مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .
مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .

وقتی تو را بنویسم

 

این بار می خواهم تو را بنویسم امٌا

دست و قلم در پای تو می افتد از پا

این واژه های ذهن انبوهم کم ِ توست

تا بی نهایت واژه ، توصیف غم توست

در چشمهایت یک غم ِ شیرین نهفته است

هر چند لب هایت به شیرینی شکفته است

حدٌ نگاهت بر نگاه ِ من مبارک

شلاق مژگان ِ تو بر این تن مبارک

از ناکجا آباد می آید صدایت

رنگ خدا دارد کلام ِ آشنایت

وقتی سخن می گویی آرامی و خاموش

دل را سکوتت می برد بیهوش بر دوش

در حرف هایت حرفی از من نیست پیدا

بیرونی از خود، می تراود از لب ما

من وحی را در آیه ی چشم ِ تو دیدم

خورشید را در سایه ی چشم تو دیدم

مهتاب را در آسمان مست ِ تو دیدم

یک آسمان مهتاب از دست تو چیدم

مفهوم شب را در خم ِ زلفت سرشتند

نصٌ عبادت را بر ابرویت نوشتند

برخیز تا روشن شود صبح ِ قیامت

بنشین ، ندارد با قیامت دیده عادت

در دور دست ِ چشم هایت فتنه بر پاست

پای ِ نگاه فتنه انگیز ِ تو غوغاست

منشور آزادیٌ ِ من تاب کمندت

تندیس ایرانی، وجود ِ سر بلندت

من تا همیشه با غمت درگیر هستم

خواهی نخواهی پای تو زنجیر هستم

یک گام باقی مانده جان بر لب نشیند

یک صیحه ی دیگر مرا هم من نبیند

گفتم اگر بنویسم از تو ، دلپذیر است

شعری که با یاد تو باشد بی نظیر است

افروختی ما را و *آتش * ماندنی شد

با نام تو این مثنوی هم خواندنی شد

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد