده ای از زمین:

قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبده ای حکایت می کند که هنگام روی گردانی مردم از معنویّت، از زمین خارج شده، با مردم سخن می گوید.[69]«و إِذا وَقعَ القَولُ عَلَیهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الأَرضِ تُکَلِّمُهُم أَنَّ النَّاسَ کَانوا بِـَایـتِنا لاَیُوقِنون». (نمل/27، 82) در تفاسیر، مطالب بسیاری درباره این موجود شگفت بیان شده[70] که تا حدّ بسیاری غیر واقعی و بی اساس به نظر می رسد[71] و در ظاهر برگرفته از منابع اسرائیلی است.[72]

10. هجوم یأجوج و مأجوج:

قومی وحشی و فاسد با تخریب سدّ ذوالقرنین، در اندک زمانی سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد کرد تا آن که بنابر روایات، در عصر ظهور مهدی، به طور کلّی از بین خواهد رفت.[73]«حَتَّی إِذا فُتِحَت یَأجوجُ و مَأجوجُ و هُم مِن کُلِّ حَدَب یَنسِلون.» (انبیاء/21،96) برخی، یأجوج و مأجوج را یکی از نژادهای انسانی، با صفات ظاهری خاص یا موجوداتی خارق العاده دانسته اند که از پشت مانعی مادّی خارج شده، به کشتار مردم و تخریب منابع طبیعی خواهند پرداخت.[74] برخی دیگر نیز آنان را نمادی از یک تمدّن مادّی مخرّب شمرده اند که سدّ معنویِ ساخته شده به دست پیامبران را منهدم و حیات طبیعی و معنوی را بر کره زمین تهدید خواهد کرد؛[75] در هر حال، بیش تر مفسّران با استناد به آیه «وَ تَرَکنَا بَعضَهُم یومَئِذ یَموجُ فِی بَعض و نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعنهم جَمعًا» (کهف/18، 99) که بنابر قول مشهور، به هجوم آنان اشاره داشته و بی درنگ از قیامت سخن به میان آورده، آن را از نشانه های متّصل به قیامت شمرده اند و سخن از بازگشت برخی اقوام گذشته را هنگام خروج یأجوج و مأجوج مربوط به قیامت دانسته اند:[76]«و حَرَامٌ عَلی قَریَة أَهلَکنها أَنَّهُم لاَیَرجِعونَ حَتَّی إِذا فُتِحَت یَأجوجُ و... .» (انبیاء/21، 95 و 96) برخی دیگر، این حادثه را به استناد روایات بسیار، به دوران ظهور مربوط دانسته[77] و اشاره به بازگشت برخی اقوام را به مسأله «رجعت» ارتباط داده اند.[78]

11. رجعت:

در آخرالزمان برخی از نیکوکاران و بدکاران زمان های گذشته، دوباره زنده می شوند. «وَ یَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ أُمَّة فَوجاً مِمَّن یُکَذِّبُ بِـَایـتِنا.» (نمل/27، 83) این آیه فقط به برانگیخته شدن عدّه ای از مکذّبان و نه همه آن ها اشاره کرده؛ بدین جهت، روایات و مفسّران شیعه، میان مصداق این آیه و قیامت، تفاوت قائل شده و آیه را به آخرالزمان مربوط دانسته اند که عدّه ای از نیکوکاران و بدکاران اعصار گذشته، زنده شده، هر یک نتیجه دنیایی اعمال خویش را خواهد دید.[79] مرگ و زندگی دوباره: «رَبَّنا أَمَتَّنا اثنَتَینِ و أَحیَیتَنَا اثنَتَینِ» (غافر/40، 11)،[80] عذاب پیش از عذاب بزرگ: «و لَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدنَی دُونَ العَذابِ الأَکبَر» (سجده/32، 21)،[81] ظهور بندگان پیکارجو پیش از قیامت: «فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولـهُما بَعَثنا عَلَیکُم عِباداً لَنا أُولِی بَأس شَدید» (اسراء/17،5)،[82] میثاق پیامبران با خداوند برای ایمان آوردن و یاری رساندن به پیامبراسلام: «و إِذ أَخَذَ اللّهُ مِیثـقَ النَّبِیّینَ ... لَتُؤمِنُنَّ بِه و لَتَنصُرنَّهُ» (آل عمران/3،81)[83] و منّت الهی بر مستضعفان تاریخ: «و نُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ و نَجعلَهُم أَئِمَّةً و نَجعَلَهُم الورِثین.» (قصص/28،5)[84] همگی به رجعت، تفسیر و تأویل شده اند؛ با این حال در تفسیر آیات پیشین، آرای دیگری نیز گفته شده است.[85]

12. صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان:

پس از پیروزی حضرت مهدی(عج) و یارانش، آرامش و معنویّت بر جهان حاکم خواهد شد:«وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ ءَامَنوا ... وَ لَیُبدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً... .» (نور/24، 55)، «إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ یُورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و العـقِبَةُ لِلمُتَّقین» (اعراف/7،128)، «و قـتِلوهُم حَتَّی لاَتَکونَ فِتنةٌ و یَکونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه» (انفال/8 ، 39)،«لِیُحِقَّ الحَقَّ و یُبطِلَ البـطِلَ.» (انفال/8 ، 8) این آیات و آیات دیگر که از میراث بری صالحان و مستضعفان و جانشینی آنان در زمین یاد می کند (انبیاء/21،105 و اعراف/7، 137 و قصص/28، 5) همگی بیان گر این واقعیّتند که سرنوشت این جهان، پس از جهادی الهی به امامت امام زمان(عج) سرانجام به دست مؤمنان افتاده و جهانیان همگی در سایه حکومت حضرت در صلح و معنویّت به سرخواهند برد.[86] افزون بر این، تحقّق کامل آیات«وَ لَه أَسلَمَ مَن فِی السَّمـوتِ و الأَرضِ» (آل عمران/3، 83) و «یُحیِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» (حدید/57 ،17) و «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفروا مِن دِینِکُم فَلاتَخشَوهُم وَ اخشَون» (مائده/5 ، 3) و «یَومئذ یَفرُح المؤمِنونَ بِنَصرِاللّهِ...» (روم/30، 4 و 5) نیز در این دوره زمانی دانسته شده است.[87] در آن هنگام، همه نعمت های آسمان و زمین بر آن ها نازل و از آسایش و سعادت کامل بهره مند خواهند شد: «لَفَتحنَا عَلیهِم بَرکـت مِنَ السَّماءِ والأَرضِ... .» (اعراف/7، 96)[88] چون این مردم در سایه حکومت حضرت مهدی به بالاترین حدّ رشد و بلوغ می رسند، بدین ترتیب، خلافت انسان بر زمین به کامل ترین حدّ خود خواهد رسید؛ در عین حال، وجود مقدّس امام معصوم (امام مهدی یا امامان دیگر هنگام رجعت) تا قیامت در دنیا حضور داشته، جامعه انسانی هیچ گاه از حضورشان بی نیاز نمی شود.[89]

منبع: avinyfilm.ir

منابع:
الاتقان؛ انوارالتنزیل، بیضاوی؛ اوپانیشاد؛ اوستا؛ الایقاظ من الهجعه؛ بحارالأنوار؛ بحران دنیای متجدّد؛ برخورد تمدّن ها و بازسازی نظم جهانی؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ بودا؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الغیبة الکبری؛ تاریخ ما بعد الظهور؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر التحریر والتنویر؛ تفسیر العیّاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیر من وحی القرآن؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ خاتمیّت؛ الدرّالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ سفینة البحار؛ سیطره کمیت و علائم آخرالزمان؛ صحیح البخاری؛ علی و پایان تاریخ؛ الغیبه، شیخ طوسی؛ الفتن والملاحم فی آخرالزمان، ابن کثیر؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فلسفه تاریخ؛ فی ظلال القرآن؛ قیام و انقلاب مهدی؛ الکافی؛ کتاب مقدّس؛ الکشّاف؛ الکشّاف الموضوعی للقرآن الکریم؛ کشف الأسرار و عدّة الأبرار؛ الکلیّات؛ لسان العرب؛ مارکس و مارکسیسم؛ مجلّه اطلاعات سیاسی و اقتصادی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ الملاحم و الفتن، ابن طاووس؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نجات بخشی ادیان؛ نهج البلاغه؛ نهج البیان؛ هزاره گرایی.

پی نوشت:

[1] الکلّیات، ج 1، ص 83 .
[2] لسان العرب، ج 6، ص 86، «زمن».
[3] قیام وانقلاب مهدی، ص 5 و 6 .
[4] روح المعانی، مج14، ج26، ص 80 ـ82 ؛ نمونه، ج21، ص 449 ـ 451.
[5] الفتن والملاحم فی آخرالزمان، ابن کثیر؛ الملاحم والفتن، ابن طاووس.
[6] الغیبه، طوسی.
[7] الکشّاف الموضوعی، ج1، ص 97 ـ 102.
[8] التحقیق، ج 1، ص 46، «أخر».
[9] هزاره گرایی، ص 21.
[10] بحارالانوار، ج 40، ص 177؛ ج 2، ص 87 ؛ ج 9، ص 319؛ ج 12، ص 282؛ ج 14، ص 83 و 84 ؛ ج 15، ص 203؛ ج 16، ص 18 ـ 21؛ ج 20، ص 222؛ ج 21، ص 317 و 351.
[11] التحریر والتنویر، ج 26، ص 104.
[12] تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 303.
[13] نجات بخشی در ادیان، ص 13 و 14؛ علی و پایان تاریخ، ص15 25.
[14] هزاره گرایی، ص 25.
[15] نجات بخشی در ادیان، ص 13 و 14.
[16] قیام و انقلاب مهدی، ص 5 .
[17] اوستا، گاهان، یسنه 46، ب 3 و یَشتها، اردیبهشت، ب 10 ـ 17 و فروردین، ب 129؛ نجات بخشی در ادیان، ص 3 ـ 71.
[18] بحران دنیای متجدّد، ص 1 و اوپانیشاد، ص 772 ـ 774 و 737.
[19] بودا، ص 518 و 519 ؛ علی و پایان تاریخ، ص 23.
[20] کتاب مقدّس، اشعیاء 11 و 12، یوئیل 3 و 4، زکریا 9، دانیال 2: 44، و 7: 13 و 27.
[21] کتاب مقدّس، متی 24: 15 ـ 44، و رسل 2: 17 ـ 21.
[22] کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنا 4 ـ 22؛ نجات بخشی در ادیان، ص 113 133.
[23] مارکس و مارکسیسم، ص 91 ـ 94.
[24] بحران دنیای متجدّد، ص 2، 20، 55 ، 105، 154 و 186؛ علائم آخرالزمان، ص 188 ـ 199، 200 و 318.
[25] «پایان تاریخ و آخرین انسانها» مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ص 22.
[26] برخورد تمدّن ها و بازسازی نظم جهانی، ص 485 و 516 .
[27] تاریخ الغیبة الکبری، ص 233 ـ 239؛ تاریخ ما بعدالظهور، ص 33.
[28] قیام و انقلاب مهدی، ص 6 و 14.
[29] فلسفه تاریخ، ص 247 ـ 251.
[30] نهج البلاغه، ص 20؛ خاتمیّت، ص 21.
[31] صحیح بخاری، ج 4، ص 228 و 229.
[32] بیضاوی، ج 5 ، ص 284؛ من وحی القرآن، ج 21، ص 329.
[33] نهج البیان، ج 5 ، ص 135؛ نمونه، ج 23، ص 207.
[34] الدرّالمنثور، ج 8 ، ص 8 .
[35] الکشاف، ج 4، ص 459.
[36] الاتقان، ج 2، ص 252.
[37] خاتمیت، ص 36 ـ 39.
[38] الکافی، ج 1، ص 91.
[39] بحارالأنوار، ج 52 ، ص 124 و 125
؛ کتاب الغیبه، نعمانی، ص206.

سلاح ارتش صلیبی جدید و آیات انجیل

«پایان جهان نزدیک است، دنیا به آخر رسیده و مسیح عنقریب ظهور می‌کند. در حالی که پیشاپیش نزول اجلالش همة اعراب و مسلمانان در جنگ آرمگدون به هلاکت خواهند رسید. این وعدة کتاب مقدّس است و در آن تردیدی نباید کرد

 

 

 

 

وقتی آقای «رونالد ریگان»، اوّلین رئیس جمهور بنیادگرایان و ایوانجلیست آمریکایی این آرزو را به گور برد که اوّلین کسی باشد که با فشار دادن تکمه‌ای جنگ اتمی آرمگدون را آغاز می‌کند، کسی گمان نمی‌کرد کار و بار انجیلی‌های کمربند ایالات جنوبی آمریکا تا این حد بالا گرفته باشد که با درنوردیدن میدان فعّالیت‌های تبلیغی و تبشیری وارد فعّالیت‌های سیاسی شده باشند. به رغم تصوّر آنها، این آغاز راهی بود که قدرت، ثروت و مردان سیاسی آمریکا را در مسیری هدایت می‌کرد که در انتهایش جنگ اتمی آرمگدون و فائق آمدن بر جهان مستضعفان بود. هم آنان که در ادبیات مسیحیان صهیونیستی به عنوان «نیروهای شرور و شیطانی» معرفی می‌شدند.

در نگاه آنان همة مخالفان بنی‌اسرائیل و صهیونیست در این سوی میدان و در سوی میدان نیروهای خیر و خوبی یا همان حامیان فرزندان اسرائیل قرار داشتند. بیش از سه دهه، رسانه‌های پر قدرت غربی، هم دوش با سیاستمداران همة همّ خود را مصروف مشروع جلوه دادن منشی‌های هواداران آمریکایی بنی‌اسرائیل ساختند و در گوش جمع کثیری از ساکنان بی‌خبر آمریکایی و اروپایی خواندند که:

«
پایان جهان نزدیک است، دنیا به آخر رسیده و مسیح عنقریب ظهور می‌کند. در حالی که پیشاپیش نزول اجلالش همة اعراب و مسلمانان در جنگ آرمگدون به هلاکت خواهند رسید. این وعدة کتاب مقدّس است و در آن تردیدی نباید کرد

کمپانی‌های فیلم‌سازی هالیوود با همة قدرت و تأثیرگزاری فنی و حرفه‌ای‌اش صدها فیلم با مضامین مورد نظر سران ائتلاف صلیب و صهیون ساختند تا همة کین و خصومت دیرینه را متوجّه جهان اسلام و مسلمانان کنند. همة بدی‌ها را به آنان نسبت دادند و همة خیر و نیکی را متوجّه غرب و سران پشت پرده دانستند!

 

«جورج دبلیو بوش» که خود از سران لژهای ماسونی «اسکلت و استخوان» بود، در ظاهر بنیادگرایی و زمینه‌سازی ظهور دوم حضرت مسیح، بر طبل جنگ با جهان اسلام کوفت و نوید آغاز جنگ‌های جدید صلیبی علیه جهان اسلام را داد.

دیگر بر کسی پوشیده نماند که غرب یا همان ائتلاف صلیب و صهیون خود را برای بزرگترین و آخرین رویارویی با جهان اسلام مهیّا می‌کند. چه، آنان به خوبی می‌دانستند که شکل‌گیری کانون قدرت اسلامی در شرق نه تنها میدان را بر غرب عصیانگر و تاریخ رو به افولش تنگ می‌کند، بلکه در خود و با خود نوید فرا رسیدن روز رهایی بزرگ جهان مستضعفان از دست جریانات استکباری و صهیونیستی را داراست. واقعه‌ای که به تمامی با ظهور امام مهدی موعود(ع) محقّق می‌شود.

برای آنها حملة پیش‌دستانه تنها راه رهایی بود. جنگی مقدّس به نام مسیح و زمینه‌سازی ظهورش در آرمگدون. لشکر مبلّغان انجیلی از طریق هزارها رسانه «سینما، رادیو، تلویزیون، اینترنت و...» این واقعه را برای خیل کثیری از مردم غرب «محتوم، لازم الاجراء، مذهبی، اتمی و زمینه‌ساز ظهور دوم» جا انداختند تا در شرایط بحرانی از پشتیبانی مردمی غرب بی‌بهره نمایند.

آنان، همین مفاهیم مجعول را به گوش سربازانی خواندند که راهی جهان اسلام می‌شدند، عراق، افغانستان و اینک یمن. از همین جا، تا جهان شرق به خود آمد، آمریکا و متّحدانش بر همة نقاط استراتژیک چیره شده بودند و در مقابل، جهان اسلام را در گرداب تفرق، جنگ و فقر گرفتار آوردند.

غرب، نه تنها ضربات سخت سربازان مسلمان در جنگ‌های خونبار صلیبی را فراموش نکرده و پایمردی‌های مبارزان و مجاهدان ضدّ استعماری دویست سالة اخیر را، از یاد نبرده بود، بلکه از اندیشة شکل‌گیری کانون قدرت در شرق اسلامی و پس از آن ظهور مقدّس مهدی موعود(ع) و سرکوبی تام و تمام شیطان و جنودش بر خود می‌لرزید.

«
همین ترس و واهمه» و به صدا در آمدن زنگ پیروزی تاریخ مستعضفان مؤمن بر تاریخ کهنه و مندرس غربی (که اینک در ماشین جنگی ائتلاف صلیبی و صهیونی نمودار شده) است که آنان را واداشته تا پیروزی در جنگ صلیبی آخرالزّمانی آرگدون را در گوش سربازان مزدور و مهاجم خود زمزمه کنند.

تصویری از نزول اجلال حضرت مسیح(ع) در هنگام وقوع جنگ مجعول آرمگدون، نقش بسته بر دیوارهای اردوگاه‌های سربازان آمریکایی در عراق، ادعیه و اذکار حک شده بر سلاح‌های اتوماتیک سربازان همان اندازه از توطئة صلیبیون و صهیونیست‌ها علیه جهان اسلام برمی‌دارد که سخنان صریح آقای جورج دبلیو بوش که بر طبل جنگ صلیبی دوم می‌کوفت.

چنانکه در گزارش‌های خبری آمده، هم اینک، سربازان آمریکایی با تفنگ‌هایی مسلمانان را به قتل می‌رسانند که سازندگانش از طریق رمز آیات انجیل را بر آنها حک کرده‌اند. اسلحه‌های ویژه‌ای که توسط فرد به نام Glyn Bindon انجیلی و بنیادگرا در آفریقای جنوبی تولید می‌شود.

شرکت Trijieon سازة اسلحه‌ها در مصاحبه با خبرنگار شبکة ABE رمزنگاری آیات و ابواب انجیل بر روی سلاح‌های تولیدی خود را پذیرا گشت و آن را غیر قانونی ندانست در حالی که این اقدام، از سوی سخنگوی  دفاع از آزادی‌های دینی در ارتش آمریکا (Michael Weinstein)  اقدامی خلاف قانون اساسی اعلام شد.

 

شایان ذکر است شرکت Trijucon در سال 2008 سلاح‌هایی به ارزش یکصد میلیون دلار به ارتش آمریکا معاملة 660 میلیون دلار نیز با ارتش آمریکا منعقد ساخت. نکتة جالب توجّه آنکه سربازان ارتش‌های عراق و افغانستان نیز با همین سلاح‌ها آموزش می‌بینند.

تنها ساده‌لوحان شرقی، میان سران سفید و سیاه آمریکایی تفاوت قائل می‌شوند. جملگی، چه ریگان و بوش پدر و چه بوش پسر و اوباما، جملگی از گرد یک میز و از میان یک لژ برخاسته‌اند و در سر اندیشه‌ای‌ جز سلطة تمام بر جهان شرق و اعلام حکومت جهانی ندارند. امّا این وعدة خداست و ارادة امر او که مستضعفان وارث و خلیفة زمین خواهند شد.

ان‌شاءالله و لو کره المشرکون
چنانکه خداوند فرمود:
و نرید ان نمن علی اللذین الستضعفوا فی الارض خلیفه و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.

 

اسماعیل شفیعی سروستانی-موعود

طفل نامشروع پیوند شده بر ایران اسلامی

همة حکایت هزار سال گذشته بر تاریخ ایران، از صدر اسلام تا واقعة سال 1357، به استناد مدارک تاریخی و تفاسیر قرآنی و روایات معصومین(ع)، شاهد بر این مدعاست که، ورود ایران به اسلام، به مثابة ورود به گردونة تقدیر الهی بوده به عنوان «قومی نشان شده» برای اجرای نقش‌آفرینی در سه مقطع مهم.

    
طفل نامشروع پیوند شده بر ایران اسلامی

همة حکایت هزار سال گذشته بر تاریخ ایران، از صدر اسلام تا واقعة سال 1357، به استناد مدارک تاریخی و تفاسیر قرآنی و روایات معصومین(ع)، شاهد بر این مدعاست که، ورود ایران به اسلام، به مثابة ورود به گردونة تقدیر الهی بوده به عنوان «قومی نشان شده» برای اجرای نقش‌آفرینی در سه مقطع مهم.
 
 
این روزها التهاب ویژه‌ای بر کشور تحمیل شده است. جوّ هیجانی عجیب و غریبی که فضای گسترده‌ای را برای گمانه‌زنی‌های بی‌مبنا ایجاد کرده است. رسانه‌های مأمور ائتلاف صلیب و صهیون از بیرون، نمایندگان داخلی این ائتلاف و بلواهای پراکندة ایذایی و لکه‌ای تعداد انگشت‌شماری مأمور حرفه‌ای در سطح شهر دست در دست هم التهاب را هر دم تازه نگه داشته‌اند. در این میان جوانان مبتلای نگرانی و دلواپسی شده‌اند. علت این نگرانی هم در دست نداشتن تحلیل درست و قابل دفاع عقلی و نقلی است.

قبل از هر چیز باید عرض کنم که به ‌رغم آنکه سعی می‌شود، این بلوا فرزند طبیعی کنش‌ها و واکنش‌های داخل نظام جمهوری اسلامی معرفی شود، این طفل نامشروع از بیرون متولد شده و تنها جماعتی مأموریت پیوند آن به اندام ایران اسلامی را دارند. به واقع می‌خواهم عرض کنم، آتش بحران را برافروخته‌اند تا به نام مردم و در فرصت مقتضی، اشخاصی در نقش آتش‌نشان مسیر حرکت عمومی انقلاب اسلامی است، مسلمانان را به سویی که منافع ائتلاف صلیب و صهیون را تأمین می‌کند، ببرند.

وظیفة بنده ارائة تحلیل سیاسی از اوضاع و حوادث جاری نیست، بلکه در حدّ توان می‌خواهم با توجّه به اخبار آخرالزّمانی حضرات معصومین(ع) و در حدّ ظرفیت زمانی محدود نکاتی را متذکر شوم.

همة حکایت هزار سال گذشته بر تاریخ ایران، از صدر اسلام تا واقعة سال 1357، به استناد مدارک تاریخی و تفاسیر قرآنی و روایات معصومین(ع)، شاهد بر این مدعاست که، ورود ایران به اسلام، به مثابة ورود به گردونة تقدیر الهی بوده به عنوان «قومی نشان شده» برای اجرای نقش‌آفرینی در سه مقطع مهم.

اوّل، پرورش طفل اسلام و بر کشیدن آن در هیئت فرهنگ و تمدنی فاخر. همة تاریخ و فرهنگ هزارسالة این دیار و آثار فرهنگی و تمدنی‌اش و همچنین مردان مردش که در مهم‌ترین شرایط تاریخی حافظ و ناصر این فرهنگ و تمدن بودند، این نقش‌آفرینی را تأیید می‌کند.

دوم، تأسیس پایگاه بزرگی در مرکز سرزمین‌های اسلامی، با همة ویژگی‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی‌اش به عنوان شیعه‌خانة اهل بیت(ع)، مهد پرورش تفکر و بینش ناب اهل بیت(ع)، تربیت کنندة مردانی فرهیخته و تنومند در حوزه‌های فرهنگی، علمی و میدان‌داری و سیاست‌ورزی تا در وقت معلوم زمینه‌ساز شرایطی شوند که مسیر را برای تحقق بزرگ‌ترین واقعة تاریخی از بدو خلقت آدم(ع) تا آخرالزّمان هموار می‌سازد. در یک کلام عنوان دوم در عبارت «زمینه‌سازان امر ظهور مقدس».

و بالاخره سوم، همراهی و مساعدت با امام منتظَر و حضور در رکاب ایشان تا تحقق دولت کریمة مهدی موعود(ع). برای بیان این نقش‌آفرینی و اجرای مأموریت در این سه مرحله دلایل و سخنان بسیاری دارم که در این مجال نمی‌گنجد. در هنگامة جنگ جهانی دوم، در اوج ابتلائات مردم، وقتی مرحوم میرزای نائینی به درگاه حضرت صاحب‌الزّمان استغاثه می‌کند در جواب ایشان، حضرت می‌فرمایند:
«
اینجا شیعه خانة ماست، می‌شکند، خم می‌شود، خطر هست، ولی ما نمی‌گذاریم سقوط کند. ما نگهش می‌داریم».
با کسب توفیق الهی، به زودی مطلب مفصّل خودم را با عنوان «قوم نشان‌شده» یا «نقش ایران و ایرانیان در واقعة شریف ظهور» تقدیم عزیزان خواهم نمود.
روایات آخرالزّمانی حضرات معصومین از نقطة آغاز انقلاب اسلامی که به قول حضرت امام کاظم(ع) با قیام مردی از قم آغاز می‌شود تا سپرده شدن پرچم نهضت به دست حضرت، چهار مرحله را فراروی ما قرار می‌دهند:

اوّل ـ آغاز نهضت تا ورود به جنگ؛
دوم ـ درگیری طولانی تا تحقّق خواسته‌ها؛
سوم ـ مقاومت تا قیام همه جانبة زمینه‌سازان ظهور؛
چهارم ـ سپردن پرچم نهضت به دست حضرت.

دربارة مرحلة اوّل:
امام کاظم(ع) می‌فرمایند: مردی از قم مردم را به حق دعوت می‌کند. افرادی پیرامون او گردانید که قلب‌هایشان همچون پاره‌های آهن استوار است. بادهای تند حوادث، آنان را نلغزاند، از جنگ خسته نشده و نترسند، اعتمادشان برخواست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است. (عصر ظهور / ص 214، چاپ جدید)

در روایات گاهی در وقت گفت‌وگو از ایران، به جای ایران به فارس، قم، ‌طالقان، خراسان و ری اشاره کرده‌اند که جملگی کنایه از منطقة بزرگ مردم پارس و ایران اسلامی دارد.
امام صادق(ع) می‌فرمایند: به زودی شهر کوفه از مؤمنان خالی می‌گردد. همان‌گونه که مار در لانة خود فرو می‌رود، علم از کوفه رخت برمی‌بندد و سپس در شهری به نام قم آشکار می‌شود و آن سامان معون فضل و دانش می‌گردد به شکلی که در زمین کسی در استضعاف فکری به سر نبرد حتّی نوعروسان در حجله‌گاه خویش و این امور نزدیک ظهور قائم ما به وقوع می‌پیوندد.
خداوند قم و اهلش را برای رساندن پیام اسلام، جانشین حضرت حجت گرداند. اگر چنین نشود زمین اهل خودش را فرو می‌برد و در زمین حجتی باقی نماند. دانش از این شهر به شرق و غرب جهان منتشر می‌گردد... آنگاه قائم ظهور می‌کند. (همان / ص 219)

پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: درفش‌های سیاه از خراسان بیرون آیند که چیزی جلودارشان نیست تا در ایلیا (یعنی قدس) به اهتزاز درآید. (همان / ص 227)
و در روایت دیگری آمده است، درفش‌های سیاهی که از خراسان خروج کنند، در کوفه فرود آیند و چون حضرت ظهور کند، نماینده‌ای جهت بیعت با حضرت نزد او بفرستند. (همان / ص 234)
امیرمؤمنان علی(ع)، آغاز نهضت را از مشرق اعلام می‌فرمایند.

جلال‌الدین سیوطی در الحاوی للفتاوی، از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که حضرت فرمودند:
«
پرچم‌های سیاهی از خراسان برای نبرد بیرون می‌آید که هیچ چیز نمی‌تواند جلوی آنها را بگیرد تا اینکه در بیت‌المقدس نصب می‌شود». (ص 60)
تاکنون دو مرحله از چهار مرحلة مذکور در نقشة راه ترسیم شده توسط حضرات معصومین(ع) دربارة امت اسلامی و این شیعه‌خانه با همة سختی‌ها امّا با پیروزی تمام سپری شده است. اینک در مرحلة سوم هستیم، مرحلة مقاومت تا قیام همه جانبة زمینه‌سازان.

چه جای نگرانی و دلهره؟

چه جایی برای هراس از اظهارنظرهای رسانه‌های ائتلاف صلیب و صهیون؟

صف‌ها در این مرحله باید جدا شود. مردم صاف و صمیمی با صرافت طبع می‌فهمند. ممکن در مراحل بعدی صفوف از این مرحله هم دقیق‌تر و افراد در جایگاه خودشان قرارگیرند. باکی نیست. به قول امام معصوم(ع)، به خدا قسم که باید غربال بشوید. مرحلة غربال شدن تکان و جنبش هم دارد. فتنه‌گر بی‌آنکه بداند، باعث تحقق مشیت الهی می‌شود. صفوف را دقیق و اشخاص را سرند می‌کند. مهم نتیجة غایی است.

به استناد روایت، غالب 313 نفر یاران خاص یا ایرانی‌اند یا ایرانی تبار. سهم بزرگی از مشاوران و وزیران امام ایران‌اند.

فرماندة کل قوای امام علی(ع)، جناب شعیب بن صالح ایرانی خواهد بود و...

در مجال‌های بعد از قوم نشان شده که به اذن خداوند، جایگزین همة اقوام پیشین شد تا امر محق را در عرصة زمین محقق کند، بیشتر صحبت می‌کنم.
سایر اقوام، با خروج از قبیلة اهل ایمان، اهلیت خود را از دست دادند. ما باید تلاش کنیم از اهلیت خارج نشویم.

حزب‌الله، به استناد روایات، شیعیان امت محمد(ص)اند که غالب‌اند. إن‌شاءالله سخن آخر اینکه، در عجبم که چرا مثل کسانی عمل می‌کنیم که در بی‌کسی به سر می‌برند،‌ اگر صمیمانه دست توسل به درگاه و آستان صاحبمان حضرت صاحب‌الزّمان(ع) دراز کرده بودیم و اگر دراز کنیم مثل یک‌هزار سال گذشته بحران‌ها را پشت سر می‌گذاشتیم. وقایع حقیر و کوچک امروزی در مقایسه با هشت سال دفاع مقدس خنده‌آور به نظر می‌رسد.

اسماعیل شفیعی سروستانی


رادیو معارف ـ‌

باقی ماندن 5 نشانه از 1200 نشانه‌ آخرالزمان

مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) ادامه داد: بی‌تقوایی و رواج فحشا و بیماری‌های مختلف نشانه دیگری است به طوری که در حال حاضر 45 میلیون نفر در دنیا مبتلا به ایدز هستند و هر سال 5 میلیون نفر به این تعداد اضافه می‌شود که 5 میلیون و 200 هزار نفر کودک هستند و نیمی را نیز از این جمعیت زنان تشکیل می‌دهند و در کشور ما نیز 60 هزار نفر مبتلا به ایدز هستند که تاکنون 2 هزار و 121 نفر جان باختند.

 

 

باقی ماندن 5 نشانه از 1200 نشانه‌ آخرالزمان

 

در شرایطی که امروز همه مردم جهان به سر می‌برند، هیچ سوالی جدی‌تر از این نیست که آیا آخرالزمانی که همه ملل در هر گروه و مذهبی از آن می گویند مصداقش امروز است.

مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) گفت: طبق گفته اکثر محققان از یک هزار و 200 نشانه‌ آخرالزمان تنها پنج نشانه باقی مانده است.

 
اسماعیل شفیعی سروستانی دوشنبه شب در همایش آخرالزمان که در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) برگزار شد، اظهار داشت: در شرایطی که امروز همه مردم جهان به سر می‌برند، هیچ سوالی جدی‌تر از این نیست که آیا آخرالزمانی که همه ملل در هر گروه و مذهبی از آن می گویند مصداقش امروز است.

وی ادامه داد: با وجود اینکه گوش‌های زیادی در جهان برای شنیدن در خصوص این موضوع آماده است ولی ما از آن زیاد سخن نمی‌گوییم برای نمونه در دانشگاهی مانند دانشگاه بین‌المللی که به نام امام خمینی (ره) مزین است و در شهری مانند قزوین که شهری با سابقه فرهنگی است و در نقطه مرکزی ایران واقع شده است دو واحد درس اختیاری در خصوص آخرالزمان، فرجام‌شناسی وجود ندارد.

مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) اضافه کرد: این جای تأمل دارد که چرا موضوعی که در جهان امروز در رأس همه مباحث جدی است ذهن جوانترین گروه اجتماعی در این جامعه درگیر آن نیست و این مبحث بزرگ است و چگونه چشم‌ها از روی موضوعی به این مهمی و بزرگی چرخیده و متوجه آن نیست.

*
تدریس رشته آخرالزمان شناسی در 257 دانشگاه در آمریکا

وی افزود: 130 سال است که در دانشگاه‌های وابسته به کلیسای کاتولیک در رشته آخرالزمان‌شناسی فارغ‌التحصیل دارند و در ایالات متحده آمریکا بیش از 257 کالج و دانشگاه در این رشته وجود دارد و اگر این موضوع مهمی نیست چرا باید در سرزمینی که گاهی گمان می‌کنیم عاری از مذهب است، این تعداد دانشگاه و کالج در رابطه با این رشته وجود داشته باشد.

شفیعی سروستانی عنوان داشت: بسیاری از دانشگاه‌ها در ایران در رشته‌های هنری، سینمایی، کارگردانی و بازیگری مشغول به آموزش هستند.

وی اعلام کرد: بسیاری از برنامه‌های رسانه‌های این سرزمین توسط همین بازیگران که بسیاری مانند دلقک‌ها فقط بالا و پایین می‌پرند و به اسم تهیه‌کنندگی و کارگردانی و سناریست، حد و اندازه سناریو آنها از چارچنگولی بالا نمی‌رود، هزاران ساعت شب و روز را به بیهوده‌گویی در مباحث مبتذل و حیات مردم عام کوچه و بازار را به خود مشغول می‌کنند.

*
فیلمی در کشور ما با موضوع آخرالزمان ساخته نشده است

این محقق در زمینه مهدویت عنوان داشت: این در حالی است که در آن سوی دریای مدیترانه در دهه 90 بیش از 60 درصد پرفروش‌ترین فیلم‌های هالیوود در خصوص آخرالزمان است و آیا ساخت فیلم‌هایی با چنین موضوعاتی برای سرگرم کردن مردم است.

وی ادامه داد: ولی ما در کشورمان فیلمی با این موضوع و مفهوم نداریم و نسبت به این موضوع غفلت کرده‌ایم در حالی که ذهن‌ها درگیر این موضوع است.

شفیعی سروستانی با اشاره به نگاه عام مردم به آخرالزمان توضیح داد: مردم ما زمانی که گرانی، سختی معیشت و بیماری در زندگیشان پدیدار می‌شود، زمانی که دچار خشکسالی می‌شوند می‌گویند آخرالزمان است، یعنی آخرالزمان را چیزی مساوی با بلا، آفت و بحران می‌شناسند.

*
آخرالزمان تعداد حوادث افزایش و زمان آنها به هم نزدیک می‌شود

وی افزود: ولی آیا آخرالزمان به معنای بحران است، آخرالزمان به معنای بحران، جنگ و آفت نیست، آخرالزمان قسمت واپسین از دورانی است که به قیامت پیوندد و از نظر ما آخرالزمان از زمان مبعوث شدن پیامبر آغاز و به ظهور موعود و سپس قیامت می‌انجامد.

مسئول «موسسه فرهنگی موعود» یادآور شد: پیامبر (ص) فرموده‌اند برگزیده شدم در حالی که میان من و قیامت فاصله نیست، همان سان که میان دو انگشت فاصله است اما از آنجا که در این ظرف زمانی حوادث بزرگ نزدیک به هم روی می‌دهد مردم عادت کرده و آخرالزمان را مساوی با بحران می‌شناسند.

وی اضافه کرد: پیامبر فرموده‌اند که نشانه‌هایی در آخرالزمان وجود دارد که مانند دانه‌های تسبیح یکی یکی می‌افتد و به آخرین دانه یعنی ظهور می‌انجامد و هرچه زمان ظهور نزدیک باشد بر تعداد حوادث افزوده می‌شود.

* 7
هزار روایت در خصوص آخرالزمان وجود دارد

شفیعی سروستانی توضیح داد: در میان همه ملل یعنی صاحبان ادیان آسمانی وجه مشترک ابتدا توحید و سپس موعودگرایی و بلاخره قیامت است و در همه ادیان حجم زیادی از روایات به موضوع موعود اختصاص دارد.

وی اعلام کرد: حجم روایات آمده از 14 معصوم در خصوص آخرالزمان و نشانه‌های ظهور بسیار زیاد است به طوری که 7 هزار روایت راجع به این موضوع داریم و در خصوص نماز و روزه این تعداد روایت نداریم.

مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) خاطر‌نشان ساخت: این تعداد روایت نشان از اهمیت موضوع دارد و بخش عمده‌ای از روایات آخرالزمان توسط پیامبر و در نخستین روزهای بعثت بیان شده است.

وی با اشاره به کارکردهای علائم و نشانه‌های ظهور بیان داشت: این نشانه‌ها و علائم موقعیت بشر را در تاریخ معین می‌کند و مردم می‌دانند که در چه فاصله‌ای از ظهور قیامت قرار گرفتند همچنین هشدار و تذکر، آمادگی یافتن، جلوگیری از یأس و ناامیدی، شناسایی دوست و دشمن از کارکردهای نشانه‌های ظهور است.

شفیعی سروستانی عنوان داشت: ما همواره در تحلیل شرایط دچار مشکل می‌شویم و با تحلیل غلط موضع‌گیری کرده و گاهی با دوست با تصور دشمن بودن درگیر و گاهی با دشمن به تصور دوست بودن ارتباط دوستی برقرار می‌کنیم که این نشانه‌ها موجب می‌شود تا دوست را از دشمن بشناسیم.

*
از 1200 نشانه‌ آخرالزمان تنها 5 نشانه باقی مانده است

این محقق در زمینه مهدویت به حوادث آخرالزمان اشاره کرد و گفت: در آخرالزمان حوادث مختلفی روی می‌دهد و پیامبر نیز فرموده‌اند به ناگزیر فتنه‌ای پدید خواهد آمد که هر گاه در نقطه‌ای آرامش پیدا کند، در نقطه دیگری ناآرامی شروع می‌شود و این چنین ادامه می‌یابد تا وقتی که منادی آسمان بانگ برآورد که امیر شما مهدی است.

وی اضافه کرد: یکی از مشخصات فتنه این است که فتنه کور است یعنی اجازه تشخیص نمی‌دهد تا جایی که همه در تشخیص حق و باطل دچار تردید می‌شوند و حتی خواص نیز نمی‌توانند حق و باطل را تشخیص دهند؛ بنابراین تأکید شده است که مواظب باشید که خود را از دست نداده و نابود نشوید.

شفیعی سروستانی یادآور شد: پیامبر فرموده‌اند «شما را به هفت فتنه بیم می‌دهم که بعد از من روی می‌دهد، فتنه‌ای از مدینه، فتنه‌ای از مکه، فتنه‌ای از یمن، فتنه‌ای از شام، فتنه‌ای از شرق، فتنه‌ای از غرب و فتنه آخر فتنه سفیانی است».

وی تصریح کرد: از بیش از یک‌ هزار و 200 نشانه آخرالزمان که در روایات از آن سخن گفته شده طبق گفته همه محققان تمام نشانه‌ها رخ داده و فقط پنج نشانه باقی مانده است که اولین آن «فتنه سفیانی» است.

*
خروج سفیانی از سوریه(و یا اردن) برای کشتار شیعیان

مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) ادامه داد: در روایات آمده است سفیانی با حمایت صهیونیست‌ها و غربی‌‌ها در سوریه(و یا اردن) کودتا می‌کند و سپس یک گروه در سوریه به نام بنی‌کلب از او حمایت می‌کنند و امروز بنی‌کلب جماعتی هستند که بخشی از آنها در ارتش اسرائیل، بخشی در سوریه و بخشی در لبنان زندگی می‌کنند.

وی اضافه کرد: سفیانی جنگی در ترکیه و عراق راه ‌می‌اندازد و شروع به کشتن شیعیان می‌کند و به کوفه می‌رسد و در کوفه بزرگترین اتفاق رخ می‌دهد و چنان شیعیان را می‌کشند به نحوی که همسایه به همسایه رحم نمی‌کند و برای گرفتن پول همسایه خود را شیعه معرفی می‌کند.
شفیعی سروستانی یادآور شد: امروز جهان استکبار علیه شیعه به میدان آمده و شیعیان غافل هستند.

وی تصریح کرد: زمانی که درگیری از شام به کوفه می‌رسد از کنار شهر قزوین لشگر سید خراسانی حرکت می‌کند و از منطقه مرکزی ایران عبور کرده و به کوفه می‌رود و در روایات آمده که اگر لشگر خراسانی را یافتید با او همراه شوید از یمن نیز سید یمانی به سوی کوفه می‌آید.

*
پیوستن یک میلیون ایرانی در نخستین روز ظهور امام زمان (عج)

مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) اظهار داشت: فرمانده اصلی سپاه خراسانی «شعیب‌بن صالح» است و امروز در طالقان قبری به این نام است که مردم برای زیارت او می‌روند و وزیران، مشاوران و سرداران اصلی امام زمان (عج) همه ایرانی هستند و در روز اول یک میلیون ایرانی به امام می‌پیوندند.

وی افزود: بیان شده که ظهور در سال‌های پر از جنگ رخ می‌دهد و در قرن بیستم 100 میلون نفر در جنگ‌های مختلف کشته شدند و هزینه نظامی جهان امروز 900 میلیارد تا یک ترلیون دلار سال است و هزینه جنگ در جهان 2 میلیون دلار در دقیقه است که اگر 18 روز جنگ متوقف شود سوء تغذیه از کل جهان رفع می‌شود.

شفیعی سروستانی اعلام کرد: هزینه ارتش آمریکا در هر روز یک میلیارد و 250 میلیون دلار است و به خاطر اورانیوم مصرف شده در سلاح‌های غیرمتعارف در عراق مردم عراق به بیماری‌های مهلک دچار شدند و 4 هزار و 468 سال دیگر تاثیرات اورانیوم از عراق از بین می‌رود.

*
طبق تحقیقات موساد و سیا آیت‌الله خامنه‌ای سید خراسانی است

مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) گفت: دشمنان خود را برای مقابله آماده کرده‌اند ولی ما غفلت کردیم، در زمان ریاست جمهوری بوش زیر نظر رئیس جمهور، کمیسیونی برای شناسایی امام زمان شکل گرفت.

وی تأکید کرد: 20 روز قبل موساد و سیا اعلام کردند به دنبال امام زمان هستند و اعلام نیز کرده بودند شاید سید خراسانی آیت‌الله خامنه‌ای باشد زیرا در جوانی در خراسان بوده است و سید یمانی نیز سید حسن نصرالله باشد زیر در کودکی در یمن بوده است.

شفیعی سروستانی اضافه کرد: مطالعات آنها در خصوص آخرالزمان صدها برابر ماست ولی دانشگاه‌های ما در این زمینه تعطیل هستند و آنها از واقعه ظهور نگران هستند ولی ما غفلت می‌کنیم.

*
وجود یک میلیارد نفر گرسنه و 45 میلیون مبتلا به ایدز نشانه‌ای از آخرالزمان

وی با اشاره به نشانه‌ها و حوادث آخرالزمان بیان داشت: خشکسالی، زلزله، قحطی و گرسنگی از نشانه‌های آخرالزمان است به طوری که در سال 2009 یک میلیارد نفر در دنیا گرسنه هستند هر سال نیز یک هزار زلزله متوسط، 18 زلزله بزرگ و یک زلزله عظیم کره زمین را می‌لرزاند.

مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) ادامه داد: بی‌تقوایی و رواج فحشا و بیماری‌های مختلف نشانه دیگری است به طوری که در حال حاضر 45 میلیون نفر در دنیا مبتلا به ایدز هستند و هر سال 5 میلیون نفر به این تعداد اضافه می‌شود که 5 میلیون و 200 هزار نفر کودک هستند و نیمی را نیز از این جمعیت زنان تشکیل می‌دهند و در کشور ما نیز 60 هزار نفر مبتلا به ایدز هستند که تاکنون 2 هزار و 121 نفر جان باختند.

وی افزود: شیوع ایدز از طریق رابطه جنسی، همجنس‌بازی و افزایش فساد از مسائلی است که در آخرالزمان دیده می‌شود.

*
حکومت سلمان فارسی در ایران در زمان ظهور امام زمان (عج)

شفیعی سروستانی در ادامه با اشاره به تکالیف مومنان در زمان غیبت توضیح داد: یکی از تکالیف مومنان در زمان غیبت پیدا کردن معرفت و شناخت نسبت به امام است به طوری که در روایات آمده کسی که امام زمانش را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

وی اضافه کرد: تمسک به دین و صبر و شکیبایی و انتظار فرج و دعا از دیگر کارهایی است که در زمان غیبت باید صورت گیرد تا امام زمان (عج) ظهور کند و خداوند بزرگترین مسئولیت تاریخ را به حضرت مهدی (عج) بزرگترین مرد خود گذاشته است تا برای تحقق عدالت ظهور کند.

این محقق در زمینه مهدویت خاطر‌نشان ساخت: ما باید برای رهایی از فتنه‌ها معرفت خود را افزایش داده و هوشیار باشیم تا امام زمان حکومت خود در زمین برپا دارد و در آن زمان امام حسین (ع)، اصحاب کهف، سلمان فارسی به این امام خواهند پیوست و فقط امام حسین (ع) 300 سال بر روی زمین خلافت خواهد کرد.

وی اعلام کرد: با تشکیل حکومت، سلمان فارسی در ایران حاکم خواهد شد و حکومت امام زمان در کوفه شکل می‌گیرد.

 منبع:فارس

آخرالزمان در کتاب های مقدس و شاهنامه

در این دوره آسمان در زندگی بشر جایی ندارد و نمونه همین کلام حضرت علی(ع) می شود که زندگی بدون دین پر از وحشت است و همینگونه هم هست . مردمان در وحشت زندگی می کنند و ضحاک که به تعبیری مغز جوانان خوراک ماران اوست انسانها را از اندیشه تهی می کند. در این دوره چنانکه خداوندگار خداوند رخش می گوید:

 

 

 

آخرالزمان در کتاب های مقدس و شاهنامه


آگاه باشید به زودی کسانی ادعای مشاهده مرا خواهند کرد. آگاه باشید هر کس قبل از خروج سفیانی و شنیدن صدای آسمانی، ادعای مشاهده مرا کند، دروغ گو و افترا زننده است.

راز ورانه ترین تفکر حاکم بر تاریخ مساله منجی آخرالزمان است به گونه ای که سوای از دین مبین اسلام بخش اعظمی از تمام کتابهای آسمانی را ظهور منجی آخرالزمان شکل می دهد.

حواریون مسیح را جملگی عقیده بر آن است که عیسی به زودی بازمی گردد تا ملکوت آسمان را بر روی زمین مستقر سازد. در رساله پطرس رسول مذکور است: "لکن انتهای همه چیز نزدیک است"، پس خرداندیش و برای دعا هوشیار باشید. رساله اول یوحنای رسول می گوید:" ای بچه ها، این ساعت آخر است و چنانکه شنیده اید که دجال می آید، الحال هم دجالان بسیاری ظاهر شده اند."

این نگاه در تفکر دین زردشت و آیین بهی صورتی جذاب تر بخود می گیرد

آنچنان که از کتاب اوستا و سروده های زردشت یشتها برمی آید جهان به دوره های مختلف تقسیم شده است و ما هم اکنون در عصر" کیلایوگا" یعنی" عصر ظلمت" بسر می بریم.

بر طبق روایت های زردشتی ماخوذه از کتاب اوستا ویشتها صاحبان اصلی جهان سوشیانتها(منجیان) هستند. این سوشیانتها که گاه پنهان و گاه حاکمند آنچنانند که در دوره حاکمیت آنها جهان آبادان و پر از عدل و داد است و ددان و دیوان و اهریمنان را برمی اندازند و عدل و داد را پایه ریزی و جهان را آبادان می کنند. تصویری که از این سوشیانتها در کتاب یشتها به تصویر کشیده شده چون باد بهاری است که زندگی بخش است و گرمی زندگی و طراوت و شادابی را برای جهان به ارمغان می آورد. حکومت این افراد چون صاحب فره ایزدیند نه تنها بر آدمیان، بلکه بر دد و دام و مرغ و ماهی و زمین و آسمان مشتمل است. به گونه ای که همه عناصر منقاد به تبعیت از آنانند و البته همین منابع متذکر به این نکته اند که تنها صاحبان فره ایزدی(سوشیانتها) هستند که حاکمان واقعی روی زمین هستند. منابع زردشتی همچنین تصویر کاملی از آخرالزمان ارائه می دهند. آنچنان که از کتاب مستطاب شاهنامه نیز برمی آید وقتی فریدون آن صاحب فره گذشتگان ضحاک(دهاک ) ماردوش را به به بند می کشد و قصد نابودی اهریمن را دارد از جانب حضرت پروردگار خطاب می رسد که اکنون وقت کشتن اهریمن نیست و می بایست او را در البرز کوه به بند کرد. گرچه در کتاب شاهنامه؛ حکیم طوس توسن سخن را از این بیشتر نمی راند اما در کتاب یشتها آمده است همین(دهاک) آن صاحب ده عیب بزرگ در آخرالزمان بند می گسلد و حاکمیت تمام و کمال بر جهان می یابد. و عجبا که حکیم توس در کتاب مستطاب شاهنامه چه تصویر خارق العاده ای در همین اندک بررسی حکومت دهاک به دست می دهد.

پس بگذارید قصه را از اول برایتان بازگو کنم. در کتاب شاهنامه در مقدمه داستان ضحاک آمده است که جمشید میراث دار خرد ابزاری و دانش پیشینیان که البته پدران او این هر دو را درمبارزه با اهریمن آموخته اند بواسطه عدم ارتباط با سروش (جبرئیل) گمراه شده است. آنچنانکه پس از آبادانی جهان و رفع بیماریها و بند کردن آبها و غیره؛ غیر از خود خدایی دیگر نمی بیند و همه این آبادانیها و بی مرگی و خوشیهای زمانه خود را نه به خداوندگار، که به خود نسبت می دهد پس لاجرم خود را خداوندگار می نامد و دیگران را امر به پرستش خود می کند. گردن نهادن مردمان بدین فرمان جمشید از یک سوی و گردن کشی جمشید و سر از فرمان خداوندگار کشیدن از سوی دیگر، سر از داد کشیدن و به بیداد گرویدن و سزای خداوندگاری نگذاردن، و دعوت دیگران به حماقت و پرستش انسانی به مثابه خود به جای حضرت پروردگار بنای سنتی دیگر را از جانب حضرت پروردگار تقریر می کند. از آنسوی در دشت نیز گزاران ، پدر ضحاک (مرداس) حکمرانی می کند حاکمی عادل که شبها به زنده داری و عبادت خداوند تبارک و تعالی مشغول است.و روزها به امور ملک و ملکداری. او را فرزندی است بنام دهاک(ضحاک) که مادرش خود در نهان پتیاره و جادو است. اتفاق را اهریمن در کمین که از راز وجودی ضحاک باخبر است طرح دوستی با ضحاک می افتد و برای نابودی جهان و گرایش از داد به بیداد طرحی در می افکند و حیله ای می گسترد و به طمع حکومت ضحاک را می فریبد که بر سر راه مرداس زاهد و خداترس کمین بگسترد و چاهی بپا نماید که مرگ مرداس تنها راه حکومت ضحاک است و پسر که ناخلف است و البته از صلب اهریمن، با اهریمن در موافقت می آید حیله کارگرمی افتد و مرداس در چاه مکر ضحاک جان به جان آفرین تسلیم می کند.

درنمایی دیگر پس از پادشاهی ضحاک بر دشت نیزه گذاران به موافقت ایرانیان حمله ای به بخش دیگر سرزمین ایران شریعت صورت می گیرد و پس از رفع جمشید، ضحاک پادشاه مطلق العنان جهان می گردد. در سناریویی دیگر ضحاک در نقش معلم و آشپز ظاهر می گردد تا آنکه پس از بوسه بر شانه های ضحاک، دو مار اژدها صولت از این بوسه ها بر شانه های ضحاک می رویند و اهریمن در نقش طبیب چاره آرامش پادشاه را بر خورانیدن مغز جوانان بر این دومار می داند. و اینچنین است که سنت حضرت پروردگار تحقق می یابد و جمشید که خود به واسطه امتناع از عبودیت، خود ضحاکی شده بود اکنون ضحاکی به جای آن می نشیند. حکومت ضحاک در بیان ورجاوند طوس حکومت انسان مدار است.

در این دوره آسمان در زندگی بشر جایی ندارد و نمونه همین کلام حضرت علی(ع) می شود که زندگی بدون دین پر از وحشت است و همینگونه هم هست . مردمان در وحشت زندگی می کنند و ضحاک که به تعبیری مغز جوانان خوراک ماران اوست انسانها را از اندیشه تهی می کند. در این دوره چنانکه خداوندگار خداوند رخش می گوید:

هنر خوار شه جادویی ارجمند

نهان راستی آشکارا گزند

در تفکرات اسطوره ای ایرانی و آیین زرتشتی چنانکه پیش از این نیز یادآور شدیم آخرالزمان عصر تجلی و حکومت ضحاک و به بیان دیگر عصر انسان مداری و جهان عاری از خداوند است.

به سخن دیگر در این دوره تفکرات آسمانی و دین در اندیشه های بشری جایی ندارد و بشر انسان مدار، زمین را مدینه فاضله خود می داند. چاره این فراموشی حماقت است و از این روی باز در اندیشه پیشینیان از ظهور اهریمنی یک چشم و لوچ به نام "بوشاسپ" خبر داده شده است که تیر حماقت و سستی بر جان و روان آدمیان می زند و این اهریمن در کتاب اوستا همان است که گرشاسب که سرگذشت آن را به طورکامل در گرشاسب نامه اسدی طوسی که به زعم شاعر آن از ملحقات شاهنامه است می خوانیم، بواسطه اهانت به آتش که مظهر اندیشمندی درتفکرات زردشتی است از تیر آن به خواب رفته است.

در کتاب "یشتها" پیش بینی های دیگری نیز از آخرآلزمان شده است. درهمین کتاب باز آمده است که در آخرالزمان جهان به واسطه حکومت ضحاک به حدی از آلودگی می رسد که آبها در پیشگاه حضرت پروردگار زبان به گلایه می گشایند و از این آلودگی می نالند و می گویند که که اگر سوشیانت ها نیایند ما جاری نمی شویم. یشتها از زبان گیاهان نیز از اینچنین تقاضایی از خداوند حکایت دارد به گونه ای که گیاهان می گویند اگر سوشیانتها نیایند ما دیگر نمی روییم. همین امر دوباره همه ارکان طبیعت مانند کوه، دریا و.... غیر روایت می شود......

بیژن مقدم-تبیان

صهیونیسم و جنگ آخرالزمان

آرماگدون در تفکر صهیونیسم مسیحی همان نبرد آخرالزمان است که امروزه در دو منطقه اروپا و آمریکا، هفتاد میلیون هوادار سرسخت دارد که برای استحکام بخشیدن به بنیانهای فکری و نظری خود، هر تلاشی چه در عرصه ملی و بین المللی انجام می دهند تا از ساحت عقیده خود دفاع کنند....

 

 

 

صهیونیسم و جنگ آخرالزمان

آرماگدون در تفکر صهیونیسم همان نبرد آخرالزمان است که امروزه در دو منطقه اروپا و آمریکا، 70 میلیون هوادار سرسخت دارد.

 

ایدئولوژی آرماگدون چیست؟

مسیحیت به سه شاخه کاملاً جدا و مخالف یکدیگر یعنی کلیسای کاتولیک روم، ارتدکس و پروتستان تقسیم شده است. این سه کلیسا در اعتقادات دینی و مراسم عبادی کاملاً از یکدیگر جدایند و مانند سه دین مختلف عمل می کنند و حتی انجیل کلیسای پروتستان با انجیل کلیسای کاتولیک تفاوت زیادی دارد.

 

یکی از ویژگی های کلیسای پروتستان رابطه بسیار نزدیک آنها با دولت های اروپایی می باشد و این دولت ها برای ترویج مسیحیت پروتستان از مبلغان خود در کشورهای جهان سوم حمایت های گسترده مالی، تبلیغاتی و سیاسی می کنند؛ به عنوان مثال در انگلیس دولت و کلیسای پروتستان از هم جدا نیست و ملکه انگلیس در رأس دولت و کلیسا قرار دارد.

 

در یک قرن گذشته جریان جدیدی که در بین پروتستان ها فوق العاده قدرتمند شده است مکتب نوظهور «مبلغان انجیل» می باشد. قبل از جنگ جهانی دوم این مکتب نوظهور به بنیادگرایی معروف است در جامعه آمریکا نفوذ فراوانی دارد.

 

آنچه مشخص است اینکه این نحله فکری، بنیاد محکم الهی و آسمانی ندارد و بر اساس یک سری شواهد و حدس و گمانها، پایه ریزی شده است.

 

اصول و مبانی جریان مبلغان انجیل در آمریکا و انگلیس حمایت همه جانبه عقیدتی و سیاسی از صهیونیسم می باشد و آنها اعتقاد دارند که پیروان کلیسای پروتستان برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگویی های انجیل بیان شده، عملی نمایند.

 

پیروان این مکتب خود را از مبلغان انجیل می دانند و اعتقاد دارند پیروان این مکتب، مسیحیان دوباره تولد یافته می باشند که فقط اینان اهل نجات خواهند بود و دیگران هلاک خواهند شد. از ویژگی های ممتاز پیروان این مکتب اعتقاد راسخ و تعصب خاص به صهیونیسم می باشد و تعصب این مسیحیان به صهیونیسم بیش از صهیونیست های یهودی مقیم اسرائیل و آمریکا می باشد.

 

اما یک ایدئولوژی بسیار مهم و مقدسی که پیروان صهیونیسم مسیحی، به آن اعتقاد دارند، واقعه آرماگدون است. این ایدئولوژی در واقع یک نحله فکری خاص است که دارای نگرشی آخرالزمانی است و بنیادگرایان مسیحی علاقه زیادی به این موضوع داشته و به همین خاطر، به طرق مختلف به ارائه اطلاعات و تبلیغات وسیعی در این رابطه پرداخته اند.

 

آنچه مشخص است اینکه این نحله فکری، بنیاد محکم الهی و آسمانی ندارد و بر اساس یک سری شواهد و حدس و گمانها، پایه ریزی شده است.

 

آرماگدون در تفکر صهیونیسم مسیحی همان نبرد آخرالزمان است که امروزه در دو منطقه اروپا و آمریکا، هفتاد میلیون هوادار سرسخت دارد که برای استحکام بخشیدن به بنیانهای فکری و نظری خود، هر تلاشی چه در عرصه ملی و بین المللی انجام می دهند تا از ساحت عقیده خود دفاع کنند.

آرماگدون چیست؟

آرماگدون واژه ای عبری است به معنای تپه شریفان یا کوه. تپه ای که در جنوب شرقی هیفا در قسمت شمالی کشور فلسطین قرار دارد و در محدوده کرانه های باختری رود اردن واقع شده است. گفته شده که در گذشته مکانی استراتژیک در مسیر و تقاطع شمال به جنوب و شرق به غرب بوده است. آنچه قابل توجه است اینکه این منطقه بسیار محدود و کوچک است. به هر حال آنچه مهم است اینکه امروزه این مکان به عنوان مکانی برای جنگ آخرالزمان بنیادگرایان انتخاب شده است.

 

منطقه آرماگدون در غرب رود اردن و در میان الجلیل و السامره در دشت یزرعین قرار دارد. جاییکه حتی ناپلئون بناپارت نیز روزگاری درباره آن گفته که در آن بزرگترین نبرد جهان رخ می دهد.

 

اما بنیادگرایان مسیحی معتقدند برای ظهور و بازگشت دوم مسیح، جنگی هسته ای و اتمی در محل آرماگدون به وقوع می پیوندد که دارای فجایع بسیار زیادی است و به واسطه این

                       

                       

نبرد عظیم، اکثر شهرهای جهان دچار تخریب و نابودی خواهد شد.

 

در کتاب مقدس تنها یک بار در مکاشفات یوحنا، فصل16، آیه 16، نسبت به این مکان سخن گفته شده است. به این صورت که:" ... و آنها را در جایی گرد آورد که به زبان عبرانی آرماگدون می نامند."

در عهد عتیق هیچ نشانی از این صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد. پس تنها در رویای مکاشفات انجیل در عهد جدید یک بار آمده و در منابع اسلامی همچون قرآن و روایات هیچ سخنی از آرماگدون بیان نشده است.

 

حال آنکه در میان مجموعه عظیم روایاتی که در دست داریم تنها شش هزار روایت مختص به موضوع آخرالزمان و مهدویت می باشد اما همانطور که گفته شد نامی از این جنگ در این میان به چشم نمی خورد. در عهد عتیق هیچ نشانی از این صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد.

 

این ادعا وجود دارد که در نبرد مورد نظر دو نیرو با یکدیگر وارد درگیری می شوند که یکی نیروهای شر و بی ایمان می باشند که فرماندهی آنها را فردی به دجال بر عهده دارد که ضد مسیح است و شریکان او عبارتد از اعراب، مسلمان و حامیان روسی که ارتشی چهارصد میلیونی را تشکیل می دهند.

 

جری فالول، که یکی از مبلغان سرسخت و جدی مسیحیت صهیونیستی می باشد و در کاخ سفید هم هواداران بسیاری دارد، در این رابطه چنین می گوید: روسیه و هم پیمانان آنها (ایران، آفریقای جنوبی(حبشه)، آفریقای شمالی(لیبی)، اروپای شرقی(جومر)، قفقاز) در خیل سپاهیان شر قرار دارند و این جنگ فراگیر و اتمی است و عده زیادی از بین خواهند رفت.

 

اما گروه مقابل نیروهای خیر می باشند که همان حامیان اسرائیل هستند که به رهبری مسیح وارد جنگ می شوند و اینان دارای خصوصیتی ویژه هستند و آن اینکه حامل نور و خیر و خوبی هستند. اما نتیجه جنگ این است که مسیح، اولین ضربه را با سلاح های کشنده خود، بر نیروهای شر وارد می کند و این ارتش را از بین خواهد برد به گونه ای که گفته شده آنچنان حمام خونی به راه افتد که تا افسار اسبان در آن فرو خواهد رفت.

 

در جایی دیگر جری فالول به طرز موذیانه و با زیرکی، با استفاده از برخی از روایات کتاب مقدس و البته با تفسیری شخصی با کمک ظن خود، از قول خداوند چنین عباراتی را بیان می کند:

بیایید و قربانی که را برای شما آماده کرده ام، بخورید. به کوه های اسرائیل بیایید و گوشت بخورید و خون بنوشید! گوشت جنگاوران را بخورید و خون رهبران جهان را بنوشید که مانند قوچ ها و بره ها و گاوهای پرواری شده اند.

 

نهایتا جنگ آرماگدون با ایمان آوردن یهود به مسیح، به عنوان منجی ایشان، به پایان خواهد رسید، پس از آنکه دو سوم آنها در این نبرد از بین می روند. سپس مسیح، مومنان به خویشتن را همراه خود به آسمانها می برد و اینان از بالای آسمان در حالیکه در راحتی و خوشی هستند، نظاره گر نبرد آرماگدون خواهند بود و بعد از اتمام جنگ به همراه مسیح به زمین بازمی گردند تا برای مدتی طولانی زندگانی سرشار از سعادت و آسایش را سپری کنند.

 

به نظر می رسد در توصیفاتی که از جنگ هسته ای شده است، چاشنی اوهام و خیالات نیز راه یافته است. با بررسی دقیق تر بهتر است به طور همه جانبه به شرح این موضوع بپردازیم.

 

آرماگدون همان جنگ فرات است!

یک نویسنده آمریکایی در سال ۱۹۹۷ کتابی با عنوان «خیانت به بیت المقدس» را تألیف نمود که در آن هر نوع مذاکره صلح با فلسطینیان را خیانت به تعلیمات انجیل و خواسته های مسیح معرفی کرد و این مطلب را دائما به خوانندگان القا می نماید که مسیح با آغاز هزاره سوم و قبل از سال ۲۰۰۷ م. ظهور خواهد کرد و اسراییل بزرگ را از نیل تا فرات به وجود خواهد آورد. هر چند که در آن سال هرگز چنین چیزی رخ نداد، اما تبلیغات گسترده همچنان ادامه دارد.

 

در این کتاب ها تبلیغ می گردد که برای تعجیل ظهور مسیح، مسیحیان باید کشور بابل را -که عراق کنونی می باشد- نابود کنند و رودخانه فرات باید کاملاً خشک گردد. گفتنی است که آنها جنگ آرماگدون را «جنگ فرات» نیز می نامند. (با دانستن چنین مطالبی احتمالا حمله به کشور عراق و اشغال آن به دست دولت آمریکا توجیه مناسبی به نظر می رسد.)

 

رهبران دینی صهیونیسم مسیحی تبلیغات گسترده ای در این باره انجام داده اند.

                       

                       

در یک نظرسنجی که توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس در سال ۱۹۹۷ انجام شد، اعلام گردید ۲۵ درصد جمعیت آمریکا اعتقاد راسخ دارند که با آغاز هزاره سوم جنگ نهایی آرماگدون در محل فلسطین آغاز خواهد شد و این جنگ تا مدت هفت سال ادامه خواهد داشت. در اثر این جنگ دنیا نابود می شود و در پایان این جنگ هفت ساله که آنها آن را «مصیبت بزرگ برای کلیسا و مسیحیان» می دانند، مسیح همراه مسیحیان دوباره تولد یافته ظهور خواهد کرد و دجال را شکست می دهد و حکومت جهانی خود را با مرکزیت بیت المقدس تشکیل خواهد داد.

