چرا 21 دسامبر ، 2012، توسط بسیاری به عنوان روز فاجعه انتخاب شده؟ این
موضوع به طور عمده ای ریشه در محاسبات تقویمهای قوم مایای باستان دارد.
مردم
مایا در آمریکای مرکزی زندگی می کردند، اوج تمدن آن ها از 250 قبل از
میلاد تا 900 میلادی بود. کشیشان مایایی سیستم تقویمی مرتبط با مشاهدات
نجومی را ابداع کرده بودند که برخی بر این باورند دقیق تر از تقویمی بوده
که امروزه استفاده می کنیم.. این به رغم این واقعیت بود که آن ها تلسکوپ
نداشتند، و با استفاده از چشم غیر مسلح به مطالعه آسمان می پرداختند.
بسیاری از مردم حاضرند تقریبا هر چیزی را بدهند تا از آینده آگاهی
یابند. این مسأله قدمتی به درازای هبوط آدم در زمین دارد. وقتی روایات را
مرور می کنید می بینیم این کنجکاوی و پرسش از آینده از زمان حضرت آدم(ع)
مطرح بوده است.
اصحاب معصومین(ع) نیز از این قاعده مستثنی نبودند.1
بارها از معصومین(ع) در مورد زمان خروج قائم پرسیدند، اما آنان از مشخص
نمودن آن نهى نمودند و زمان ظهور را همانند علم به قیامت در انحصار خدا
معرّفى کردند.2 معصومین(ع) اغلب با آن ها در مورد ظهور و زمانی که
مستضعفان و حکومت الهی بر همه چیز حاکم خواهد شد صحبت کرده اند.
شاید
بهترین روایتی که مفصلا به احوالات آخرالزمان می پردازد حدیث نبوی(ص)
است که ابن عباس نقل کرده است و آن ماجرای گفتگوی سلمان(س) پیامبر(ص)
است.3
سلمان(س) با شنیدن این سخنان احتمالا شوکه شده بود و همین سخنان
این افراد را وادار به پرسیدن سوال از چیزهایی کرد که ما از قرن اول تا
به امروز مشتاق دانستن پاسخ آن هستیم: "فرج شما کی خواهد بود؟4 آیا برای
ظهور وقتی معین شده است؟5
این گفتگوها نزدیک به 1400 - 1150 سال پیش
رخ داده است. مسلما حضرت مهدی(ع) نمی توانست در طول عمر آن اصحاب ظهور
کند، هر چند به نظر می رسد آن ها سالهای زیادی را به انتظار گذراندند.
همگی مردند، در حالی که هنوز در انتظار ظهور او بودند.
زمانی که آن
ها زنده بودند، به طور جدی بارها و بارها وعده ظهور او را تبلیغ کردند و
مشتاقانه آرزوی ظهور او را داشتند. یکی از روایات نقل شده به وسیله یکی
از این افراد از امام جواد(ع) هشداری برای مردمان آن زمان است که در طول
زمان باقی مانده و اکنون نیز خوانده می شود. ایشان فرمود: "... او زمانی
قیام میکند که در میان مردم، یادش از بین رفته و بیشتر افرادی که قائل
به امامت او هستند، مرتد میشوند ... غیبتش طولانی میشود و مخلصان، در
انتظار ظهور او میمانند و شکاکان، او را انکار میکنند و منکران، یاد او
را مسخره میکنند. هر کس که وقتی را مشخص میکند، دروغ میگوید و هر کس
که عجله کند، هلاک میشود و هر کس تسلیم خداوند باشد، نجات مییابد.»6
ابوالجارود
گوید: امام باقر (ع) به من فرمود : ای ابوالجارود! چون فلک دوار بچرخد و
مردم بگویند: قائم مرده و یا هلاک شده و در کدامین وادی سلوک می کند؟ و
طالب بگوید:کجا قائمی وجود دارد و استخوانهای او نیز پوسیده است، در این
هنگام بدو امیدوار باشید و چون دعوت او را شنیدید نزد او بروید گرچه به
صورت سینه خیز و بر روی برف باشد.7
ایشان از برخی شکاکانی سخن به میان می آورند که می گویند: کجاست وعده آمدن او؟
در حالی که "پروردگار در وعده خود تاخیری به وجود نخواهد آورد."8
وقتی او بیاید، آن زمان پایانی برای این دنیای آلوده به گناه و پایان جهانی است که در آن انسان خطاکار در آن حکومت می کند.
پیش گویی های بشری در مورد آخرالزمان
زمانی
که اصحاب از معصومین(ع) در خصوص زمان ظهور و قیامت پرسیدند، ایشان آن ها
را از علائم و حوادث که در طول مدت زمان رخ می دهد آگاه کردند.
با
این حال در احادیث و روایات مختلف آمده است که وقتی از رسول اکرم(ص) و
ائمه اطهار(ع) در مورد زمان خروج حضرت قائم(عج) پرسیده اند،آن بزرگواران
با قاطعیت و با صراحت تمام علم به زمان ظهور را هم چون علم به قیامت،
منحصر به خداوند متعال دانسته اند و از خودشان نیز نفی کرده اند.
کمیت
از امام باقر(ع) در مورد همین قضیه پرسید امام(ع) فرمود: از پیامبر(ص)
در همین مورد سؤال شد، ایشان فرمودند. مثل ظهور مهدی(عج) هم چون بر پایی
قیامت است کسی جز خدا از وقت آن آگاه نیست. 9
حتی سخنانی بدین مضمون را به عیسی (ع) در گفتگو با حواریانش نسبت می دهند.
هنگامی
که شاگردان عیسی از او در خصوص زمان رسیدن آخرالزمان پرسیدند، او آن ها
را از علائم و حوادث که در طول مدت زمان رخ می دهد آگاه کرد. با این حال
همچنین به آن ها گفت، " هیچکس آن روز و ساعت را نمیداند جز پدر؛ حتی
فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند "10
گفته های این بزرگواران
اما انسان ها را از پیش گویی های بی باکانه منصرف نکرد. در این خصوص می
توان به شاه نعمت الله ولی، نوستراداموس، و اخیرا کتاب ریموند هاندلی به
نام پایان دنیا در سال 2012 اشاره و مراجعه کرد.
از آن جا که بحث در خصوص سال 2012 است، کتاب اخیر و پیشگویی های مشابه آن برای سال 2012 را بررسی خواهیم کرد.
در این خصوص وبسایتی نوشته است این کتاب "به استناد 149 پیش گویی مختلف از آخرالزمان بین 44 قبل از میلاد و 2008" نوشته شده است.
پیش
بینی پایان جهان در سال 2008 متوقف نشد. در حقیقت، حرکت بهمن پیشگویی ها
شتاب گرفته است. بسیاری از پیشگویی ها حتی در روز خاص تمرکز کرده اند:
21 دسامبر 2012.
این روز یکی از جذاب ترین روزهای تاریخ نامیده شده
است. گرایش کسانی که به این تاریخ اشاره کرده اند به طور گسترده ای
متفاوت است برخی از آن ها مذهبی و برخی سکولار می باشند. آن ها می گویند
این حوادث منجر به کشتار نهایی شده و وحشتی انسان ساخته جهان را فرا می
گیرد.
اما آیا این حوادث اتفاق خواهد افتاد؟ اعتقاد مسلمانان به حقیقت
قرآن و سنت برای ایمنی روحانی خود و آرامش ذهنی شان بسیار حیاتی است.
فریب دهندگان بسیاری در جهان وجود دارند، در واقع قرآن به ما می گوید که
شیطان "هر آینه در زمین (باطل را) در نظرشان زینت میدهد (آنان را خواهد
فریفت) و همگیشان را به راه هلاکت میبرد"11 " به این دلیل، معصومین(ع)
به ما هشدار دادند که: "آگاه و هوشیار باشید".
بسیاری از مردم تفسیر
خاص خود را در مورد آینده تحمیل می کنند، اما باید تنها راهنما قرآن و
عترت باشد. این تفاسیر در حاشیه پیشگویی های آخرالزمانی معصومین(ع) است.
همچنین باید در مورد تحریف هایی که مردم در پیشگویی های آخرالزمانی انجام
می دهند مراقب باشیم.
در حالی که می توانیم به مرور زمان یک ایده
بهتر از زمان احتمالی ظهور ارایه دهیم و می بینیم پیشگویی هایی در اطراف
ما برآورده شده اند، صفحات تاریخ مملو از تواریخ اشتباهی است که برخی در
آن انتظار آمدن آخرالزمان را داشتند.
مارک هیچکاک در کتاب 2012 کتاب
مقدس و پایان جهان می آورد: "قدیمی ترین پیش بینی باقی مانده از افول
قریب الوقوع جهان یک تخته گلی آشوری است که حاکی است،" زمین ما در
آخرالزمان نابود خواهد شد علایم حرکت سریع جهان به سمت نابودی عبارت است
از: رواج رشوه خواری و فساد (ص 102).
جالب است که برخی از مسلمانان
نیز فریب این تاریخ سازی برای ظهور و قیامت را خورده اند، برخی اعتقاد
دارند که ظهور در سال 2012 رخ خواهد داد.
عاقلانه خواهد بود که به جای توجه به این پیامبران خودخوانده به قرآن و عترت مراجعه کنیم. این پیامبران خودخوانده چه می کنند؟
هیچکاک در خصوص تفسیر به رأی کنندگان در خصوص 2012 می گوید:
"تا
زمانی که متون مقدس از نظریه 2012 آن ها پشتیبانی می کند آن را طرف
مشورت و قابل اعتماد در نظر می گیرند اما هنگامی که آن را در تضاد با
باورهای شان می بینند، آن را رد می کنند و در برخی موارد حتی به سخره می
گیرند." (ص 92).
پیش بینی 21 دسامبر 2012
چرا 21 دسامبر ، 2012،
توسط بسیاری به عنوان روز فاجعه انتخاب شده؟ این موضوع به طور عمده ای
ریشه در محاسبات تقویمهای قوم مایای باستان دارد.
مردم مایا در
آمریکای مرکزی زندگی می کردند، اوج تمدن آن ها از 250 قبل از میلاد تا
900 میلادی بود. کشیشان مایایی سیستم تقویمی مرتبط با مشاهدات نجومی را
ابداع کرده بودند که برخی بر این باورند دقیق تر از تقویمی بوده که امروزه
استفاده می کنیم.. این به رغم این واقعیت بود که آن ها تلسکوپ نداشتند، و
با استفاده از چشم غیر مسلح به مطالعه آسمان می پرداختند.
تقویم آن ها چه بود؟
"بر
اساس مطالعات شان در نجوم، مایا یک سیستم تقویم ابداع کرده بودند که
مطابق آن تاریخ جهان کنونی در تاریخ 11 اوت 3114 پیش از میلاد شروع شده
است. با استفاده از سیستم تقویم قمری، مایا زمان را در 20 واحد اندازه
گیری می کرد. بیست کین (روز) یک یونال (ماه) و 18 یونال یک تون (سال) و 20
تون یک کاتون (20 سال) و 20 کاتون یک بکتون (400 سال) را تشکیل می داد.
"برای
مشخص کردن یک تاریخ خاص، آن را بر اساس این که چقدر از آغاز خلقت فاصله
دارد ثبت می کردند ... اهمیت تقویم مایا در این است که به نظر می رسد 13
باکتون را به عنوان زمان پایان عمر جهان حاضر پیش بینی کرده است. این
تقویم به طور ناگهانی با پایان بکتون سیزدهم به پایان می رسد.
"با
توجه به مبدأ این تقویم (11 آگوست 3114 پیش از میلاد) و ترجمه تاریخ تقویم
مایا به سیستم تقویم میلادی کنونی بکتون سیزدهم در 21 سپتامبر 2012 به
پایان می رسد." 12 این تاریخ مصادف با زمان انقلاب زمستانی است.
"وسواس
مایا در خصوص زمان را می توان در این واقعیت دریافت که آن ها 20 تقویم
مختلف را ابداع کرده اند. مایا متکی به سه سیستم متفاوت تاریخ نگاری که
عبارتند از سیستم شمارش بلند یا شمارش طویل (Long Count)، تزولکین
(Tezolkin) و هاب (Haab) یا تقویم مردمی بوده است که بیشتر شبیه به تاریخ
2012 می باشد ... سومین سیستم شمارش مایا سیستم شمارش طویل است. این
سیستم مخصوص ثبت "چرخه های زمانی جهان" است که مرتب تکرار می شوند.
"این
تقویم به پنج واحد تقسیم می شود که قبل و بعد از تاریخ پیدایش اسطوره ای
مایا گسترش دارد، و به اعتقاد آن ها از 11 آگوست 3114 سال قبل از میلاد
می باشد ... سال 2012 سالی است که چرخه بزرگ پنجم قرار است به پایان
برسد. کل یک دوره تقویم طولانی مایاها 5125 سال است و مایاها هر دوره این
تقویم را یک"عمر جهان" نامیده اند و کل جهان را در قالب 5 دوره تقسیم
کرده اند. خاستگاه اعتقاد به پایان دنیا در سال 2012 همین است."13
این باورها منشاء خدایی ندارند
مایاها
مفاهیم مذهبی و کیهان شناختی مربوط به تقویم خود را از کجا دریافته اند؟
این مفاهیم مطمئنا از جانب خدا نیامده است. در واقع، مایاها مراسمات
مذهبی ناپسندی داشتند که به شدت در اسلام به شدت محکوم شده است، مانند
قربانی کردن انسان.
"مایاها قربانی کردن انسان را به عنوان بخشی از
مذهب خود انجام می دادند، اغلب از کودکان برای این آیین استفاده می کردند
که در آن کشیش مایا قفسه سینه کودکی را که هنوز زنده بود شکافته قلب او
را به عنوان قربانی به خدایان در می آورد. در واقع، در جشن آغاز یک سال
جدید، مایا قلب قربانی را پاره پاره می کرد."
هیچکاک می نویسد، "بخش
عمده ای از عبادت وحشیانه مایاها، از جمله قربانی زمانی قابل توجیه است
که بدانیم که این کار به واسطه قدرت واقعی خدایان سنگی آن ها انجام می
یافته است."
خدایان مورد پرستش بت پرستان واقعی نیستند، اما شیطان و
شیاطین او در پشت بسیاری از ادیان نادرست هستند و به صورت این خدایان
کاذب ظاهر می شده اند.
مایاهای مدرن به چه چیزی اعتقاد دارند؟
در
حالی که بسیاری از غربیها در 21 دسامبر ، 2012 به عنوان تاریخ این فاجعه
بی نظیر توقف کرده اند، مایاهای مدرن به طور کلی بدین صورت به موضوع
نگاه نمی کنند. دون آلخاندرو، یکی رهبران کنونی مایا، نظر خود را در خصوص
معنا و مفهوم این زمان ارایه داده است. او در جملاتی زمان تغییر مثبت را
معرفی می کند:
"با توجه به سیستم شمارش بلند یا شمارش طویل تقویم
مایا، ما در انتهای بکتون13 هستیم و ... در نتیجه در حال نزدیک شدن به
سال صفر ... جهان تغییر یافته است و ما وارد دوران تفاهم و همزیستی
هماهنگ شده ایم که در آن عدالت اجتماعی و برابری برای همه وجود دارد.
"این
یک شیوه جدید زندگی است. با یک نظم نوین اجتماعی زمان آزادی رسیده است
که در آن ما می توانیم بدون محدودیت، بدون مرز مانند ابرها حرکت کنیم. ما
مانند پرندگان، بدون نیاز به گذرنامه سفر خواهیم کرد مانند رودخانه ها،
که همه به یک مقصد در حال حرکت هستند .... و یک هدف "15
یکی دیگر از
رهبران، بنیتو رامیرز مندوتا، این دیدگاه را ارائه می دهد: "همانطور که
بزرگان گفته اند، همه چیز به سمت تغییر می رود. جهان در آن تاریخ به یاد
ماندنی تغییر خواهد کرد. فرزندان ما جهان بینی متفاوت خواهند داشت زمان
تمام خواهد شد و موجودات دیگری ساکن زمین خواهند شد ...".16
صلح جهانی
و هماهنگی در سال 2012 به صورت توأمان نخواهد آمد، اما سرانجام خواهد
آمد و خواهیم دید. هر دو این "پیشگویی ها" شامل برخی از عناصر حقیقت است.
اما شایان ذکر است که این مایاها دیدگاه های فاجعه باری را که بسیار از
مردم درباره سال 2012 دارند، ندارند
چرا باید پیشگویی مایا را بپذیریم؟
هاندلی
با اشاره به افسانه مایایی می گوید: "به نظر می رسد که اگر 21 دسامبر،
2012 پیش گویی تکان دهنده مایا برای پایان جهان بود، آن را به عنوان بخش
مهمی از میراث فرهنگی و مذهبی آن تمدن، حتی امروزه حفظ می کردند. اما
ظاهرا، این مورد محلی از اعراب ندارد. بسیاری از مایاهای مدرن چنین تفسیری
از سیستم تقویم و اعتقاد خود را قبول نمی کنند، اما از غربی ها، به دلیل
این که به خاطر دیدگاه ها و مقاصد خود تفسیر خود را بر آن ها تحمیل می
کنند، شکایت دارند.
" حتی اگر بتوان ثابت کرد که مایا پایان جهان را در
سال 2012 پیش بینی کرده است، چه چیزی آن ها را واجد شرایط پیش گویی می
کند؟ اگرچه مایاها ستاره شناسان با استعدادی بودند، آن توانایی لزوما به
این معنی نیست که پیامبران با استعدادی بودند.
"با توجه به همین منطق،
آیا می توان انتظار داشت که اخترشناسان امروزی که اکتشاف ها و نوآوری های
باور نکردنی از طریق استفاده از تلسکوپ های پیشرفته و ماهواره های
فضاپیما انجام داده اند، صلاحیت ارایه پیش بینی های دقیق از آینده سیاره
زمین را دارند؟ البته که نه! این ایده که کسانی که مشاهدات نجومی قابل
توجهی دارند در نتیجه واجد شرایط پیش بینی و پیش گویی وقایع آینده هستند
بی اساس است".17
پس، ما می بینیم، که این ایده که تقویم مایاها پایان
جهان را در سال 2012 پیش بینی کرده به سادگی فاقد اعتبار است. این مطالب
معنایی ندارند، و تنها به این دلیل است که دنیای ما چنان شکل غمگنانه ای
دارد که ناچار برخی به چنین چیزهایی توجه کرده اند.
پیش بینی های دیگر
پیش گویان پرمدعا داستان های ترسناک دیگری از فجایعی که بنا به ادعای آن ها در سال 2012 رخ خواهد داد بافته اند.
"خشکسالی
در سراسر جهان، سیل، طوفان، سونامی، زلزله، و فوران های آتشفشانی ناشی
از طوفان های خورشیدی، ترک های تشکیل شده در میدان مغناطیسی زمین، و
انقراض توده ای در زمستان هسته ای، قحطی، بیماری های انسانی، جنگ، تحولات
ناگهانی و عمده اقتصادی، فوران های عظیم خورشیدی، واژگونی قطبی ... این
همه پیش بینی شده است که در سال 2012 رخ می دهد." 18
بله، برخی از این
چیزها در حال حاضر در نقاط مختلف زمین رخ می دهند. و در روایات
آخرالزمان اسلام و آن چه که به مسیح در کتاب مقدس نسبت داده شده است پیش
بینی می کنند که برخی از این فجایع قبل از ظهور پایان روزگار در محدوده
جهانی رخ خواهد داد! اما آیا سال 2012 برای فرارسیدن این حوادث وحشتناک
احتمالا کمی زود نیست؟
بله، برخی از این تهدیدات بسیار واقعی هستند.
یکی از سناریوها که به نظر می رسد به احتمال زیاد اتفاق می افتد فوران یک
سوپرآتشفشان است. انجمن زمین شناسی لندن اعلام کرده است که فوران یک
سوپو آتش فشان "دیر یا زود" این سیاره را لرزانده و تمدن بشری را تهدید
کند.
دهانه غول پیکر پارک ملی یلوستون از این لحاظ قابل شناسایی است.
"فوران 5 ریشتری کوه سنت هلن در سال 1980 لبه آتشفشان را منفجر کرد، جنگل
های اطراف را به وسعت چند مایل نابود کرد، 3 میلیارد دلار خسارت به بار
آورد، و 57 نفر را کشت. سازمان زمین شناسی ایالات متحده آن را به عنوان
بدترین" فاجعه آتشفشانی ثبت شده در تاریخ ایالات متحده توصیف کرد. '
فوران فوق العاده در یلوستون هزار بار قوی تر خواهد بود."19
"اما
یلوستون تنها دهانه ماگمایی در ایالات متحده نمی باشد. حداقل یک مورد
دیگر در لانگ ولی در کالیفرنیا، در نزدیکی پارک ملی یوسمیت و پیست اسکی
دریاچه ماموت وجود دارد. دیگر موارد ممکن در ژاپن، نیوزیلند، آند، و
اندونزی قرار دارد. از میان این دهانه ها یلوستون اغلب مورد مطالعه قرار
گرفته است ... قابل ذکر است که این منطقه به طور مداوم تحت فعالیتهای
لرزه ای قرار دارد، و قطعا در برخی نقاط فوران خواهد کرد"20
دامنه
چنین فاجعه ای فراتر از تصور است. آیا در سال 2012 اتفاق می افتد؟ ما نمی
دانیم. هیچ چیزی به احتمال اتفاق افتادن آن در سال 2012 اشاره نمی کند.
این اتفاق می تواند در سال جاری و یا در سال 2013 یا سال های پس از آن رخ
دهد. یا ممکن است هرگز رخ می دهد، حداقل در مقیاس پیش بینی شده، مگر این
که خداوند رحمت خود را شامل حال انسان کند.
با این حال با مراجعه به
روایات آخرالزمانی اسلام و متون مقدس مسیحیت می بینیم صاعقه، قحطی،
ویرانی، آتش سوزی، طوفان، خرابی، حوادثی در خورشید و ماه و ستارگان،
زلزله، قذف و فوران های آتشفشانی قبل از ظهور وجود خواهد داشت:
امام جواد (ع) فرمودند:
قائم (ع) قیام نخواهد کرد مگر به دنبال خوف و هراس جدّی،
زلزلهها، فتنهها، بلایا و طاعونی که (مردم) بدان مبتلا شده باشند و
شمشیر بران (جنگ نمایان) میان اعراب و اختلاف زیاد مردم و تفرقه
مذهبی آنها و تعدد ادیان و مذاهب و تغییر و تحوّل آنها و... 21
حضرت علی (ع) فرمودند : « مهدی قیام نخواهد کرد تا اینکه یک سوم مردم کشته شوند ، یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند . »22
"کوه
ها از هیبت حضور خداوند تمام جهان، مانند موم ذوب می شوند".23 "ای
خداوند، آسمان را بشکاف و فرود بیا! کوه ها را لمس کن تا از آن ها دود
برخیزد»24
سیاره X
یکی دیگر از "بلایای طبیعی" پیشگویی شده
آخرالزمانی سناریوی برخورد یا نزدیک شدن یک سیاره دیگر با زمین است. گوی
اسرار آمیزی که ظاهرا ما را تهدید می کند به نام "سیاره X" و یا "سیاره
نیبیرو" معروف است و برخی انتظار دارند که در 12 دسامبر 2012 به زمین
برسد.
اما شواهد این اتفاق چیست؟ هیچ شواهد علمی برای کمک به این ایده
وجود ندارد. این ایده "ناشی از دریافت سیگنال های رادیویی از کیهان
نیست، اما ایده می تواند در ارتباط با مدیوم و مامور زتا، نانسی لیدر
باشد، که در تماس با.. بیگانگان نوع دوست بود!"25
زتا و نانسی لیدر چه
کسانی هستند؟ داستان از این قرار است: "نانسی تنها نه ساله بود که آن
اتفاق افتاد چیزی شبیه به نور درخشان از آسمان آمد و در زمینی نزدیک خانه
اش سقوط کرد. پدر و مادر او برای خرید بیرون رفته بودند، بنابراین نانسی
به تنهایی به تحقیق در مورد این رویداد عجیب و غریب پرداخت: زمانی که او
در نزدیکی محل سقوط رسید کرد، از آنچه به نظر می رسد یک سفینه فضایی
معلق در هوا بالاتر از سطح زمین بود، وحشت زده شد. هنگامی که درب سفینه
باز شد، نانسی غش کرد.
"وقتی به هوش آمد، در داخل سفینه بود، و
موجودات عجیب و غریب معلق در هوا در اطراف او حرکت می کردند. همانطور که
سعی کرد صحبت کند، یکی از زتاها به او گفت تا بی حرکت دراز بماند. یک
بازوی مکانیکی بزرگ با یک وسیله کوچک در انتهای آن شروع به حرکت کرد و به
سر او نزدیک و نزدیک تر شد، دستگاه پوست سر او را لمس کرد، و او را در
بیهوشی فرو برد.
"وقتی بیدار شد، داخل خانه اش بود. یکی از آن موجودات
ماورایی او را به آرامی در بستر خود قرار داد و سپس با او سخن
گفت:نانسی، نترس. شما از میان همه مردم سیاره زمین انتخاب شده اید تا
صدای ما در زمین باشید. ما در مورد آنچه که در سیاره شما اتفاق می افتد
بسیار نگران هستیم. این دستگاه که در سر تو قرار داده ایم ما را قادر به
برقراری ارتباط و ارسال پیام به ساکنان جهان خواهد کرد.26 یا این داستان
ساختگی است و یا وی با اجنه برخورد داشته است.
گاورت شیلینگ نویسنده
بین المللی و تحسین شده نجوم است. او و دانشمندان برجسته طرح سیاره ایکس /
نیبیرو را افشا و خنثی سازی کرده اند. شیلینگ این توضیحات قانع کننده را
در مورد سیاره ایکس ارائه می دهد: "این بدان معنی است که مطالب زیادی
برای افشاگران، باستان شناسان و ستاره شناسانی که نگاهی عمیق و تردید
آمیز به موج چرند و پرندها در مورد نیبیرو دارند و با دقت علمی اشتباهات
موجود در این افسانه کیهانی را تبیین می کنند، وجود دارد. آن ها حجم کار
خود را در چند سال آینده کاهش خواهند داد."
"در تاریخ 22 دسامبر 2012
یک شبه داستان جعلی برای توجیه ناکامی خود ترتیب خواهند داد و بازی
دوباره و دوباره شروع خواهد شد. از آنجا که مهم نیست که چقدر اجرام
آسمانی جدید در منظومه شمسی یافت شده است، همیشه نیاز به یک سیاره مرموز X
وجود دارد."27
چه چیز را باید انتظار داشت؟
بله، 21دسامبر ،
2012، خواهد آمد و خواهد رفت، 22 دسامبر خواهد رسید، و زمین ادامه حیات
خواهد داد. و نظریه های جدیدی در مورد تاریخ دقیق پایان جهان داده خواهد
شد.
متاسفانه، بسیاری این غیر واقع ها و دیگر پیش بینی های شکست
خورده را به عنوان بهانه ای برای رد پیش بینی های روایات آخرالزمانی ما
استفاده می کنند. بدون شک حتی شاهد افزایش تمسخرکنندگان ظهور خواهیم بود،
همان گونه که قبلا ذکر شد. اما مطمئنا پیشگویی های واقعی روایات
آخرالزمانی ما مانند پیش بینی های نادرست و مخدر 2012 نیست. آنچه خداوند
وعده داده قطعا خواهد آمد. فقط نمی دانیم دقیقا زمانی. پس چه باید کرد؟
هنگامى
که دعبل خزاعى اشعار معروف خود را در حضور امام رضا (علیه السلام) خواند
امام در ضمن سخنان خویش به وی فرمود: مَثَل او مَثَل روز قیامت است، که
وقت قیامت را جز خدا آشکار نکند، قیامت از جهت سختى ها در آسمان ها و
زمین گران است و آن به شما نیاید مگر ناگهانى.28
بنابراین در تمام
زمان غیبت و در هر حالی که احتمال ظهور می رود، واجب است انسان آماده
یاری رسانی باشد و به امام توجه داشته منتظر ظهور او باشد.
گفتار
منسوب به عیسی مسیح نیز در این خصوص کاملا ساده است: " پس شما نیز آماده
باشید، زیرا پسرانسان در ساعتی خواهد آمد که انتظارش را ندارید. "29
نکته
مورد نظر این بزرگواران چیست؟ ما باید آماده در همه حال آماده ظهور
باشیم. ظهور محقق خواهد شد و بارها فرموده اند که بغته و ناگهانی و به
سرعت خواهد آمد.
زندگی هر یک از ما می تواند امروز یا فردا تمام شود.
زندگی برای چیست؟ زندگی بخاری است که برای زمان کمی به نظر می رسد و سپس
ناپدید می شود. در هر زمان ما می میریم، اگر ما یک عمر خدمت به خدا سپری
کرده باشیم، زندگی ابدی و پاداشی مطابق با آثار ما در این دنیا به ما
داده خواهد شد.
این حقیقت بی بها است که می تواند معنای بی اندازه به زندگی بدهد.
برای
بسیاری، زندگی خالی و فاقد هدف متعالی است. بارتون پین در دائره المعارف
پیشگویی کتاب مقدس می نویسد: "ما در یک جهان نامشخص زندگی می کنیم.
مردان امروز مشتاقانه، و تقریبا به طور رقت انگیزی، در جستجوی معنا
هستند. در حالی که ما انباشته از دانش هستیم، به نظر می رسد حقیقت را گم
کرده ایم. در واقع جدا از خدا و از کلماتش که کتاب مقدس را تشکیل می دهد،
انسان و زندگی و زمان به نظر می رسد اساسا بیهوده است."
او (خداوند)
کسی است که رسول خویش را با هدایت (دلایل روشنگر) و دین حق (درست و
استوار) فرو فرستاد تا این دین را بر تمامی ادیان پیروز گرداند، هر چند
که مشرکان (بتپرستان ، یهود، و مسیحیت) نخواهند.
نوید فوق، مربوط به
سورهی توبه، آیهی 33 است . بیش از 6000 روایت و 1000 آیه در قرآن
کریم به طور خاص به حقایق و جنبه های مختلف این رویداد مهم و به یاد
ماندنی اشاره می کند.
در حالی که ما نمی دانیم که دقیقا چه زمانی ظهور
رخ خواهد داد، نشانه هایی در اطراف ما نشان می دهد که ما در آخرالزمان
زندگی می کنیم.
زمانی که به اطراف خود نگاه می کنیم، بسیاری از پایه های بنیادین جامعه در معرض خطر هستند.
مردم
از زمان آغاز تاریخ بشر مدت زمان طولانی منتظر یک دنیای بهتر و زندگی
بهتر بوده اند. و این در حال آمدن است! زمان به سرعت در حال نزدیک شدن است
زمانی که که خدا دین خود را ظاهر خواهد کرد و آن را بر تمامی ادیان
پیروز می می گرداند، هر چند که مشرکان (بتپرستان ، یهود، و مسیحیت)
نخواهند.
باید معرفت خدا را کسب و مراقب لغزش ها باشیم! می توانید
بدانید آینده چه چیز در بر دارد. پیشی گویی های آخرالزمانی زیادی داریم،
بیش از 1900 مورد آن تحقق یافته، برخی در حال تحقق، و برخی در آینده باید
تحقق یابد.
قرآن و روایات به ما می گوید که آن واقعه شریف در حال
آمدن است اما نه در سال 2012، اما شاید نه چندان فراتر از آن. کسانی که
توبه می کنند و سپس با اطاعت از دستورات قرآن و عترت زندگی می کنند با او
در طول آن زمان در جهان حکومت خواهند کرد. دعوت به شما ارایه شده است.
اکنون زمان عمل است!
پی نوشت ها:
1. (پرسش کمیت از امیرالمومنین (ع) منتخب الأثر 124: 224- 226.)
2. (مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 182.)
3. بشاره الاسلام ص 25 و منتخب الاثر ص 423
4. (الغیبة شیخ طوسی : 339 ح 287 ؛ بحارالانوار : 52/113 ح 28.)
5. (بحار الأنوار، ج 52: 103)
6. بحارالانوار ج 51 ص 158 کمال الدین صفحه 378
7. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 596، حدیث 5
8. سوره رعد، آیه 31
9. (بحار الانوار ج 51 ص 154)
10. متی 24:36
11. حجر: 39
12. هاندلی، صص 7-8
13. هیچکاک، ص 32-33
14. همان، ص 41
15. (به نقل از جان میجر جنکینز، داستان 2012، 2009، ص 369).
16. همان، ص 371
17. هاندلی، ص 17
18. جان کلیز، آخرالزمان 2012، 2010، ص 1
19. گرگ برینینگ، سوپر آتشفشان، 2007، ص 229
20. (شاران نیومن، تاریخ واقعی آخرالزمان، 2010، ص 288).
21. شش ماه پایانی نوشته ی مجتبی الساده ؛ترجمه محمود مطهری نیا، ص 22
22. صدر؛ سید صدرالدین، المهدی(ع)، ص 198، سلیمان، کامل، یوم الخلاص، ص 564
23 . مزمور 97:5
24. مزمور: 144:5
25. گاورت شیلینگ، شکار سیاره X، 2009، ص 115
26. هاندلی، ص 63
27. شیلینگ، ص 117
28. عیون أخبار الرّضا علیه السلام: 1 / 297، حدیث 35، بحار الأنوار: 49 / 237، حدیث 6
29. متی، 24:44
پیامبر اکرم(ص) و امام اهل بیت(ع) در روایات متعدّدی به توصیف آخرالزّمان و بیان نشانههای عمومی این دوران پرداختهاند. یکی از این روایات، روایت مفصّلی است که در کتاب «الکافی» از امام ششم شیعیان(ع) نقل شده است. امام صادق(ع) در ابتدای این روایت، در پاسخ یکی از یاران خود که با اشاره به برخورد تحقیرآمیز منصور عبّاسی با آن حضرت از ایشان میپرسد: اینان تا کی باید سلطنت کنند و ماکی از [آزار آنها] راحت و آسایش مییابیم. میفرماید:
بیش از دو هزار نشانه برای فرج، ظهور و رستاخیر در کتب حدیثی نقل شده که میتوان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود:
1. فِتَن: فتنه از ریشه فتن در لغت به معنای امتحان و آزمایش است.
2. مَلاحم: جمع ملحمه به معنای جنگ و کشتار است.
3.
اشراط الساعه: اَشْراط جمع شَرَط به معنای نشانه و سرآغاز است. ساعه به
معنای رستاخیر است. اشراطالسّاعه، یعنی نشانههای رستاخیر.
4. علائم ظهور: عَلائِم جمع عَلامَه از ریشه عَلَم به معنای نشانه است.
نشانههای ظهور که در اصطلاح فتن، ملاحم و اشراط السّاعه نیز
نامیده میشوند؛ از نخستین روز رحلت رسول اکرم(ص) آغاز شده تا هنگامه
ظهور ادامه دارند.
منظور از بیان علائم ظهور آن است که هر کس بخواهد
از خطر ضلالت در امان باشد، آنها را فرا بگیرد تا کسی را در برابر خداوند
حجّت نباشد که مقتضای آن وجوب فراگیری علائم ظهور و معذور نبودن احدی در
ندانستن آنها میباشد.
آثار فراوانی تحت عنوان «علائم الظّهور»، «علامات الظّهور» و «علامات المهدی(ع)» از علمای فریقین منتشر شده است.2 از
شیخ صدوق نیز کتابی به نام علامات آخرالزّمان گزارش شده است.3
گستره علائم ظهور
نشانههای
ظهور که در اصطلاح فتن، ملاحم و اشراط الساعه نیز نامیده میشوند، از
نخستین روز رحلت رسول اکرم(ص) آغاز شده تا هنگامه ظهور ادامه دارند.
استراتژی
فدک، ماجرای سقیفه، گزینش خلیفه، تهاجم به خانه وحی، روی کار آمدن
معاویهها و حجّاجها، شهادت امام حسین(ع)، عمّار یاسر، حُجر بن عدی، میثم
تمّار و دیگر شهدای راه فضیلت در احادیث فتن و ملاحم جای خاصّی دارند.
در
احادیث ملاحم و فتن، خروج قرامطه، سقوط بنیامیّه و بنیعبّاس، فتح
«استانبول»، اشغال «عراق» و «افغان» توسط سرکرده کفر و دیگر رخدادهای جهان
تا هنگامه ظهور و انفجار نور، به روشنی پیشبینی شده است.
علاوه بر
کتابهای مستقلّی که در این باره تألیف شده؛ در دهها کتابِ پایه و مرجع،
بابهایی چون فتن، ملاحم و اشراط السّاعه به نقل این روایات اختصاص یافته
است.
این احادیث همانند دیگر احادیث غیبی از سرچشمه زلال قرآن و عترت
نشئت گرفته، در مجامع حدیثی ثبت شده و همانند دانههای تسبیح با نظم و
ترتیب خاصّی در بستر زمان تحقّق یافته است.
صحّت و استواری سخنان پیشوایان را برای همگان روشن و مبرهن میسازد.
بسیاری
از کتب پایه و مرجع، مربوط به نشانههای ظهور و دیگر مسائل مهدویّت، در
کشاکش روزگار، به ویژه در تهاجم مخالفان به کتابخانههای شیعیان دستخوش
حریق شده، از بین رفتهاند و فقط گزارشی از آنها در کتابهایی چون «رجال
نجّاشی» و «فهرست شیخ طوسی» باقی مانده است.
کهنترین اثر بر جای مانده
از اوایل قرن سوم هجری قمری کتاب ارزشمند «الفتن» اثر نُعَیم بن حمّاد
مروزی، متوفّای 229 ه .ق. میباشد. اهمّیت ویژه این کتاب در این است که
مؤلّف آن 26 سال پیش از تولّد حضرت ولیّعصر(عج) دیده از جهان فرو بسته و
از محدّثان مشهور زمان خود بوده، بخاری از او در «صحیح» روایت کرده و شماری
از علمای رجال بر وثاقت او تأکید نمودهاند.4 تعدادی از نسخههای
دستنویس آن تا زمان ما محفوظ مانده است.5
از دیگر ویژگیهای این کتاب گستردگی و جامعیّت آن است که بیش از 2000 حدیث پیرامون فتن، ملاحم و نشانههای ظهور را در بر دارد.
سیّد
ابن طاووس، 308 حدیث از این کتاب برگزیده و به پیوست 115 حدیث از فتن
سلیلی و 93 حدیث از فتن، زکریّا بن یحیی بزّاز در کتابی گرد آورده و آن
را التّشریف بالمنن نام نهاده است.6
در میان کتابهایی که در این زمینه توسط معاصران به رشته تحریر درآمده، به سه نمونه اشاره میکنیم:
1 . «علامات المهدی المنتظر» از شیخ مهدی فتلاوی، شامل 525 حدیث.
2. «نوائب الدّهور فی علائم الظهور» از علّامه میرجهانی
(1413 ه .ق.) در چهار مجلّد، شامل 555 حدیث.
3 . «معجم الملاحم والفتن» از سیّد محمود دهسرخی (معاصر) شامل 1800 سر فصل.
روی این بیان شمار نشانههای ظهور از مرز 2000 میگذرد که بسیاری از آنها تحقّق یافته و شماری در حال تحقّق یافتن است.
علائم
غیرحتمی در مشخّص نمودن وقت ظهور کاربرد ندارد؛ در حالی که وقتی نخستین
نشانه از نشانههای حتمی مشاهده شد؛ همه چشم به راه آن امام نور متوجّه
میشوند که دوران تیره و تار غیبت به سرآمده، لحظه وصال فرا رسیده است.
علائم حتمی و غیرحتمی
در
میان بیش از 2000 علائم ظهور، تعدادی از آنها علائم حتمی و بقیّه علائم
غیرحتمی میباشند. تعداد علائم حتمی از انگشتان دست نمیگذرد. تنها تعداد
پنج نشانه از این نشانهها حتمی میباشند که عبارتند از:
خروج سفیانی؛
خروج یمانی؛
بانگ آسمانی؛
خسف بیداء؛
قتل نفس زکیّه.
فرق
اساسی این نشانههای پنجگانه با دیگر نشانهها در این است که با تحقّق
یافتن هر یک از نشانههای غیرحتمی دلها آکنده از سرور میشود. یاد یار
مهربان در اعماق جانِ شیفتگان ظهور و مشتاقان حضور روحی تازه میدمد. نوید
فرا رسیدن بهار ظهور، دلهای خسته از خزان غیبت را امیدی تازه میبخشد؛
ولی چشم به راهان ظهور و منتظرانِ امام نور، از زمان پایانپذیری شب
دیجور غیبت و فرا رسیدن دوران موفور السّرور ظهور آگاه نمیشوند؛ لیکن
هنگامی که یکی از نشانههای حتمی تحقّق پیدا کند، همه چشم به راهان از
تاریخ دقیق انفجار نور و فرا رسیدن هنگامه ظهور آگاه میشوند؛ زیرا بر
اساس روایات فراوان، پس از خروج سفیانی و سیطرهاش بر سه کشور «سوریه»،
«اردن» و «فلسطین» تنها هشت ماه بعد، یوسف زهرا(عج) از کنار خانه خدا ظهور
میکند و آن دست نیرومند الهی از آستین غیبت بیرون میآید و آرزوی دیرینه
همه انبیاء و اولیاء تحقّق مییابد.
پیامبر اکرم(ص) و امام اهل
بیت(ع) در روایات متعدّدی به توصیف آخرالزّمان و بیان نشانههای عمومی این
دوران پرداختهاند. یکی از این روایات، روایت مفصّلی است که در کتاب
«الکافی» از امام ششم شیعیان(ع) نقل شده است. امام صادق(ع) در ابتدای این
روایت، در پاسخ یکی از یاران خود که با اشاره به برخورد تحقیرآمیز منصور
عبّاسی با آن حضرت از ایشان میپرسد: اینان تا کی باید سلطنت کنند و ماکی
از [آزار آنها] راحت و آسایش مییابیم. میفرماید: «آیا نمیدانی که هر
چیزی مدّتی دارد ؟...آیا این سخن تو را سود میبخشد که بدانی هر گاه زمان
این امر و [پایان دولت آنان] فرا رسد، از چشم بر هم زدنی زودتر رخ میدهد؟
اگر تو میدانستی که آنها در درگاه خداوند چه وضعی دارند، خشم تو نسبت به
آنها بیشتر میشد. اگر تو یا [حتّی] همة ساکنان زمین کوشش کنند که آنها
را از نظر گناه به وضعی بدتر از آنچه اکنون در آن به سر میبرند، در
آورند، نمیتوانند. پس [مراقب باش] شیطان تو را نلغزاند و پریشان نکند؛
زیرا عزّت و سربلندی تنها از آن خدا، رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان
نمیدانند. آیا نمیدانی هر کس منتظر این امر باشد و در برابر آزار و
ترسی که به او وارد میشود، شکیبایی پیشه کند، فردای قیامت در صف ما محشور
میشود».
وجه اشتراک علائم ظهور با فِتن، ملاحم و اشراط السّاعـ[
پیش
از بیان وجه امتیاز علائم حتمی از غیرحتمی، درنگی کوتاه در وجه اشتراک
علائم ظهور با فتن و ملاحم و اشراط السّاعه خواهیم داشت:
1. ارتباط و
وجه اشتراک علائم ظهور با فتن این است که در کتب فتن به تفصیل از فتنههای
پیش از ظهور، چون فتنه سفیانی، لشکر سفیانی، سپاه قحطانی، فتنههای یمن،
بربر، مصر، حبشه، شام، بغداد و از همه مهمتر فتنه دجّال گفتوگو شده
است.7
2. ارتباط علائم ظهور با اخبار ملاحم در مورد درگیری سفیانی با
حسنی، کشتار بغداد، کوفه، بصره، قرقیسیا و دیگر حوادث خونینی که در آستانه
ظهور به وقوع میپیوندد، میباشد.8
3. ارتباط علائم ظهور با روایات اشراط السّاعه در این است که:
اوّلاً: یکی از اشراط السّاعه ظهور حضرت مهدی(عج) است؛
ثانیاً: یکی دیگر از اشراط السّاعه نزول حضرت عیسی(ع) است که ارتباط مستقیم با ظهور دارد؛
ثالثاً: یکی دیگر از اشراط السّاعه خروج دجّال است که در ایّام ظهور خواهد بود؛
رابعاً:
یکی دیگر از اشراط السّاعه خسف در «جزیر\ العرب» است که به احتمال قوی
همان خسف سرزمین بیداء باشد که از نشانههای ظهور است.9
وجه امتیاز علائم حتمی از علائم غیرحتمی
قبلاً
اشاره کردیم که علائم غیرحتمی در مشخّص نمودن وقت ظهور کاربرد ندارد؛ در
حالیکه وقتی نخستین نشانه از نشانههای حتمی مشاهده شد، همگان متوجّه
میشوند که دوران غیبت به سر خواهد رسید.
لزوم تفکیک علائم حتمی از غیرحتمی
پس از تشریح کاربردی علائم حتمی، علّت تفکیک علائم حتمی از علائم غیرحتمی روشن میشود؛ لیکن آیا این تفکیک ضرورت هم دارد یا خیر؟
برجستهترین
کارشناس مهدوی در عصر حاضر و توانمندترین تلاشگر عرصه مهدویّت حضرت
آیتالله حاج شیخ لطفالله صافی گلپایگانی در کتاب ماندگار و پُربار
«منتخب الاثر» در پایان بحث مفصّل خود درباره دجّال مینویسد: آیا شناخت
نشانههای ظهور از جمله خروج دجّال واجب است تا به هنگام وقوع دانسته شود و
حق از باطل و سره از ناسره شناخته گردد؟ ظاهر این است که واجب است تا
انسان در معرض گمراه شدن نباشد و از باب دفع ضرر محتمل.
میتوان گفت:
منظور از بیان علائم ظهور آن است که هر کس بخواهد از خطر ضلالت در امان
باشد، آنها را فرا بگیرد تا کسی را در برابر خداوند حجّت نباشد که مقتضای
آن وجوب فراگیری علائمظهور و معذور نبودن احدی در ندانستن آنها میباشد.10
نشانه های عمومی آخرالزمان
تعدادی از احادیث بی شمار از پیامبر اکرم حضرت محمد رسول الله(درود خدا بر او باد) به نقل از منابع روایی شیعه و سنی آورده ایم که به روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان و ظهور امام عصر( درود خدا بر او باد) مربوط است. مضامین احادیث آنقدر تکان دهنده و به روز هستند که انگار روزگار ما را مرور می کنند:
پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود:
روزگاری
خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت
در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می
شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .
مومن
در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند
باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی
حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی
از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .
در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .
اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند
زمانی
بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های
شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند،
پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو
دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از
آنها غایب باشی غیبتت کنند . افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به
انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.
شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان
در
جایی دیگر رسول خدا فرمود : زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان
آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی
را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .
از ایمان جز نامی و از اسلام
جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی
دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .
به چهار بلا مبتلا شوند. نخست: تجاوز به ناموس شان
در
آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد . نخست: تجاوز
به ناموسشان و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ، سوم:
خشکسالی، چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .
اصحاب از سخنان
آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست
هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد
پرستش به آن تعلق خاطر دارند .
آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد
از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:
روزگاری
بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن
هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد : نخست آنکه برکت از مالشان
بگیرد ، دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم انکه بی ایمان از دنیا
بروند .
یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟
پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.
از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند
در
جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از
قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه
گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از
اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب
باشد.
در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در
میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با
مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .
به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند
در
بحار ج 77ص369 آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و
فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه
اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به
از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در
او مشاهده کنی .
دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به
اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش
نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و
زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها
چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .
آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که...
روزگاری
خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر
و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان
خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها . از حق جز نامی نزد آنها
نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر
وارد شود ، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود . و چون در آخرالزمان
دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش
را حفظ کند.
هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد
در کنزالاعمال حدیث 31008 آمده است یکی از اصحاب پرسید دین خدا چگونه خواهد شد؟
پیامبر(ص)
فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار دینش برایش سالم نماند جز
اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه
که با بچه هایش چنین کند ، و این آخرالزمان باشد .
هنگامی که معیشت جز
با گناه تامین نگردد ، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود ، در
آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و
مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا
هلاکت و تباهی اش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و
فقر سرزنش کنندو بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده ان بر نیاید
تا گاهی که او به پرتگاه های هلاکت سقوط کند .
در آخرالزمان فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند
و
نیز از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث 290324 روایت شده است که
فرمود : در آخرالزمان دغلبازان و فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و
روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، انچنان که نه شما و نه پدرانتان
چنین حدیث هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و
فریب شان بیافتید .
از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد :
آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ فرمود: آری . باز پرسیده شد: آیا از
ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه ، مگر آن مقدار
که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.
امیرالمونین
(ع) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به سخن چینی ، و جالب
شمرده نشود جز فاجر بودن ، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان
دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید
.(نهج/حکمت 102)
امام سجاد(ع) فرمود : چون خداوند می دانست در آخرالزمان
اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از
سوره حدید نازل کرد. بحار 60/18
بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید
امام
صادق(ع) فرمود : چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش
پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان
که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند. بحار 36/45
پیامبر (ص)
فرمود :« این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع
کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود » و فرمود « در هر عصر و زمانی
گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند »
کنزالاعمال حدیث34499و34500
در جای دیگری فرمودند: « چون در اخرالزمان
دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و
زنان دینداری کنید که به دل هایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار
مصون ماند." بحار 52/111
گسترش رعب، وحشت، آدمکشی چیزهایی نیستند که برای کسی قابل تحمّل باشند؛ ولی همه اینها زیر سر مشرکان است که در رأس آنها یهود قرار دارد و جالب این است که آقا امیرالمؤمنین(ع) قرنها قبل، نسبت به این مطلب در مسجد کوفه هشدار داده بودند. آن حضرت به مردم رو کرده و فرمودند: «والله لتسألن ماتؤمرون؛ یا هر آنچه را به شما میگوییم اطاعت و اجرا کنید: «او لترکبن أعناقکم الیهود والنصاری؛28؛ یا منتظر حاکمیّت یهود و نصارا بر خود باشید.» یا در جای دیگر فرمودند: «لیستأمرون علیکم الیهود والنّصاری...؛29 چنان یهود و نصارا بر شما حاکم میشوند که عرصه را بر شما تنگ کرده و شما را از شهرهایتان بیرون خواهند کرد.»
اشاره:حجّت الاسلام والمسلمین نجم الدّین طبسی در سال 1334 ه .ش.در نجف اشرف به دنیا آمدند. دروس مقدّماتی حوزه را در همین شهر و نزد پدر بزرگوارشان حضرت آیتالله حاج شیخ محمّد طبسی آغاز کردند؛ امّا به دلیل شرایط نامناسبی که حکومت بعثی برای طلاّب حوزههای علمیّه فراهم آورده بود، ناچار به مهاجرت از نجف و اقامت در شهر مقدّس قم شدند. دروس سطح حوزه را در محضر اساتیدی، چون حضرات آیات ستوده، اشتهاردی و حرمپناهی گذراندند و در مقطع خارج حوزه نیز از محضر اساتیدی چون آیات عظام گلپایگانی، وحید خراسانی، فاضل لنکرانی و تبریزی بهره بردند.ایشان علاوه بر تدریس دروس حوزوی در مقطع سطح و خارج به تألیف و نگارش کتاب در زمینه مباحث مختلف فقهی، تاریخی و کلامی نیز اشتغال دارند که از جمله این کتابها میتوان به موارد «السّجن»، موارد «النفی والتّغریب»، «امام حسین(ع) در مکّه»، «عاشورا»، «چشماندازی از حکومت امام مهدی(ع)» و... اشاره کرد.
از روایات فهمیده میشود که تعدادی از سپاهیان حضرت مهدی(عج) ایرانی هستند و از آنان با تعبیرهای طرفداران سلمان فارسی، اهل ری، اهل مشرق زمین، اهل خراسان، گنجهای طالقان، یاران درفشهای سیاه، قمیها، سرخرویان، اهل فارس و غیره یاد شده است.
معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسانهاست، اعتقاد به بشارتهای پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه میتواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتیهاست و از جنبه اجتماعی باعث همدلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان میشود، کارکرد وسیع و عمیق آموزههای مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان میدهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسشهای بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آنها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.
پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسشها و پاسخها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ میدهد:
*زمینهسازی ظهور/ شهری که پایگاه یاران امام زمان(عج) است
کشور ایران تا قبل از ظهور، چگونه باید باشد؟
ج:برای آنکه از وضع کشور در هنگام ظهور آگاه باشیم، باید شرایط ظهور امام زمان(عج) را بدانیم. برای ظهور امام زمان(عج) دو شرط اساسی لازم است:
1ـ پذیرش عمومی: یعنی مردم باید به حدی از دانایی برسند که هر چه امام زمان(عج) دستور داد، بدانند آن دستور کاملاً درست است و باید مو به مو آن را اجرا کنند؛ نباید از مسئولیت شانه خالی کنند و اجرای عدالت را فقط در مورد دیگران دوست داشته باشند و وقتی اجرای عدالت به ضرر خود آنان شد، از آن فرار کنند و تن به عدالت ندهند؛ باید به حدی برسند که بفهمند دین، معنویت و ارزشهای انسانی است که انسان را به سعادت میرساند، نه پیشرفت علم و صنعت و تنها امام است که نیازهای واقعی انسان را میداند و میتواند مردم را خوشبخت کند؛ فقط منتظر او باشند و از قدرتهای مادی چشم بپوشند.
2ـ یاران فداکار: علاوه بر قبول مردم که شرط پیروزی و به ثمر رسیدن یک قیام است، یاران فداکار و سختکوش نیز باید در انجام برنامههای امام، شبانهروز تلاش کنند و از هیچ اقدامی برای پیشرفت دستورهای امام کوتاهی نکنند، در خدمت به اسلام و مردم سر از پا نشناسند و کار کردن برای دیگران را با تمام جان و دل قبول کنند و به فکر مقام و رفاه خود نباشند.
در روایات به وجود یاران ایرانی توجه زیادی شده و آمده است که بسیاری از شهرهای ایران محل یاران امام است که در زمان ظهور به یاری امام خواهند پرداخت، مخصوصاً در روایات، شهر مقدس قم، پایگاه یاران امام زمان(عج) معرفی شده است.
با توجه به این دو شرط باید گفت، کشور ما برای ظهور امام زمان(عج) باید به گونهای باشد که همه مردم یا اکثر آنها واقعاً منتظر امام زمان(عج) باشند؛ انتظار واقعی، تنها با گفتار و دعا ایجاد نمیشود؛ منتظر واقعی را از عمل او میتوان شناخت که البته دعا نیز جزئی از عمل است، منتظر واقعی اولًا سعی میکند به امام زمان(عج) معرفت پیدا کند و ثانیاً در طریق طاعت و بندگی خدا قرار گیرد.
تحقق این امر به موارد زیر است: بداند او چگونه امامی است و چه انتظاری دارد، برای این کار کتاب بخواند، در مجالس سخنرانی و غیره شرکت کند، سعی کند برای سلامتی امام همیشه دعا کند، برای او صدقه بدهد و اعمال مستحبی انجام دهد، پای بند مسائل دینی و واجبات و محرمات باشد، آنها را به دقت بیاموزد و عمل کند، واقعاً عدالت خواه باشد و راضی نباشد حق کسی ضایع شود، هر چند به ضرر خود او باشد. مطیع نایب امام زمان (ولیفقیه) باشد و در زمان غیبت امام، دستورهای او را مانند دستورهای خود امام بداند، از گناه، زشتی و ظلم کاملاً بپرهیزد و در کمک به مردم و جلب رضایت آنان بکوشد و وظایف دینی و اخلاقی خود را به طور کامل عمل کند.
هر قدر تعداد چنین افرادی در ایران و جهان زیاد شود، میتوان گفت به ظهور نزدیکتر میشویم و زمینه آمدن امام زمان فراهمتر میشود، البته باید توجه داشت که در کنار کوششهای افراد صالح، عدهای افراد فاسد نیز گناه و تباهی را به حد اعلای آن میرسانند و سعی میکنند در جامعه هر چه بیشتر گناه و بیعدالتی را ترویج دهند؛ اما با تلاش منتظران، وجود چنین افرادی مانع ظهور نمیشود؛ اینها گرد و غباری هستند که با آمدن باران رحمت الهی از صحنه اجتماع زدوده میشوند، به شرط اینکه منتظران واقعی با امر به معروف و نهی از منکر بستر را برای ظهور حضرت فراهم آورند تا با اصلاح امور و اصلاح افراد جامعه شرایط ظهور تحقق یابد.
*مردی از قم
روایتی که میفرماید: مردی از قم مردم را به سوی خدا دعوت میکند، نسبت به چه کسی است؟
ج:در روایتی امام موسیبن جعفر(ع) میفرماید: شخصی از اهل قم مردم را به حق میخواند و در اطراف او کسانی جمع میشوند که چونان قطعههای آهن مقاوماند، از جنگ خسته نمیشوند و نمیترسند و هیچ باد سرکش تندی آنها را تکان نمیدهد و به خدا توکل میکنند و عاقبت از آن متقین است.
با توجه داشت که تعیین فرد خاصی برای این روایت، احتیاج به دلایل محکمی دارد و به سادگی نمیتوان روایات را بر افراد و مصادیق خاص تطبیق کرد، اما به هر حال ممکن است انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی(ره) مورد روایت باشد، البته برخی، مصداق این روایت را امام خمینی(ره) میدانند و در این باره مطالبی نقل کردهاند.
*دوره ظهور
حضور ایرانیان در دوره ظهور چگونه است؟
ج: از روایات فهمیده میشود که تعدادی از سپاهیان حضرت مهدی(عج) ایرانی هستند و از آنان با تعبیرهای طرفداران سلمان فارسی، اهل ری، اهل مشرق زمین، اهل خراسان، گنجهای طالقان، یاران درفشهای سیاه، قمیها، سرخرویان، اهل فارس و غیره یاد شده است.
امام باقر(ع) در این باره میفرماید: «نیروهایی با پرچمهای سیاه که از خراسان قیام کردهاند در کوفه فرود میآیند و هنگامی که حضرت مهدی در شهر مکه ظهور میکند با آن حضرت بیعت میکنند» و نیز فرمودند: «یاران حضرت قائم(عج) 313 نفرند و از فرزندان عجماند».
چرخش عجیب ترکیه بر ضد سوریه، افزایش مداخلات عربستان و قطر و دیگر کشورهای عربی در اوضاع سوریه و لبنان، مواضع و تحرکات قابل تامل اردن در قبال سوریه، هماهنگی کامل اروپا و آمریکا برای ایجاد ناامنی و به سقوط کشاندن حکومت سوریه و بالاگرفتن موج اعتراضات داخلی در این کشور نشان می دهد که احتمالاً تحولات بزرگ و غیرمنتظره ای در این منطقه حساس رخ خواهد داد که تاثیرات عمیقی بر وقایع پیش روی خاورمیانه دارد.
انطباق عجیب تحولات و رخدادهای کنونی خاورمیانه و جهان، با نشانه ها و
وقایع آستانه ظهور، خصوصا در طی دهه گذشته، هر شیعه منتظری را ناخواسته بر
آن می دارد که به کنکاش و جستجوی بیشتر در این زمینه بپردازد تا به میزان
صحت این انطباق ها پی ببرد.
همزمان، بشارت های بزرگان و علماء نیز
بر آتش این اشتیاق می افزاید و موجب می شود تا فرد منتظر با دقت و اشتیاق
زائدالوصف به دنبال بررسی نشانه های ظهور برآید که خواه، ناخواه در صورت
یقین به صحت این انطباق ها و نزدیکی ظهور، برای زمینه سازی بیشتر ظهور و
استقبال از آن واقعه مبارک، فرد منتظر به اصلاح خود و جامعه مبادرت می ورزد
که میزان آن بستگی به میزان صداقت و همت افراد دارد.
بدون اصلاح
گری و خودسازی و تلاش برای ساختن جامعه، پیگیری وقایع ظهور نوعی تفنن و
سرگرمی محسوب می شود که نه تنها فایده چندانی برای فرد و جامعه ندارد که می
تواند آثار سوئی نیز در پی داشته باشد.البته گاه این اصلاح و خودسازی در
یک فرد، به صورت فرو نرفتن بیشتر در منجلاب گناه و فساد و تباهی که از
خصوصیات برجسته و مهم آخرالزمان و عصر ظهور است، ظاهر می شود که این اثر
مثبت نیز در جای خود، مسئله مهمی محسوب می شود.
به بیان دیگر بررسی
حوادث و نشانه های ظهور در صورتی به حال فرد و جامعه اثرگذار و مفید است
که منجر به حرکت به سوی قواعد ظهور شود، یعنی فرد پس از یقین به این همانی
تحولات جاری، به سمت اصلاح خود و جامعه و تقویت ایمان و باورهای دینی و
مبارزه صحیح با مظاهر بی دینی در جامعه و تلاش برای تحقق اهداف و آرمان های
انقلاب و اسلام بپردازد که به جرات می توان گفت افرادی که با صداقت به
بررسی تحولات و حوادث ظهور می پردازند، اهداف فوق را در درجات مختلف درک
کرده و به سمت قواعد ظهور پیش خواهند رفت.
بعد از گذر از این مقدمه
مهم که توجه به آن بسیار ضروری است، به موضوع اصلی مقاله برمی گردیم،
تحولات چندماهه کشورهای خاورمیانه و ازجمله کشور سوریه، همه نگاه ها را به
خود جلب کرده است، تجمع تمام نیروهای اهریمنی بر روی سوریه و به میدان
آوردن تمام نیروها و امکانات سیاسی، فکری، بین المللی و ایجاد جنگ روانی
عظیم و زمینه سازی برای مداخله نظامی، تحریک همسایگان سوریه، تجهیز گروه
های مسلح و حمایت همه جانبه از آنها و براه انداختن جنگ رسانه ای با انواع
دروغ و فریب و ... علیه سوریه نشان از آغاز مرحله ای جدید در تحولات شام و
سوریه دارد که با توجه با تحقق بسیاری از نشانه های ظهور، می توان گفت
مرحله جدید می تواند آخرین مرحله قبل از خروج سفیانی یا مرحله زمینه سازی
برای خروج این عنصر مزدور در منطقه باشد که در تحولات عصر ظهور طی روایات
بسیاری مورد اشاره قرار گرفته است.
چرخش عجیب ترکیه بر ضد سوریه،
افزایش مداخلات عربستان و قطر و دیگر کشورهای عربی در اوضاع سوریه و لبنان،
مواضع و تحرکات قابل تامل اردن در قبال سوریه، هماهنگی کامل اروپا و
آمریکا برای ایجاد ناامنی و به سقوط کشاندن حکومت سوریه و بالاگرفتن موج
اعتراضات داخلی در این کشور نشان می دهد که احتمالاً تحولات بزرگ و
غیرمنتظره ای در این منطقه حساس رخ خواهد داد که تاثیرات عمیقی بر وقایع
پیش روی خاورمیانه دارد.هر یک از جبهه حق و باطل در تلاش است تا با تسلط بر
این منطقه حساس دست بالا را در وقایع تاریخ ساز آتی داشته باشد، آیا
تحولات جاری می تواند همان تحولات مورد اشاره روایات در آستانه خروج سفیانی
باشد؟
تلاش این مقاله بر آن است تا حد ممکن تصویری روشن از
تحولات شام قبل از خروج سفیانی و انطباق آن با تحولات جاری را بدست
آوریم:سرزمین شام از دیرباز نقش مهمی در تحولات جامعه اسلامی بازی کرده
است، حضور معاویه و یزید و دیگر حکام مکار و خونریز اموی در این منطقه و
نقش عمیق آنها در تحولات زمان خود که عمدتاً نقشی منفی بوده است، از
دیرباز کفه این سرزمین را در تحولات منطقه سنگین کرده است. در طول تاریخ
این منطقه تاثیر مهمی بر سایر بلاد اسلامی داشته است.در روایات عصر ظهور
نیز یکی از مهمترین نقاط اثرگذار بر واقعه شریف ظهور، شام است، شام در
لسان روایات شامل سوریه، اردن، لبنان و قسمت هایی از فلسطین و حتی به نقلی
برخی از نقاط شمال غربی عراق است، اصلی ترین شورش مقابله کننده با ظهور
از این مناطق برمی خیزد که در نظر دارد ضمن مبارزه با موج بیداری و انقلاب
اسلامی منطقه ای، جوامع اسلامی را تحت سلطه خود درآورد.این سرزمین مبدا،
معبر و محل تلاقی قیام های بسیاری در عصر ظهور است، جنگ های بزرگی در این
سرزمین در عصر ظهور واقع می شود که نشان از اهمیت آن برای طرف های درگیر
دارد.
تحولات شام بعد از خروج سفیانی دارای شفافیت خوبی است و می
توان توالی و ترتیب آن را تا حدودی مشخص کرد، اما این سرزمین قبل از خروج
سفیانی و در فاصله زمانی متصل به خروج وی نیز شاهد تحولات مهمی خواهد بود
که به صورت نامنظم و کمی مبهم در روایات ذکر شده است، با توجه به اهمیت
تحولات این مقطع زمانی، یعنی تحولات قبل از خروج سفیانی و احتمال انطباق
آن بر تحولات جاری منطقه، این مقاله در تلاش است تا با نگاهی تحلیلی و
دقیق به این تحولات مهم پرداخته و انطباق وقایع جاری این سرزمین با روایات
عصر ظهور را بررسی نماید: روایات شریف برای سرزمین شام قبل از خروج
سفیانی تحولات بسیاری را برشمرده اند که با دسته بندی آنها می توان به
وقایع زیر اشاره کرد:
1- فتنه ی عمومی در سرزمین های اسلامی که در شام هم وجود دارد.
2- فتنه ی ویژه برای شام، اختلاف شدید، خشکسالی و قطحی به علت محاصره اقتصادی غرب.
3- وجود درگیری میان دو گروه معارض در شام و ایجاد پراکندگی و ضعف در آنها.
4- بلند شدن نداء و صدایی بشارت بخش از جانب شام.
5- وقوع زلزله ای مهیب و کشته شدن افراد زیاد در شام.
6- ورود نیروهای خارجی به شام که شامل نیروهای ایرانی، غربی، مغربی و ترک می باشد.
7- کشته شدن حاکم شام.
8- درگیری ابقع، اصهب و سفیانی در شام که منجر به قدرت یابی سفیانی می شود.
فتنه ی عمومی در سرزمین های اسلامی که در شام هم وجود دارد.روایات عصر
ظهور، جوی متلاطم و متشنج را در اکثر کشورهای اسلامی در آستانه ظهور به
تصویر می کشند که البته این تلاطم و اختلافات، جزء لاینفک هر تغییر و
انقلابی است، چون عده ای که مخالف تغییر و انقلاب هستند و منافع و موجودیت
خود را در خطر می بینند، تلاش می کنند تا به هر وسیله ممکن، حتی با جنایات
هولناک جلوی انقلاب را بگیرند.