 

به همین منظور آنها معبد بزرگ را که موجب جنگ آرماگدون می شود «معبد مصیبت بزرگ» می نامند. مطابق اعتقادات صهیونیسم مسیحی، غیر از معتقدان به «خواسته های مسیح»، تمامی مردم جهان، چه مسیحی و چه غیر مسیحی، به دست دجال کشته خواهند شد.

 

آنها معبد بزرگ را که موجب جنگ آرماگدون می شود «معبد مصیبت بزرگ» می نامند.

 

آری! اینها تنها عباراتی تکراری و ساده نیست. بلکه دنیایی از حوادث و وقایع را با خود به همراه دارد. این حاصل اعتقاداتی راسخ است. و نشان می دهد که استحکام عقاید و التزام به آئین برای هر فرد دینداری تا چه اندازه مهم است. همانند مسیحیان آمریکایی که تورات را بیش از هر کتاب دیگری قبول دارند و زبان و تصورات و توجیهات اخلاقی و مبارزات بشری این کتاب را به عنوان بخشی از شخصیت آمریکایی خویش می دانند و تصورشان این است که باید برخیزند تا نقش مهمی را در تاریخ ایفا کنند.

 

این تربیت ماحصلی از آموزش در دوران کودکی است که در منزل و مدرسه دائما با این مساله مواجه می شوند که در وجدان و تخیلات شان، در گذشته توراتی به سر برند و فرهنگ تورات عضوی جدایی ناپذیر از زندگی شان باشد. به طوریکه احیای عهد قدیم و تمسک به آن، به عنوان یک عقیده و فرهنگ با ارزش تلقی شود و جریانهای مذهبی تازه ای را به وجود آورد.

 

پس این طبیعی است که آمریکای بنیادگرا خود را در آغوش اسرائیل بیندازد و میراث روحی و مذهبی مشترکی را در میان خود بازیابند و به واسطه این وحدت و اشتراک ناشی از آموزه های دینی، به اقدامات مورد نظر دست زنند.

 

"کابوت لودج" رئیس روابط خارجی کنگره در سخنرانی خود در بوستون در سال 1922 پیرامون روح تعصب در قبال مساله فلسطین" چنین گفت:

"به نظر من این بسیار خوب و تحسین برانگیز است که ملت یهود در سراسر جهان، برای افراد هم کیش خویش، (که تمایل به بازگشت به سرزمینی دارند که مهد آنها بود و برای هزاران سال در آن به سر می بردند. وطنی قومی - ملی بنا کنند. من هرگز نمی توانم تصور کنم که قدس و فلسطین زیر سلطه محمدی ها (مسلمانان) باشد. باقی ماندن قدس و فلسطین -که برای یهود مقدس است و سرزمینی که برای تمام ملل بزرگ مسیحی غرب، مقدس به شمار می آید- در دست ترک ها(مسلمانان) برای سال های سال، چون لکه ننگی است بر پیشانی تمدن، که باید آنرا پاک کرد."

 

بنابراین مشخص است که بنیادگرایان هر آنچه می خواهند انجام می دهند و دارای اختیارات بسیاری در محدوده فلسطین می باشند و اقدامات وحشیانه را به راحتی توجیه می کنند.

 

همه اینها شواهدی است دال بر این مطلب که حوادثی که امروز شاهد وقوع آن هستیم، نشات گرفته از سیاستی برنامه ریزی شده و ریشه دار می باشند و نشان دهنده عمق تدین و تعصب بنیادگرایان هستند.

 

بنابراین مشخص است که بنیادگرایان هر آنچه می خواهند انجام می دهند و دارای اختیارات بسیاری در محدوده فلسطین می باشند و اقدامات وحشیانه را به راحتی توجیه می کنند و اعراب را مردمانی احمق، کودن و تنبل معرفی می کنند. همانطور که در فیلم ها بارها شاهد بودیم که مسلمانان را سمبل قبایل بدوی و صحرانشین نشان می دهند و افرادی که در کنترل امور سیاسی و مملکتی ضعیف هستند و اغلب چهره های خشن و شبیه به یک تروریست واقعی را دارند. پس برای یافتن راه حلی برای اتمام این مشکلات، وعده بازگشت یهود را مطرح می کنند و به شدت بر این اعتقاد پافشاری می کنند.

 

بنیادگرایان انجیلی که دیدگاه های مذهبی خاص خود را دارند در حال حاضر بودجه ها و اموال

                       

           

بسیاری را برای اسرائیل جمع آوری می کنند تا اقداماتی همچون تخریب مسجد الاقصی و برپایی هیکل سلیمان، انجام گیرد و این همان عقایدی است که پیشوایانشان هم بدان معتقد بودند.

 

اینان تصور می کنند که پیمودن راه حق و حقیقت این است که سرخپوستان را قتل عام کنند و آمریکا را تصرف کنند و بعد از در دست گرفتن سراسر آمریکا، برای ایجاد چنین نظامی در نقطه دیگری از جهان یعنی فلسطین، اقدام کنند. صهیون جدید، رویای شهرک نشینان؛ همان صهیون قدیم یعنی فلسطین شد و از آنجا که برخی از شهرک نشینان مسیحی، قتل عام و کشتار سرخپوستان را ثواب یافتند، بنابراین مسیحیان نیز کمک مالی به صهیونیست ها را بر حق دانستند تا از آنها برای قتل عام و کشتار فلسطینی ها استفاده شود.

 

آرماگدون، نبرد نیروهای خیر و شر

سردمداران تفکر صهیونیسم مسیحی یا همان بنیادگرایان، در رابطه با زمان وقوع نبرد آرماگدون اعتقادات جالبی دارند. از نگاه مبلغان بنیادگرا در مقاطع مختلف، زمانهای متفاوتی برای وقوع این جنگ پیش بینی شده که همگی حاکی از این است که این نبرد قبل از ظهور مسیح رخ می دهد و بعد از تشکیل حکومت اسرائیل. یعنی این دو پیش شرط لازمه وقوع چنین نبرد سهمگینی می باشد. به همین خاطر مبلغان مکتب بنیادگرایی مسیحی هر کدام به زعم خویش، زمانی را برای این واقعه تعیین کرده اند.

 

هال لیندسی، نویسنده کتاب پر فروش "ستاره بزرگ در حال افول زمین" (8 میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسید) در گذشته اینطور نقل کرد: نسلی که از سال 1948 متولد شده اند، شاهد بازگشت مسیح خواهند بود. اما پیش از این واقعه باید جنگ یاجوج و ماجوج یا نبرد آرماگدون به وقوع پیوندد.

 

این نبرد قبل از ظهور مسیح رخ می دهد و بعد از تشکیل حکومت اسرائیل. یعنی این دو پیش شرط لازمه وقوع چنین نبرد سهمگینی می باشد.

 

وقتی این پیشگویی به واقعیت تبدیل نشد، شخصی به نام کشیش "بیلی گراهام" درباره سال 1970 هشدار داد که جهان به سرعت به سوی آرماگدون در حال حرکت است و جوانان کنونی آخرین نسل تاریخ هستند.

 

وی که از مبلغان با نفوذ این مکتب بود، هم اکنون در قید حیات نیست و پسرش راه او را دنبال می کند. وی با چهار رئیس جمهور در کاخ سفید همراهی کرده است و به عنوان روحانی خاص کاخ سفید شناخته می شد و از احترام بسیاری برخوردار بود.

 

رابرنسون از دیگر مبلغان این جریان اینطور بیان کرده (در 9 ژوئن 1982 یعنی 3 روز بعد از اشغال لبنان توسط اسرائیل): " به شما اطمینان می دهم که قیامت و رستاخیز در پائیز 1982 به وقوع خواهد پیوست. اتحاد شوروی دست به حملات نظامی خواهد زد و ضربه قاطع و نهایی بر سر آنها فرود خواهد آمد.

 

از این نوع پیشگویی ها در میان این اهالی این مکتب بسیار است و نشان می دهد که تا چه حد برای این واقعه اهمیت قائل هستند و برای آن برنامه ریزی دارند.

 

اما این نبرد عظیم نتایج مختلفی را به دنبال دارد که به این صورت شرح داده شده است:

1-کشتار کامل اعراب و مسلمان و نابودی پنج ششم از مردم کل دنیا

2-کشتار دو سوم از مردمان یهود و زنده ماندن تنها 144 هزار نفر از یهودیان

3-خشک شدن رود فرات

4-تخریب کامل بیت المقدس

5-عروج مسیحیان بنیادگرا و نزول عیسی مسیح و همراهانش و نابودی نیروهای اشرار

6- آغاز هزاره خوشبختی و سعادتمندی

 

مطابق اعتقادات مکتب فوق به وسیله پروتستان ها حوادثی باید به وقوع بپیوندد تا مسیح دوباره ظهور نماید و پیروان این مکتب وظیفه دینی دارند برای تسریع در عملی شدن این حوادث کوشش نمایند. حوادثی که توسط آنها باید عملی شوند، عبارتنداز:

 

1- یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گستره ای از رودخانه نیل تا رودخانه فرات به وجود آید و یهودیانی که به اسرائیل مهاجرت نمایند اهل نجات خواهند بود.

 

2- یهودیان باید دو مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس را منهدم کنند و به جای این دو مسجد مقدس مسلمانان، معبد بزرگ را بنا نمایند (تا به حال دو مسجد اقصی

                       

                       

و صخره در بیت المقدس بیش از صدبار مورد حمله یهودیان و مسیحیان صهیونیست قرار گرفته است)

 

3- روزی که یهودیان مسجد اقصی و مسجد صخره در بیت المقدس را منهدم کنند، جنگ نهایی مقدس (آرماگدون) به رهبری آمریکا و انگلیس آغاز شده است، در این جنگ جهانی تمام جهان نابود خواهد شد.

 

4- روزی که جنگ آرماگدون آغاز شود، تمامی مسیحیان پیرو اعتقادات «عملی نمودن خواسته های مسیح» که مسیحیان دوباره تولد یافته می باشند، مسیح را خواهند دید و توسط یک سفینه عظیم از دنیا به بهشت منتقل می شوند از آنجا همراه با مسیح نظاره گر نابودی جهان و عذاب سخت در این جنگ مقدس خواهند بود.

 

5- درجنگ آرماگدون زمانی که ضد مسیح (دجال) در حال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه

مسیحیان دوباره تولد یافته در جهان ظهور خواهد کرد و ضد مسیح را در پایان این جنگ مقدس شکست می دهد و حکومت جهانی خود را مرکزیت بیت المقدس برپا خواهد ساخت و معبدی که به جای مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس -که توسط مسیحیان و یهودیان قبل از آغاز جنگ آرماگدون ساخته شده است- محل حکومت جهانی مسیح خواهد بود.

 

1- دولت صهیونیستی اسرائیل با کمک آمریکا و انگلیس مسجد اقصی و مسجد صخره در بیت المقدس را نابود خواهد کرد و معبد بزرگ به دست آنان در این مکان ساخته خواهد شد و این رسالت مقدس به عهده آنها می باشد.

 

2- این حادثه حتماً اتفاق خواهد افتاد.

 

3- قبل از آغاز جنگ آرماگدون، رعب و وحشت جامعه آمریکا و اروپا را فرا خواهد گرفت.

 

4-قبل از ظهور دوباره مسیح، صلح در جهان هیچ معنی ندارد و مسیحیان برای تسریع در ظهور مسیح، باید مقدمات جنگ آرماگدون و نابودی جهان را فراهم نمایند.

 

این بنیادگرایان معتقدند که شرط بازگشت مسیح برپایی دولت اسرائیل و ساخت مجدد هیکل سلیمان بر خرابه های مسجد الاقصی است. به همین خاطر در حال حاضر به حفاری های بسیاری در اطراف و قسمت زیرین مسجد الاقصی پرداخته اند و این اقدام به گونه ای است که گفته می شود تنها با وقوع یک زلزله 2 ریشتری، کل مسجد الاقصی فرو خواهد ریخت.

 

اینان مدعی یاری یهود هستند، چون اعتقاد دارند که ملت برگزیده خداوند می باشند و هر کس که آنها را یاری کند، مورد لطف و یاری خدای متعال، قرار می گیرد و هر کس در برابر اینان به جنگ برخیزد، به این معناست که در مقابل اراده خداوند مقاومت کرده است.

 

توجه داشته باشید که این افکار و نگرش ها تنها منحصر به جمعیت محدودی در جهان نیست، بلکه بخش وسیعی از مردم به آن معتقدند و روز به روز در حال تعلیم و گسترش دادن تبلیغات در زمینه های مختلف، می باشند.

 

در نتیجه این بنیادگرایان اعتقاد دارند که اگر سیاستمداران و حکمرانان آمریکایی، برنامه ای برای صلح جهانی داشته باشند، و به واسطه آن حتی یک وجب از خاک سرزمینی که خداوند به ملتی اعطا کرده است را از آن ها بگیرند و به دیگران دهند، مرتکب بزرگترین گناهان شده اند و بدین ترتیب تجاوزات اسرائیل به اعراب که منجر به وقوع جنگ، کشتار، الحاق زمین ها، بمباران تاسیسات و تخریب منازل شده است، توجیه منطقی پیدا می کند، چرا که همه این ها برای تامین امنیت اسرائیل، ضروری است.

 

این بنیادگرایان اعتقاد دارند که اگر سیاستمداران و حکمرانان آمریکایی، برنامه ای برای صلح جهانی داشته باشند، و به واسطه آن حتی یک وجب از خاک سرزمینی که خداوند به ملتی اعطا کرده است را از آن ها بگیرند و به دیگران دهند، مرتکب بزرگترین گناهان شده اند.

 

تا زمانی که اتحاد شوروی منحل نشده بود، بنیادگرایان انجیلی این حکومت را رهبر نیروهای شر می خواندند و چون سلاح هسته ای داشت، با اطمینان او را رهبر نبرد خواندند. اما با فروپاشی شوروی، ایدئولوژی آرماگدون، قدرت اصلی خود را برای توجیه این نبرد، از دست داد، اما از موضع پیشین کنار نکشید و مجددا به تقسیم نقش ها پرداخت و این بار مسلمانان را نیروهای جدید یاجوج و ماجوج معرفی کردند و از دولت هایشان خواستند تا بمب هسته ای تولید کنند و به اسرائیل دهند، چرا که در این زمینه توقف به هیچ عنوان جایز نبود و هر نوع وقفه در این زمینه را بر خلاف اراده خدا و پیشگویی هایشان برای آینده، به شمار می آوردند.

 

منابع:

"صهیونیسم غیر یهودی"، رجینا شریف، مجله المعرفه

"آرماگدون"،محمود النجیری، ترجمه زعفرانی و عباسپور،نشر هلال

"آرماگدون، صهیونیسم و پروتستانتیزم"، حیدر رضا ضابط، تارنمای موعود

" صهیونیزم مسیحی "، سید امیر حسین – اصغری، تارنمای موعود

"یهودیت"، عبدالرحیم سلیمانی سروستانی، نشر صدف

 

برگرفته از تارنمای تبیان؛ مقالات فاطمه ناظم زاده

 

پناهیان: پررنگ تر شدن ترفند شیطان در آخرالزمان

آنقدر در آخرالزمان این مسائل رونق می‌گیرد که وقتی صیحۀ آسمانی به نفع امام زمان(ع) بلند می‌شود، نعره‌ای هم از جانب شیطان شنیده می‌شود که بعضی‌ها حق و باطل را اشتباه می‌کنند. (کمال‌الدین شیخ صدوق/2/650)

 

 

 

 

حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان  در سخنان مهمی که سه شنبه گذشته در مسجد دانشگاه تهران ایراد شد، با اشاره به مباحث مطرح شده در رسانه‌ها، با بیان روایاتی از ائمۀ معصومین(ع)، خبر دادن از برخی اتفاقات توسط سحر و کهانت را ممکن اما نادرست دانست و گفت: بر اساس روایات، بعید نیست که شیاطین جن و انس به بعضی‌ها خبرهایی بدهند که فلان اتفاق خواهد افتاد و آن اتفاق هم بیفتد. بعد هم این اطلاع را لطف خدا به خود تلقی نمایند تا اعتمادها را جلب کنند و دیگران را گمراه کنند. در آخرالزمان باید خیلی منتظر این قبیل اتفاق‌ها باشیم. این گونه امور به‌هیچ وجه معیاری برای حقانیت نیست.

مشاور ریاست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، با نادرست دانستن مراجعه به کسانی چنین قدرت‌هایی دارند به روایاتی در این زمینه اشاره کرده و گفت: یکی از اصحاب امام صادق(ع) از حضرت سؤال کرد: در منطقۀ ما کسی است[از همین کاهن‌ها] که مردم وقتی چیزی را گم می‌کنند، از او می‌پرسند و او خبر می‌دهد. آیا ما هم می‌توانیم از او بپرسیم و کمک بگیریم؟ حضرت در پاسخ او فرمودند: رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس سراغ چنین افرادی برود و به سخنش اعتماد کند، به کتاب خدا کافر شده است.
در ادامه بخش‌هایی از این سخنرانی را می‌خوانید:
سحر و جادو یکی از بدیل‌ها و نظیر‌های ایمان به غیب است

• این روزها به دلائلی مسئلۀ «سحر» و «اطلاع از غیب به طرق غیرمعمول» یک از پرسش‌هایی است که ذهن جوان‌ها را به خود مشغول کرده است. می‌پرسند آیا امکان دارد؟ آیا مجاز است؟
• مقدمتاً عرض کنم: ایمان طبیعتاً به انسان قدرت می‌دهد. قدرتی که پاک است و انسان به آن نیاز دارد. امور دیگری هم هستند که هرکدام به نوبۀ خود به انسان قدرت می‌دهند هرچند ضعیف‌تر و بعضاً ناسالم، و معمولا خیلی‌ها آنها را بدیل ایمان قرار می‌دهند. مانند علم، ثروت اعتبار اجتماعی و ...
• اگر کسی به قدرتی برسد، به تدریج ممکن است با اتکاء به آن، خودش را از «ایمان به خداوند» مستغنی بداند. اساساً اتکاء به هرچیزی غیر از خدا موجب می‌شود خدا او را به همان چیز واگذار کند، تا غیر قابل اتکا بودن آن، بر فرد ثابت شود. رسول خدا(ص) می‌فرماید: لا تَتَّکِلْ إلى غَیرِ اللّه ِ فیَکِلَکَ اللّهُ إلَیهِ. (مستدرک الوسائل/12790). امیرالمؤمنین علی(ع) نیز هرگونه «اتکا به خود» را از دام‌های شیطان می‌داند (إیّاکَ و الثِّقَةَ بنَفسِکَ ؛ فإنَّ ذلکَ مِن أکبَرِ مَصائدِ الشَّیطانِ) (غررالحکم/2678)
• یکی از بدیل‌های ایمان، «قدرت سحر و جادو» و قدرت‌هایی هستند که واقعیت دارند، ولی مُجاز نیستند و از نظر دین ما به شدت منکوب شده‌اند. سحر و جادو، دست‌یابی به نوعی علم و توانایی است که در دل انسان جای ایمان به خدا را می‌گیرد. اگرچه ممکن است به ظاهر گره‌هایی را از زندگیِ فردی و اجتماعیِ ما باز کند، ولی در نهایت انسان را به زمین می‌زند.
• حضرت آدم در بهشت رضوان الهی و در اوج صفا و پاکی زندگی می‌کرد که طبیعتاً در چنین فضایی، زمینۀ بدی به سختی برای انسان پیش می‌آید. اما ابلیس آمد و او را به یک نیروی غیبی دعوت کرد: «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَنُ، قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلىَ‏ شَجَرَةِ الخُْلْدِ؟»(طه/120) ابلیس به آدم وعده داده بود اگر از این شجرۀ ممنوعه بخوری به نیروی جاودانگی می‌رسی. گرچه وعدۀ او دروغ بود، اما آدم را تحریک کرد که از طریقی غیر از ایمان به خدا به این توانایی دست بیابد.
• اگر کسی بخواهد از راه غیر معمول قدرتی را کسب کند، به سختی می‌توان جلوی او را گرفت. زیرا نوعاً این‌گونه توانایی‌ها برای انسان خیلی جذاب است. تصور کنید کسی بخواهد اخبار و آگاهی‌هایی از غیب و از آیندۀ نزدیک به ما بدهد که ما تصور می‌کنیم در موفقیت ما مؤثر است؛ طبیعتاً هر کسی دوست دارد از آن مطلع شود. اما خداوند دوست دارد ما با ایمان به خودِ او زندگی کنیم و به امور غیبیِ این‌چنینی اتکاء نکنیم. خداوند می‌فرماید من خودم از مؤمنین دفاع می‌کنم: «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ» (حج/38) به‌ویژه این‌که بر اساس روایات این‌گونه امور گرچه به‌ظاهر تأثیر دارند، اما در حقیقت امر و سرانجام کار، سرنوشت و مقدرات کسی یا جامعه‌ای را تغییر نمی‌دهند؛ اساساً هیچ عاملی توان تغییر سنت‌های تغییرناپذیر الهی را ندارد.
• بر اساس روایات خداوند از کسی که به جای اعتماد به او، به امور غیبیِ این‌چنینی اتکا کند و آنها را تصدیق کند، نمی‌گذرد زیرا اینها در حد شرک است. اگر ما به دنبال راهی باشیم که ما را به قدرتی برساند از «ایمان به خدا» فاصله گرفته‌ایم و به‌جای توکل به قدرت پروردگار، به آن قدرت اتکاء کرده‌ایم، و در واقع کافر شده‌ایم.
آیا واقعیت داردکه از طریق سحر و جادو می‌توان به قدرت‌هایی رسید؟

• امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: «الْعَیْنُ حَقٌّ وَ الرُّقَى حَقٌّ وَ السِّحْرُ حَقٌّ وَ الْفَأْلُ حَقٌّ وَ الطِّیَرَةُ لَیْسَتْ بِحَقٍّ وَ الْعَدْوَى لَیْسَتْ بِحَقٍّ؛ چشم زخم واقعیت دارد، و اینکه کسی چیزی شبیه طلسم در کاغذی بنویسد و گیری در کارِ دیگران ایجاد کند نیز واقعیت دارد، جادو گری و سحر نیز واقعیت دارد تفأل به خیر نیز واقعیت دارد اما اینکه کسی بخواهد فال بد بزند واقعیت ندارد و اینکه بدیِ کسی در ما نفوذ کند نیز واقعیت ندارد.»(نهج‌البلاغه/حکمت400)
• از امام صادق(ع) راجع به سحر و جادوگری می‌پرسند و ایشان می‌فرمایند: «جادو، گونه‌هاى مختلفى دارد : گونه‌اى از آن به منزله طبابت است . همان‌طور که پزشکان براى هر بیمارى و دردى، دارویى درست کرده‌اند ، در علم سحر نیز جادوگران براى هر صحّتى آفتى و براى هر عافیتى درد و رنجى و براى هر کارى چاره‌اى اندیشیده‌اند . گونه اى دیگر از آن چشم بندى، چالاکى، مهارت و تردستى است.  نوع دیگرى از آن امورى است که اولیاء شیطان(جن‌گیرها) از شیاطین جنّ فرا مى گیرند (إِنَّ السِّحْرَ عَلَى وُجُوهٍ شَتَّى: وَجْهٌ مِنْهَا بِمَنْزِلَةِ الطِّبِّ کَمَا أَنَّ الْأَطِبَّاءَ وَضَعُوا لِکُلِّ دَاءٍ دَوَاءً فَکَذَلِکَ عِلْمُ السِّحْرِ احْتَالُوا لِکُلِّ صِحَّةٍ آفَةً وَ لِکُلِّ عَافِیَةٍ عَاهَةً وَ لِکُلِّ مَعْنًى حِیلَةً وَ نَوْعٌ مِنْهُ آخَرُ خَطْفَةٌ وَ سُرْعَةٌ وَ مَخَارِیقُ وَ خِفَّةٌ وَ نَوْعٌ مِنْهُ مَا یَأْخُذُ أَوْلِیَاءُ الشَّیَاطِینِ عَنْهُمْ) (احتجاج طبرسی/2/340) (میزان الحکمة/باب السحر)
• از آیت‌الله بهجت نیز سؤال شده است: «آیا جادو و سحر واقعیت دارد و در صورت وجود، آیا حرام است؟» ایشان فرموده‌اند: «بله، واقعیت دارد و حرام است.» (استفتائات/1867) علامه طباطبایی نیز ذیل ایه 102 سورۀ آل‌عمران بحثی در مورد سحر و جادو دارد.
• کاهنان کسانی هستند که می‌توانند رضایت شیاطین را جلب کنند و از علم و قدرت شیاطین استفاده کنند. (شخصی از امام صادق(ع) پرسید: «فَمِنْ أَیْنَ أَصْلُ الْکِهَانَةِ وَ مِنْ أَیْنَ یُخْبَرُ النَّاسُ بِمَا یَحْدُثُ؟ / اصل کهانت از چیست و کاهن چگونه از آنچه اتفاق می‌افتد به مردم خبر می‌دهند؟»
• حضرت فرمودند:«کَانَ الْکَاهِنُ بِمَنْزِلَةِ ... وَ ذَلِکَ فِی وُجُوهٍ شَتَّى، مِنْ فِرَاسَةِ الْعَیْنِ و .... مَعَ قَذْفٍ فِی قَلْبِهِ، لِأَنَّ مَا یَحْدُثُ فِی الْأَرْضِ مِنَ الْحَوَادِثِ الظَّاهِرَةِ فَذَلِکَ یَعْلَمُ الشَّیْطَانُ وَ یُؤَدِّیهِ إِلَى الْکَاهِنِ وَ یُخْبِرُهُ بِمَا یَحْدُثُ فِی الْمَنَازِلِ وَ الْأَطْرَافِ ... وَ الْیَوْمَ إِنَّمَا تُؤَدِّی الشَّیَاطِینُ إِلَى کَهَّانِهَا أَخْبَاراً لِلنَّاسِ مِمَّا یَتَحَدَّثُونَ بِهِ وَ مَا یُحَدِّثُونَهُ وَ الشَّیَاطِینُ تُؤَدِّی إِلَى الشَّیَاطِینِ مَا یَحْدُثُ فِی الْبُعدِ مِنَ الْحَوَادِثِ مِنْ سَارِقٍ سَرَقَ وَ قَاتِلٍ قَتَلَ وَ غَائِبٍ غَابَ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ النَّاسِ أَیْضاً صَدُوقٌ وَ کَذُوبٌ) (احتجاج طبرسی/2/340) یعنی «مردم در گذشته در امور مشتبه به کاهن مراجعه می‌کردند و کاهن از اموری که اتفاق می‌افتاد به آنها خبر می‌داد. و این خبر دادن دارای گونه‌هایی بود: زیرکی روح و ... و از آن جمله آنچه شیاطین جن به قلب آنها وارد می‌کردند.
زیرا شیاطین جن از حوادث ظاهری که در «زمین» اتفاق می‌افتد، اطلاع دارد و آن را به کاهن اطلاع می‌دهد. و اما اخبار آسمان‌ها را استراق سمع کرده و گاهی کلمه‌ای از آن را می‌شنید و چیزی به آن اضافه یا کم کرده و در قلب کاهن می‌انداخت. اما پس از رسول خدا(س) شیاطین را از شنیدن اخبار آسمان‌ها منع کرد(سورۀ جن/8-9). و اما امروز شیاطین جن، به کاهن از اخبار مردم خبر می‌دهند؛ از اینکه در چه فکری هستند و چه می‌گویند و در در دوردست‌ها چه اتفاقی افتاده است؛ از دزدی که دزدی کرده یا قاتلی که مرتکب قتل شده، یا کسی که پنهان شده. و البته شیاطین جن نیز مانند انسان‌ها، راستگو و دروغگو دارند.»
• بعضی از اوقات وقتی کاهنان رفتار زشت‌تری داشته باشند، ارتباطشان با شیاطین بیشتر خواهد شد. مثلاً نقل مشهوری است که یکی از این افراد، قرآنی را در لاشۀ سگی قرار داده و زیر خودش دفن کرده بود و به این وسیله نظر شیاطین را جلب کرده بود و اخباری از آنها دریافت می‌کرد.
• برخی از کاهنان و کسانی که با شیاطین ارتباط داشته و از قدرت آنها استفاده می کردند، مشاور برخی از حاکمان زمان خود بوده‌اند. مانند فرعون که نسب موسی را به کمک کاهنان بدست آورد و حدود 20هزار بچه را کشت تا بلکه موسی را بکشد و دوام پادشاهی خودش را تصمین کند، اما بر تقدیر الهی فائق نیامد.(غیبت طوسی/167) همیشه اخباری از مراجعۀ انواع سیاسیون به این قبیل افراد وجود داشته است.
• البته ممکن است کسانی از این طریق به آگاهی‌های دسترسی پیدا کنند ولی این را ناشی از ایمان به خدا و لطف او جلوه دهند و به ظاهر خود را به گونه‌ای خیرخواه جلوه دهند که به سختی بشود انحرافشان را دریافت. اینگونه افراد ممکن است هزاران خبر درست بدهند تا آن یک خبر دروغشان باور شود.
• اتکا به هر قدرت غیر الهی، هم شرک است و هم بدفرجام؛ چه تکیه به ابرقدرت‌های بین‌المللی باشد، چه تکیه به ثروت باشد، و چه اتکا به قدرت سحر و جادو. بر اساس سنت الهی که در روایت آمده است، اگر انسان به هر قدرت غیرالهی تکیه کند، از همان ناحیه زمین خواهد خورد.
در آخرالزمان، ترفند شیطان در استفاده از نیرو‌های غیبی برای فریب انسان‌ها پررنگ‌تر خواهد بود

• یکی از قوی‌ترین ترفندهای شیطان وادار کردن انسان به اتکاء به نیروی غیبیِ شیطان می‌باشد. چون از این طریق بهتر می‌تواند انسان‌ها را گمراه کند. خصوصاً اینکه در آخرالزمان نزدیک نابودیِ ابلیس است و خداوند شیطان را تا هنگام ظهور فرصت داده است(تفسیر عیاشی/2/242، امام صادق(ع) در تفسیر آیه38سوره حجر: إِنَّ اللَّهَ أَنْظَرَهُ إِلَى یَوْمِ یَبْعَثُ فِیهِ قَائِمَنَا) پس او تمام سعی و تلاش خود را برای تأخیر ظهور به کار خواهد بست.
• آنقدر در آخرالزمان این مسائل رونق می‌گیرد که وقتی صیحۀ آسمانی به نفع امام زمان(ع) بلند می‌شود، نعره‌ای هم از جانب شیطان شنیده می‌شود که بعضی‌ها حق و باطل را اشتباه می‌کنند. (امام صادق(ع): یُنَادِی مُنَادٍ بِاسْمِ الْقَائِمِ(ع). قُلْتُ: «خَاصٌّ أَوْ عَامٌّ؟» قَالَ: «عَامٌّ یَسْمَعُ کُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ» قُلْتُ: «فَمَنْ یُخَالِفُ الْقَائِمَ وَ قَدْ نُودِیَ بِاسْمِهِ؟قَالَ: لَا یَدَعُهُمْ إِبْلِیسُ حَتَّى یُنَادِیَ فِی آخِرِ اللَّیْلِ فَیُشَکِّکُ النَّاسَ) (کمال‌الدین شیخ صدوق/2/650) یعنی: (زراره می‌گوید: امام صادق(ع) [در مورد زمان ظهور حضرت و نشانۀ آن] فرمودند: منادی نام قائم را ندا می‌دهد. پرسیدم: آیا این ندا را بعضی می‌شنوند یا همه؟ فرمود: «همه. هز قومی به زبان خودش می‌شنود» پرسیدم: پس با این حال، دیگر چه کسی با حضرت مخالفت می‌کند، در حالی که نام او ندا داده شده و شکی در حقانیت او نیست؟ حضرت فرمودند: ابلیس آنها را رها نمی‌کند، تا اینکه در آخر شب ندای دیگری بدهد. پس مردم دچار شک می‌شوند.)
• اساساً امتحانات آخرالزمان خیلی عجیب و غریب هستند. در روایات آمده است: دوازده نفر ادعای ارتباط با حضرت و یا ادعای مهدویت می‌کنند و هرکدامشان دیگری را تکذیب می‌کند. (امام صادق(ع): لایَقُومُ الْقَائِمُ ع حَتَّى یَقُومَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا کُلُّهُمْ یُجْمِعُ عَلَى قَوْلِ إِنَّهُمْ قَدْ رَأَوْهُ فَیُکَذِّبُونَهُمْ)(غیبت نعمانی/277) و در روایت دیگری آمده است: دوازده نفر که از سادات نیز هستند خروج کرده [ادعای مهدویت کرده] و همگی به خود دعوت می‌کنند. (امام صادق(ع): لَا یَخْرُجُ الْقَائِمُ حَتَّى یَخْرُجَ اثْنَا عَشَرَ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ کُلُّهُمْ یَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ)(غیبت شیخ طوسی/437) خداوند هم از اینکه چنین صحنه‌هایی برای امتحان انسان‌ها پیش بیاید ابایی ندارد.
خبردادن از آینده به کمک شیاطین نشانۀ حقانیت نیست، بلکه نوعی شرک است

• بر اساس روایات، بعید نیست که شیاطین جن و انس به بعضی‌ها خبرهایی بدهند که فلان اتفاق خواهد افتاد و آن اتفاق هم بیفتد. بعد هم این اطلاع را لطف خدا به خود تلقی نمایند تا اعتمادها را جلب کنند و دیگران را گمراه کنند. در آخرالزمان باید خیلی منتظر این قبیل اتفاق‌ها باشیم. این گونه امور به‌هیچ وجه معیاری برای حقانیت نیست.
• البته شیاطین نمی‌توانند هر خبری را از آینده بدهند. به‌ویژه آنکه پس از رسول خدا(ص) دست ایشان از اخبار قطعیِ آسمانی و تقدیرات الهی به کلی کوتاه شده، و به اخبار زمینی محدود شده است. ضمن آنکه طبق روایات، گاهی اخبار را کم و زیاد کرده و یا راست و دروغ را به هم می‌آمیزند و به کاهنان می‌دهد. لذا برخی خبرهایشان هم دروغ از آب در می‌آید(امام صادق(ع): فَأَتَوْا بِهِ الْکَهَنَةَ فَیَزِیدُونَ وَ یَنْقُصُونَ فَتُخْطِئُ الْکَهَنَةُ وَ تُصِیبُ ... هُمْ(شیاطین جن) بِمَنْزِلَةِ النَّاسِ أَیْضاً صَدُوقٌ وَ کَذُوبٌ) و یا پیش‌بینی‌هایشان به خواست خداوند متعال غلط از آب در می‌آید. نباید اعتماد کرد.
• کسانی‌که به این قبیل امور روی می‌آورند، یعنی به استفاده از امور غیبی و سحر و جادو برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند، مجازات‌های سختی را پیش‌خواهند داشت و ملائکۀ خداوند او را لعنت خواهند کرد. همان‌طور که رسول خدا(ص) کسی که از این روش استفاده کرده بود را لعنت کردند: «أَقْبَلَتِ امْرَأَةٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِی زَوْجاً وَ لَهُ عَلَیَّ غِلْظَةٌ وَ إِنِّی صَنَعْتُ بِهِ شَیْئاً لِأُعَطِّفَهُ عَلَیَّ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أُفٍّ لَکِ. کَدَّرْتِ دِینَکِ. لَعَنَتْکِ الْمَلَائِکَةُ الْأَخْیَارُ، لَعَنَتْکِ الْمَلَائِکَةُ الْأَخْیَارُ، لَعَنَتْکِ الْمَلَائِکَةُ الْأَخْیَارُ؛ زنی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، مرد همسری دارم که کمی با من درشتی می‌کند و من با کاری کرده‌ام(از کارهای سحر) که او را بر خودم نرم کنم. حضرت فرمودند: اف بر تو. دینت را مکدر کردی. ملائکۀ برگزیدۀ خدا تو را لعنت کنند و سه مرتبه این را فرمود.» (نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ/25)
• در روایت دیگر آمده است که «اگر فرد ساحر، کافر باشد حکمش اعدام نیست، اما اگر از مسلمانان بود باید به قتل برسد چون شرک و جادوگری با هم قرین هستند.» لذا کافری که سحر می‌کند، سحر شعبه‌ای از همان شرکش است(و مشرکین در طول معاهدۀ صلح در امان هستند)، اما مسلمانی که سحر کند، مانند این است که مشرک و مرتد شده است، زیرا سحر نوعی شرک است. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: سَاحِرُ الْمُسْلِمِینَ یُقْتَلُ وَ سَاحِرُ الْکُفَّارِ لَا یُقْتَلُ- فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ لِمَ لَا یُقْتَلُ سَاحِرُ الْکُفَّارِ؟ قَالَ لِأَنَّ الشِّرْکَ أَعْظَمُ مِنَ السِّحْرِ وَ لِأَنَّ السِّحْرَ وَ الشِّرْکَ مَقْرُونَانِ» (علل الشرائع/2/546) در روایات دیگر آمده است که ساحر کشته می‌شود، مگر اینکه توبه کند.
مراجعه به چنین افرادی  معادل کفر است

• یکی از اصحاب امام صادق(ع) از حضرت سؤال کرد: در منطقۀ ما کسی است[از همین کاهن‌ها] که مردم وقتی چیزی را گم می‌کنند، از او می‌پرسند و او خبر می‌دهد. آیا ما هم می‌توانیم از او بپرسیم و کمک بگیریم؟ حضرت در پاسخ او فرمودند: رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس سراغ چنین افرادی برود و به سخنش اعتماد کند، به کتاب خدا کافر شده است. (مَنْ مَشَى إِلَى سَاحِرٍ أَوْ کَاهِنٍ أَوْ کَذَّابٍ یُصَدِّقُهُ بِمَا یَقُولُ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ) (وسائل الشیعه/17/150)
• امام صادق(ع) فرمودند: اگر کسی خودش از شیاطین برای غیب‌گویی کمک بگیرد یا به کسی که این کار را می‌کند مراجعه کند، از دین رسول خدا برائت جسته است.(مَنْ تَکَهَّنَ أَوْ تُکُهِّنَ لَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِنْ دِینِ مُحَمَّدٍ) (خصال شیخ صدوق/1/19)
• امیرالمؤمنین(ع) نیز یادگیری کم یا زیاد سحر را معادل کفر و ارتداد و موجب قتل دانستند.(مَنْ تَعَلَّمَ شَیْئاً مِنَ السِّحْرِ قَلِیلًا أَوْ کَثِیراً فَقَدْ کَفَرَ وَ کَانَ آخِرَ عَهْدِهِ بِرَبِّهِ وَ حَدُّهُ أَنْ یُقْتَلَ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ) (وسائل‌الشیعه/17/148)
امیرالمؤمنین(ع) در راه مبارزه با دشمن نیز کمک غیرالهی را به شدت رد کرد

• امیرالمؤمنین(ع) نیز وقتی منجمی می‌خواست برای کمک به پیروزی حضرت، از طریق علم نجوم(پیش‌بنی حوادث زمینی از طریق ستاره‌شناسی) به حضرت مشورتی بدهد، حضرت برخورد بسیار تندی با او کردند و خودش و هر که به مشورت او اعتماد کند را کافر دانستد!
• (لَمّا قالَ لَهُ رجُلٌ یَستَخدِمُ عِلمَ النُّجومِ: إن سِرتَ فى هذا الوَقتِ خَشِیتُ أن لا تَظفِرَ بمُرادِکَ... أ تَزعُمُ أنّکَ تَهدى ...؟ فمَن صَدَّقَکَ بهذا فَقد کَذَّبَ القرآنَ ، و استَغنی عَنِ الاستِعانَةِ باللّه ِ فى نَیلِ المَحبوبِ ، ودَفعِ المَکروهِ...ثُمّ أقبَلَ علیه السلام علَی النّاسِ فقالَ : أیُّها النّاسُ ، إیّاکُم وتَعَلُّمَ النُّجومِ ، إلاّ ما یُهتَدی بِهِ فى بَرٍّ أو بَحرٍ؛ فَإنَّها تَدعو إلَی الکَهانَةِ، والمُنَجِّمُ کالکاهِنِ ، والکاهِنُ کالسّاحِرِ، والسّاحِرُ کالکافِرِ ، والکافِرُ فى النَّارِ) (نهج البلاغه/خطبه 79) یعنی: «هنگامی که مرد ستاره‌شناس(به همان معنی که ذکر شد) گفت: «اگر در این زمان [براى جنگ با خوارج] بروى مى ترسم به مراد خود نرسى» حضرت فرمود: آیا خیال مى کنى تو مى توانى ساعتى را نشان دهى که هر کس در آن ساعت سفر کند بلا و بدى از او دور شود و از ساعتى برحذر دارى که هر کس در آن ساعت سفر کند ضرر و زیان او را در برمى گیرد؟! آن کس که سخنان تو را تصدیق کند، قرآن را تکذیب کرده است و براى رسیدن به مطلوب و دفع امور ناخوشایند، از کمک گرفتن از خدا بى نیازى نشان داده است ... حضرت سپس رو به مردم کرد و فرمود : اى مردم! از آموختن اختر شناسى بپرهیزید مگر آن مقدارى که در بیابان یا دریا وسیله راهیابى مى شود؛ زیرا اختر شناسى به کهانت و پیشگویى مى انجامد و اخترگو مانند کاهن است، و کاهن چون ساحِر و ساحر همانند کافر و کافر در آتش است؛ [اینک] به نام خدا حرکت کنید.) (نهج البلاغه/خطبه 79)
• الان اگر کسی بخواهد به هر کدام از ما، اخباری از غیب بدهد، و ما توجهی به حقایق نداشته باشیم، خیلی دشوار است که بی‌اعتنایی یا پرهیز کنیم، شاید بگوییم غنیمت است. انشاءالله خدا کمک کند و با تأسی به امامان معصوم به این قبیل امور و این توانایی‌ها طمع نکنیم، بلکه از راه‌های عادی و با اتکاء و توکل به خداوند و عمل صالح پیش برویم. که فرمود: «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّه ُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللّه ِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (آل‌عمران/160)
رجانیوز

آسیب‌های خانوادگی در آخرالزمان

«هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاه‌برداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین می‌شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است20 و می‌بینی که زندگی مردم از کم‌فروشی و تقلّب تأمین می‌شود.21 در آن زمان ربا شایع می‌شود، کارها با رشوه انجام می‌یابد، مقام و ارزش دین تنزّل می‌نماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا می‌کند.»

 

 

از ویژگی‌های خانواده مهدی باور، شناخت آسیب‌ها و آفت‌های نگه داشتن خانوادگی در دوران آخرالزّمان، حفاظت و پاک نگه داشتن حریم خانه و خانواده از آسیب‌ها و آفات آخرالزّمانی و جای‌گزینی «فرهنگ انتظار» در برابر «فرهنگ ابتذال» است.

 

نابه‌سامانی عاطفی در روابط خانوادگی
از مهم‌ترین ناهنجاری های خانوادگی در آخرالزّمان ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و از هم گسیختگی خانواده‌هاست. از منظر احادیث اسلامی، در آخرالزّمان بنیاد خانوده‌ها به شدّت سست و آسیب پذیر خواهد شد و فسادها، فتنه‌ها و آفت‌های فراگیر این دوران، در متن تمام خانه‌های شرق و غرب عالم نفوذ خواهد یافت و نه تنها فرزندان که پدران و مادران را نیز فراخواهد گرفت:
«در آخرالزّمان، خواهی دید که پدران و مادران از فرزندان خود به شدّت ناراضی اند و عاقّ والدین شدن رواج یافته است.1 حرمت پدران و مادران سبک شمرده می‌شود.2 فرزند به پدرش تهمت می‌زند، پدر و مادرش را نفرین می‌کند و از مرگ آنها مسرور می‌شود.3 در آن هنگام، طلاق و جدایی در خانواده‌ها بسیار خواهد شد.4 در آن زمان، فتنه ها چونان پاره‌های شب تاریک، شما را فرا می‌گیرد و هیچ خانه‌ای از مسلمانان در شرق و غرب عالم نمی‌ماند؛ مگر اینکه فتنه‌ها در آن داخل می‌شوند.»5

شهوت‌گرایی و لذّت‌جویی
عفّت و نجابت زنان و مردان آخرالزّمانی در تاخت و تاز اسب وحشی شهوت تاراج می‌گردد و روح ایشان به لجن زاری بدبو از بی‌عفّتی و هواپرستی تبدیل می‌گردد:
«همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می‌شود، دیگر اهمیّت نمی‌دهند که آنچه می‌خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟!6
زنان در آن زمان، بی ‌حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد.7 آنان در فتنه‌ها داخل، به شهوت‌ها علاقه‌مند و با سرعت به سوی لذّت‌ها روی می‌آورند.8 خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می‌کنند.9 درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می‌گردد.10 آنان حرام‌های الهی را حلال می‌شمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان می‌گردند.11

بی‌غیرتی خانوادگی
مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی «قحط غیرت» می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار می‌دهند و حتّی به بی‌عفّتی‌ها و خودفروشی ایشان رضایت می‌دهند:
«مرد از همسرش انحرافات جنسی را می‌بیند و اعتراضی نمی‌کند. از آنچه از طریق خودفروشی به دست می‌آورد، می‌گیرد و می‌خورد. اگر انحراف سراسر وجودش را فرا گیرد، اعتراض نمی‌کند، به آنچه انجام می‌شود و در حقّش گفته می‌شود، گوش نمی‌دهد. پس چنین فردی دیّوث است (که بیگانگان را بر همسر خود وارد می‌کند).»12

زن‌پرستی

یکی از آفات و ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزّمان، زن‌سالاری تا سر حدّ زن‌پرستی و قبله قرار دادن زنان است:
«(در آخرالزّمان) تمام همّت مرد، شکم او و قبله‌اش، همسر او و دینش، درهم و دینار او خواهد بود.13 مرد از همسرش اطاعت می‌کند، ولی پدر و مادرش را نافرمانی می‌کند.14 در آخرالزّمان زن را ببینی که با خشونت با همسرش رفتار می‌کند، آنچه را که او نمی‌خواهد، انجام می‌دهد، اموال شوهرش را به ضرر وی خرج می‌کند.»15

مانع تراشی در تربیت دینی فرزندان
از دیگر ناهنجاری‌های خانوادگی در آخرالزّمان، کم توجّهی والدین به تربیت دینی فرزندان و مانع‌تراشی برای علم آموزی دینی و گرایش‌های الهی آنان است:
«وای بر فرزندان آخرالزّمان از روش پدرانشان! نه از پدران مشرکشان، بلکه از پدران مسلمانشان که چیزی از فرایض دینی را به آنها یاد نمی‌دهند و اگر فرزندشان نیز از پی فراگیری معارف دینی بروند، منعشان می‌کنند و تنها از این خشنودند که آنها درآمد آسانی از مال دنیا داشته باشند، هر چند ناچیز باشد. من از این پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.»16

آشناگریزی و همسایه آزاری

از آسیب‌های خانوادگی دوره آخرالزّمان، قطع رحم، آشناگریزی و همسایه‌آزاری به شیوه‌های گوناگون است:
«هنگامی که پیوند خویشاوندی قطع شود و برای اطعام و مهمانی دادن بر یکدیگر منّت گذارند... .17 همسایه به همسایه‌اش آزار و اذیّت می‌کند و کسی جلوگیری نمی‌کند.18 و همسایه را می‌بینی که همسایه‌اش را از ترس زبانش اکرام و احترام می‌کند.»19

حرام‌خوری و آلودگی‌های اقتصادی
در آخرالزّمان بحران اقتصادی حرام به حدّ اعلای خود می‌رسد، خانواده‌ها تقوای اقتصادی را از دست داده و در منجلاب آلودگی‌های اقتصادی همچون ربا، کم فروشی، رشوه‌خواری و گران‌فروشی غوطه‌ور می‌گردند:
«هنگامی که ببینی اگر مردی یک روز گناه بزرگی همچون فحشا، کم فروشی، کلاه‌برداری و شرب خمر انجام نداده باشد، بسیار غمگین و اندوهگین می‌شود که گویی آن روز عمرش تباه شده است20 و می‌بینی که زندگی مردم از کم‌فروشی و تقلّب تأمین می‌شود.21 در آن زمان ربا شایع می‌شود، کارها با رشوه انجام می‌یابد، مقام و ارزش دین تنزّل می‌نماید و دنیا در نظر آنها ارزش پیدا می‌کند.»22

پی‌نوشت‌ها:
٭ منبع: خانواده و تربیت مهدوی،ص 39 الی 45، آقاتهرانی و حیدری کاشانی.
1. اصول کافی، ج8، ص41.
2. همان.
3. بحار الانوار، ج52، ص259، باب 25.
4. إلزام الناصب، ص182؛ منتخب الأثر، ص 433..
5. الملاحم و الفتن، ص 38.
6. اصول کافی، ج8، ص42.
7. من لایحضره الفقیه، ج3، ص390، ح4374.
8. همان.
9. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275، ح 21554.
10. همان.
11. همان.
12. إلزام الناصب، ص195.
13. بشار\ الاسلام، ص 132.
14. إلزام الناصب، ص181، یزدی حائری.
15.  اصول کافی، ج 8، ص 38.
16. جامع الأخبار، ص 106، فصل 62.
17. بحار الانوار، ج 52، ص 263.
18. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 275.
19. اصول کافی، ج 8، ص 40.
20. وسائل الشّیعه، ج 16، ص 279.
21. اصول کافی، ج 8، ص 40.
22. وسائل الشّیعه، ج 15، ص 348.

 

منبع: موعود

آخرالزّمان، از زبان پیامبر(ص)

از علی(ع) پرسیده شد: آن زمان چه زمانی است؟ پاسخ گفته شد: «زمانی است که پست‌فطرتان همه جا را پر می‌کنند؛ بزرگواران کمیاب می‌شوند؛ روزگاری است که پادشاهان چون درّندگان، تهیدستان، طعمه آنانند؛ راستی غارت می‌شود و دروغ، فراوان می‌گردد. مردمانشان با زبان، تظاهر به دوستی دارند؛ امّا در دل، دشمن هستند. گناه همه جا را فرا می‌گیرد و علنی به گناه افتخار می‌کنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه می‌پوشند.»

 

روزگاری که دینتان: پول، قبله‌گاهتان: زنان و کاسبانتان: رباخوار می‌شوند.
غربت چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: «اسلام غریب ظهور کرد و در آخرالزّمان نیز غریب خواهد شد. چه بسیارند مسلمانان که از اسلام جز پوسته‌ای وارونه بر خویش ندارند.»
از علی(ع) پرسیده شد: آن زمان چه زمانی است؟ پاسخ گفته شد: «زمانی است که پست‌فطرتان همه جا را پر می‌کنند؛ بزرگواران کمیاب می‌شوند؛ روزگاری است که پادشاهان چون درّندگان، تهیدستان، طعمه آنانند؛ راستی غارت می‌شود و دروغ، فراوان می‌گردد. مردمانشان با زبان، تظاهر به دوستی دارند؛ امّا در دل، دشمن هستند. گناه همه جا را فرا می‌گیرد و علنی به گناه افتخار می‌کنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه می‌پوشند.»

1

 

احادیث بی‌شماری از پیامبر اکرم(ص) در جلد 22 «بحارالانوار»، صفحه 453 و «کنزالاعمال» درباره روزگار غربت اسلام در آخرالزّمان از شیعه و اهل‌سنّت نقل شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

شخصیّت‌های بزرگ، حیله‌گر خوانده می‌شوند.
«روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکّه تکّه خواهد شد. سنّت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنّت باشد، شخصیّت‌های بزرگ در نزد آنها حیله‌گر خوانده می‌شوند و اشخاص حیله‌گر در نزد مردم، با شخصیّت و وزین خوانده شوند.
مؤمن در نزد آنان حقیر و بی‌مقدار می‌شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد، کودکانشان پلید و گستاخ و بی‌ادب و زنانشان بی‌باک و بی‌شرم و بی‌حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلّت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است.
در آن هنگام خداوند، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب، بر آنها ببارد.»

اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند.
«زمانی بر مردم بیاید که چهره‌هایشان، چهره‌های آدمیان ولی دل‌هایشان، دل‌های شیاطین باشد، به‌سان گرگان درّنده، خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ‌گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغ‌گویی شناسند و چون از آنها غایب باشی، غیبتت کنند. افراد بد، بر آنان مسلّط شود که آنان را به انواع عذاب معذّب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.»

شکم‌هاشان خدایان آنها و  زنانشان قبله‌گاهشان و پولشان دینشان
در جایی دیگر رسول خدا(ص) فرمود: «زمانی بر مردم بیاید که شکم‌هاشان، خدایان آنها شود و  زنانشان، قبله‌گاهشان و پولشان، دینشان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف، اعتبار و ارزش خویش دانند.
از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان‌های مسجدهایشان آباد باشد؛ ولی دل‌هایشان از جهت هدایت خدا خراب شود.
در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد. نخست: تجاوز به ناموسشان؛ دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان؛ سوم: خشکسالی؛ چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان.
اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند: یا رسول الله! مگر آنها بت‌پرست هستند؟ پیامبر(ص) فرمود: «آری، هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حدّ پرستش به آن تعلّق خاطر دارند.
آن‌چنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد.»
از پیامبر خدا(ص) در منابع شیعه و اهل تسنّن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:
«روزگاری بیاید که مردمشان آن‌چنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد: نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد؛ دوم: ستمگران را بر آنها مسلّط سازد و سوم آنکه بی‌ایمان از دنیا بروند.»
یکی از اصحاب از پیامبر(ص) پرسید: یا رسول‌الله! دین مردمشان چگونه خواهد بود؟
پیامبر(ص) فرمود: «زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند. دینداری‌شان به‌سان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.»

از قرآن جز رسم الخطّی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند.
در جایی دیگر پیامبر(ص) فرمود: «زمانی برسد که از قرآن، جز رسم الخطّی و از اسلام، جز نامی برای مسلمانان نماند، آنچنان‌که گروهی در جهان به دین خدا خوانده شوند در حالی‌که همین گروه از هر کسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان، آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.
در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلّیت باشند. مؤمنانشان در میان مردم باشند؛ ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند؛ ولی به راستی با مردم نباشند، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند.»2

به اندک نانی پیش هر کسی کرنش کنند
پیامبر(ص) در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: «زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد؛ چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی.
دینشان پول و قبله‌گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هر کسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند. بازرگانان و کاسبانشان رباخوار و فریبکار و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هرچه دعا کنند به اجابت نرسد.»3

آن‌چنان به قوانین اسلامی بی‌اعتنا شوند که ...
«روزگاری خواهد آمد که مردمانشان به پراکندگی مصمّم باشند و از هماهنگی و اتّفاق‌نظر و اتّحاد به دور شوند. آن‌چنان به قوانین اسلامی بی‌اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها. از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود و چون در آخرالزّمان دینتان دستخوش افکار گوناگون و روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.»

هنگامی که معیشت جز با گناه تأمین نگردد
یکی از اصحاب از رسول خاتم(ص) پرسید، دین خدا چگونه خواهد شد؟
پیامبر(ص) فرمود: «زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار، دینش برایش سالم نماند جز اینکه از قلّه کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه که با بچّه‌هایش چنین کند و  این آخرالزّمان باشد.»4

هنگامی که معیشت جز با گناه تأمین نگردد
چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرّد حلال شود، در آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاکت و تباهی‌اش به دست خویشان و همسایگانش باشد، که او را به تهیدستی و فقر سرزنش کنند و بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده آن بر نیاید تا گاهی که او به پرتگاه‌های هلاکت سقوط کند.

در آخرالزّمان  فریب‌کارانی بیایند که حدیث‌هایی
نو و روایت‌هایی جدید از دین بر شما بخوانند
و نیز از خاتم الانبیاء(ص) روایت شده است که فرمود: «در آخرالزّمان دغل‌بازان و فریب‌کارانی بیایند که حدیث‌هایی نو و روایت‌هایی جدید از دین بر شما بخوانند، آن‌چنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیث‌هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبادا به دام تزویر و فریبشان بیفتید.»5
از علیّ بن ابی طالب(ع) درباره آخرالزّمان پرسیده شد: آیا در آن زمان مؤمنانی وجود دارند؟ فرمود: «آری.» باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه‌ها چیزی کاسته می‌شود؟ فرمود: «نه، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد؛ امّا آنان در رنج به سر برند.»
امیرالمؤنین(ع) فرمود: «زمانی بر مردم بیاید که مقرّب نباشد جز به سخن‌چینی و جالب شمرده نشود جز به فاجر بودن و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگیری مستمندان زیان به شمار آید و صله رحم لطف و بزرگواری به شمار آید.»6
امام سجّاد(ع) فرمود: «چون خداوند می‌دانست در آخرالزّمان اهل فکر دقیق النّظر خواهند آمد، از این جهت قل هو الله احد و آیاتی از سوره حدید را نازل کرد.»7

بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید
امام صادق(ع) فرمود: «چون قائم ما قیام کند خداوند آن‌چنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام‌آور نیازی نداشته باشند و به هر کجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند.»8
پیامبر(ص) فرمود: «این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار آن بجنگند تا قیامت بر پا شود.» و فرمود: «در هر عصر و زمانی گروهی از امّتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند.»9
در جای دیگری فرمودند: «چون در آخرالزّمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه‌نشینان و زنان دینداری کنید که به دل‌هایشان دیندارند و دین آنها از آلایش به افکار مصون ماند.»10

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه. خ 108.
2. بحارالانوار، ج 52، ص190.
3. همان، ج 77، ص369.
4. کنزالاعمال، ح 31008.
5. کنزالاعمال، حدیث 290324.
6. نهج‌البلاغه، ح 102.
7. بحارالانوار، ج 60، ص 18.
8. بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۴۵.
9. کنزالاعمال، ح 34499 و34500.
10. بحارالانوار، ج 52، ص111.

فتنه‌های بحران‌ساز آخرالزّمان

همانا من از رسول خدا(ص) شنیدم که می‏فرمود: «چگونه خواهید بود، زمانی که فتنه‏ای شمارا در برگیرد که در آن کودکان بیش از آن به نظر می‏رسند که هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر می‏رسد] و جوانان به پیری می‏رسند. مردم به کژراهه می‏روند و آن را چونان سنّت خویش می‏گزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می‏شود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم کاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود.

فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کرده‌اند.1 این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده می‌شود که با تلخی و سختی همراه است.2 در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا،3 بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،4 شرک و کفر،5 افتادن در معاصی و نفاق،6 اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،7 گمراهی،8 کشتار و اسارت،9 تفرقه و اختلاف میان مردم10 و ... به کار رفته است.

 

حضرت علی(ع)، منشأ فتنه‌ها را چنین بیان نموده‌اند: «همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی، امّا پیروی از هوای نفس از حق باز می‏داردو امّا آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می‏نهد. همانا دنیا، پشت‌کنان، کوچ کرده و می‏رود و آخرت، کوچ کرده و به سوی ما می‏آید و هر کدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ زیرا امروز کار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و کار نیست و همان فتنه‏ها و آشوب‏ها از هواپرستی آغاز می‏شود و از احکام بدعت و خود پرداخته، شروع می‏گردد. در این احکام خود پرداخته با خدا مخالفت می‏شود و مردانی در عهده‌دار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می‏نشینند.

اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی‏خورد و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی‏ماند؛ لیکن مشتی از حق و مشتی از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده و اینجاست که شیطان به دوست‌داران خود چیره می‏گردد و کسانی رهایی می‏یابند که از طرف خداوند، عاقبت نیکی برای آنها رقم خورده باشد.

همانا من از رسول خدا(ص) شنیدم که می‏فرمود: «چگونه خواهید بود، زمانی که فتنه‏ای شمارا در برگیرد که در آن کودکان بیش از آن به نظر می‏رسند که هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر می‏رسد] و جوانان به پیری می‏رسند. مردم به کژراهه می‏روند و آن را چونان سنّت خویش می‏گزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می‏شود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم کاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود.

سپس فتنه و آشوب آنان را بکوبد؛ چنان که آتش هیزم را می‏کوبد و آسیاب طعمه خود را. آنها دین می‏آموزند؛ امّا نه برای خدا و دانش می‏جویند؛ امّا نه برای عمل و به وسیله کار آخرت، دنیا را می‏طلبند.»11در بیانات آن حضرت، صحبت از فتنه فراگیری است که در آخرالزّمان، میان تمام مسلمانان رخ می‌دهد که تا زمان ظهور ادامه می‌یابد:از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود:

«جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمّد! به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن می‌توان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا خبر پیشینیان و آنها که پس از شما می‌آیند و حکم (آنچه) ما بین شما (رخ می‌دهد) آمده است. فاصل میان حقّ و باطل است و هزل نیست، هر ستم‌کاری که بدان عمل نکند، خداوند او را در هم می‌شکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد، خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی و ذکر حکیم و صراط مستقیم است.»12در دیگر روایات حضرت امیر(ع)، دسته نجات یابنده را خود و شیعیانشان13 و تمام پیروان خویش،14 معرفی نموده‌اند.


«رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی که مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهایی دیدم که از یاقوت سرخ و زبرجد سبز و درّ و مرجان و طلای خالص بود، کاه‌گل آنها از مشک خوشبو و خاکش از زعفران و دارای میوه و نخل خرما و انار بود و حوریه‏ و زن‌های زیبا و نهرهای شیر و عسل که بر روی درّ و جواهر می‏گذشت و در کنار آن دو نهر خیمه‏ها و غرفه‏هایی بنا شده بود و در آنها خدمت‌کارها و پسرانی بودند و فرش‌هایش از استبرق و سندس و حریر بود و طناب‌هایی در آنها بود. گفتم: «ای حبیب من، جبرئیل! این قصرها از آن کیست؟ و قصّه آنها چیست؟» جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن، مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو، پس از تو بر امّت علی است و ایشان را در آخرالزّمان به نامی که دیگران را آزار دهد، بخوانند.

آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی که این نام برای آنان زینت است؛ زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده‏اند و سواد اعظم اینانند و اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از اوست و برای شیعیان برادرش حسین، پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی پس از اوست و مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمّد پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی بعد از او و برای شیعیان فرزندش حسن بن علی پس از او و برای شیعیان فرزندش محمّد المهدی پس از اوست.

ای‏ محمّد! اینان امامان پس از تو نشانه‏های هدایت و چراغ‌های روشن در تاریکی‏ها هستند، شیعیانشان تمامی فرزندان تو هستند و دوست‌داران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند که باطل را واگذارده و از آن دوری کرده‏اند و آهنگ حق نموده و از آن پیروی کرده‏اند، آنها را در زمان زندگی‏شان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت کنند، درصدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد کنند، رحمت خدا بر ایشان باد؛ زیرا او آمرزنده و مهربان است.»شدّت این فتنه را از آنجا می‌توان دریافت که ایشان می‌فرمایند: «...اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل می‌کشانند و به عکس.»15

سختی این فتنه‌ها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود: «زمانی بر مردم می‏آید که دل مؤمن در نهادش آب می‏شود، همان طور که سرب در آتش آب می شود و نیست سبب آن، مگر اینکه فتنه‏ها و بدعت‌هایی را که در دین آنها ظاهر گشته مشاهده می‌کند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارد.»16 در جای دیگر از حضرتش نقل شده که: «مؤمنان آخرالزّمان از کنیزان پست‌تر شمرده خواهند شد.»17

آثار بروز فتنه‌ها در جامعه

هر چند فتنه‌ها سختی‌ها و تلخی‌های خاصّ خود را به دنبال می‌آورد؛ لیکن شیرینی‌هایی در پی آن نصیب مؤمن می‌شود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد:

ـ از فتنه‌های آخرالزّمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود می‌کنند.18

ـ در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «ای علی! شگفت‌آورترین مردم از نظر ایمان و بزرگ‌ترین آنان از نظر یقین، مردمانی باشند که در آخرالزّمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی کتاب ایمان آورده‏اند.»19

ـ امام صادق(ع) که فرمود: «پس از آنکه عثمان کشته شد و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد و خطبه‏ای خواند که امام صادق(ع) آن خطبه را بیان فرمودند.

حضرت امیر(ع) در آن خطبه می‌فرماید: «هان که گرفتاری شما به گرفتاری همان روز که خداوند پیغمبرش را برانگیخت، بازگشت نموده است. سوگند به آنکه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنکه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید و حتماً باید افرادی که کوتاه آمده‏اند، پیشی گیرند و آنانی که پیشی گرفته‏اند، کوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه‏ای را پنهان نکرده‏ام و هیچ دروغی نگفته‏ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود.   20مسلّماً هر آزمونی که سخت‌تر باشد، بسیاری نمی‌توانند در آن قبول شوند، در عین  آنکه آن عدّه‌ای که توفیق و پیروزی می‌یابند، تعدادی اندک بوده و جایگاهی رفیع خواهند داشت.

پی‌نوشت‌ها:

1. تهذیب اللغ[، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغ[، ج 4، ص 472.

2. النهای[، ج 3، ص410.

3. سوره عنکبوت (29)، آیه 2.

4. سوره مائده (5)، آیه 49.

5. سوره بقره (2)، آیه 193.

6. سوره حدید (57)، آیه 14.

7. سوره انفال (8)، آیه 73.

8. سوره مائده (5)، آیه 41.

9. سوره نساء (4)، آیه 101.

10. سوره توبه (9)، آیه 47.

11. روضه کافی، ص58.

12. تفسیر عیْاشی، ج 1، ص 3.

13. بحارالانوار، ج 24، ص 146.

14. بحارالانوار، ج 28، ص 10.

15. الصّراط المستقیم، ج 2، ص 153.

16. امالی طوسی، ج 2، ص 132.

17. فتن ابن حماد، ص123.

18. کنز العمّال، ج 11، ص 189.

19. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.

20. الغیب[ نعمانی، ص 201.

منبع: موعود