هرچند مبداء زمانی و فاصله مشخصی
برای این فتنه ها و اختلافات تا ظهور ذکر نشده است اما آنچه مسلم است این
فتنه ها و اختلافات که مدتی قبل از ظهور در جوامع انسانی و خصوصا در
خاورمیانه به عنوان مکان جغرافیایی ظهور وجود دارد، در سال های منتهی به
ظهور تشدید می شود و در سال ظهور به اوج خود می رسد:فتنه تیر و تاری پدید
آید و آنگاه فتنه به دنبال فتنه برپا شود تا مردی از اهل بیت(ع) من به نام
مهدی(ع) خارج شود، اگر او را درک کردی با او باش تا از هدایت یافتگان
باشی.
الحاوی للفتاوی، ج 2، ص138 مردم شرق و غرب به اختلاف می
گرایند، اهل قبله(مسلمانان) نیز دچار اختلاف می شوند، مردم از ناامنی به
شدت رنج می برند و این چنین روزگار سپری می شود تا منادی آسمانی ندا دهد
....غیبت نعمانی، ص 132، ملاحم و الفتن، ص 114 ...و آن سالی است که در
تمام سرزمین عرب اختلافات روی می دهد.
بحار الانوار، ج52، ص 222
آنگاه که در عراق اضطراب های شدید سلب آرامش نمود و اختلافات شام را
فراگرفت و اهل یمن بر سر حکومت درگیر شدند... الزام الناصب، ص 204 شما را
به مهدی(عج) بشارت می دهم، هنگامی که اختلاف شدید در میان مردم پدید آید و
زلزله های سختی واقع شود، او قیام می کند.غیبت شیخ طوسی، ص 111، ملاحم و
الفتن، ص 134 قائم قیام نمی کند مگر پس از وحشت شدید، زلزله ها و فتنه های
فراگیری که بر مردم چیره شود و طاعونی پیش از آن شایع شود و شمشیر برنده
ای در میان عرب پدید آید و اختلاف در میان مردم افتد....غیبت نعمانی، ص
123، بشارت الاسلام، ص 92 ای جابر قائم ظهور نمی کند مگر هنگامی که شهرها
را فتنه و آشوب فراگرفته باشد، و مردم راه فرار بجویند ولی راهی پیدا
نکنند.
مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار)، ص 1055 حرکت عمومی مردمی
بر ضد حاکمان مستبد و طاغوتی نیز که می توان از آن به یک بیداری اسلامی و
انقلاب مقدس نام برد، در روایات متعددی مورد اشاره قرار گرفته است که در
آستانه ظهور رخ می دهد، مانند روایتی که می فرماید، ظهور در هنگام انقلاب
ها و قیام های مردمی خواهد بود:ابوسعید خدری از رسول معظم روایت کرده که
فرمود: شما را بشارت می دهم که مهدی(ع) در موقع اختلاف و انقلاب امت من
ظهور خواهد کرد.فتنه ها و آشوب های آخرالزمان، (ملاحم و الفتن)، باب 18، ص
155 آن (ظهور) هنگامی است که زمامامداران ستمگر شما که سیاست مسلمانان را
بلد نبودند، از بین بروند.
الزام الناصب، ص 213 به طور مسلم، این
اختلاف و درگیری که می توان از آن به فتنه های آستانه ظهور نام برد، در
سرزمین شام که از مهمترین بلاد مسلمین است نیز روی خواهد داد، همچنانکه
برخی از روایات صراحتاً به این موضوع اشاره کرده اند:مژده پیروزی را از
سمت دمشق می شنوید... و شورشیان روم پیش می آیند و در رمله مستقر می شوند،
پس اولین جایی که از غرب (غرب بلاد اسلامی) خراب می شود، سرزمین شام
است.غیبت شیخ طوسی، 269، غیبت نعمانی، 279/67 وقتی که از کشمکش و اختلافات
داخلی شام اطلاع یافتید باید از شام گریخت، زیرا آشوب و جنگ در
آنجاست.مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار )، ص 1055 در آن سال اختلاقات بسیاری
در هر زمین از ناحیه غرب روی می دهد نخستین جائی که خراب می شود شام
است...مهدی موعود(ترجمه بحارالانوار)، ص 987 با دیدن سه علامت منتظر آمدن
مهدی باشید. وی عرض کرد: یا امیرالمومنین آنها چیستند؟
فرمود: اول
اختلافی که در بین اهل شام پدید می آید، و آمدن پرچم های سیاه از خراسان و
وحشتی در ماه رمضان.غیبه نعمانی، ص 133؛ بحارالانوار، ج 52، ص 229؛ منتخب
الاثر، ص 220 سعید بن مسیب می گوید: در شام فتنه ای خواهد بود که از هر
ناحیه ای آن را برطرف می کنند. از ناحیه دیگری سربلند می کند و آن فتنه
انتها ندارد تا اینکه منادی از آسمان ندا می کند که امیر شما فلان خواهد
بود.فتنه ها و آشوب های آخرالزمان(ملاحم و الفتن)،باب 76، ص 29 وقتی که در
سرزمین شام بلوایی را مشاهده نمودی، پس مرگ است و مردن، تا آنکه غربیان
به تحرک آمده و روانه سرزمین های عربی گردند. که حوادثی بین آنان رخ خواهد
داد.الملاحم و الفتن ص 107.
منبع: شبستان
دمشق یا دمشق الشام یا به اختصار شام، پایتخت و بزرگترین شهر سوریه است. بنا به قول مشهور، حضرت زینب(س) در آنجا وفات یافت و حرم مطهر ایشان در منطقة زینبیة دمشق واقع است. خالدبن ولید در سال 14 قمری آن را تصرف کرد و دورة حاکمیت هزارسالة غربیان بر آن منطقه برافتاد. معاویه در سال 36 ق. آنجا را مقرّ خویش ساخت و تا سال 127 که مروان بن محمد، حران را پایتخت قرار داد دمشق پایتخت امویان بود.
جهان پیش از ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، به گونه ای
است که ظلم و ستم بیداد می کند و جامعه انسانی را به جایگاهی می رساند که
از خویشتن خویش ناامید شده و موعود وعده داده شده را می طلبند تا بنیان هر
چه ظلم و ستم را از ریشه برکند و عدل و داد را در میان مردم جاری و ساری
کند. این جهان دارای ویژگی هایی است که در ادامه از لسان روایات به بیان
برخی از آنها خواهیم پرداخت.
نفوذ زنان در حکومت ها
امام
صادق علیه السلام در حدیثی درباره نقش زنان در دوران پیش از ظهور فرموده
است: « و می بینی که زنان در حکومت داری چیره شده و هر کاری که روی می
دهد، مطابق میل آن هاست».(1)
در این دوران مردان شخصیت خود را از دست
داده و از کثرت معاشرت با زنان مصداق بارز اشباه الرجال می شوند و با این
روحیه، در همه زمینه ها چه زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی مغلوب
هواهای نفسانی زنان هستند و همین معنا در رابطه با خود حکومت داران نیز
وجود دارد و کشورها زنان را در کارهای حکومتی دخالت می دهند و یا با رأی
خود مردم، زنان را به عنوان مهره های اصلی حکومت انتخاب می کنند.
امام
علی علیه السلام نیز فرموده است: «هنگامی که زنان بر امور جامعه مسلط شوند
و دختران زمام کار در دست گیرند و کودکان به امارت رسند... .»(2)
در دوران قبل از ظهور ملاک ارزش ها به طور کلی عوض می شود و
پول و قدرت و ریاست و هواپرستی حرف نخست را می زنند، در چنین محیطی احکام
الهی نیز زیر پا گذاشته می شود؛ زیرا زندگی مردم مطابق با امیال نفسانی
شان می شود و در نتیجه دیگر جایی برای اجرای احکام الهی باقی نمی ماند
بی توجهی به احکام
در سخنی از امام صادق علیه
السلام در توصیف چنین شرایطی می خوانیم: « خواهی دید که مردانی خواهند آمد
که ثروت فراوان داشته و هرگز زکاتی از آن نداده اند».(3) رسول خدا صلی
الله علیه و آله نیز فرموده است: « خواهید دید که اندوخته حرام غنیمت
شمرده می شود و پرداخت زکات زیان و خسارت»(4) و باز در سخن دیگری از امام
صادق علیه السلام آمده است: « در آن هنگام خواهی دید کسی که روزی حلال را
می جوید، مذمت شده و آن که حرام را می طلبد، ستایش و تعظیم می شود».(5)
در
دوران قبل از ظهور ملاک ارزش ها به طور کلی عوض می شود و پول و قدرت و
ریاست و هواپرستی حرف نخست را می زنند، در چنین محیطی احکام الهی نیز زیر
پا گذاشته می شود؛ زیرا زندگی مردم مطابق با امیال نفسانی شان می شود و در
نتیجه دیگر جایی برای اجرای احکام الهی باقی نمی ماند.
مساجد ویران
در
این دوران وضعیت مساجد به گونه ای است که در ظاهر از بهترین سنگ ها و
کاشی ها آذین شده و با بهترین فرش ها مفروش گردیده و عود و عنبر در
مجمرهایش می سوزند، اما واقیعت و بطن آن طوری است که از درِ آن تا محرابش
سراسر نیرنگ و دروغ و بر منبرها کفر و الحاد رخنه کرده و مسلمانان را از
اسلام ناب دور می سازد.
امام صادق علیه السلام در سخنی در این باره
فرموده است: «مساجد را خواهی دید که لبریز از افرادی است که از خدا نمی
ترسند. برای غیبت و خوردن گوشت اهل حقیقت جمع می شوند و به توصیف شراب مست
کننده می پردازند».(6) در سخنی از امام علی علیه السلام نیز می خواینم: «
مسجدها در آن زمان از گمراهی، آباد و از هدایت، ویران است. قاریان و
عامران [سیاست گذاران اعتقادی و اجتماعی] آن ناامیدترین مردم به خدایند،
گمراهی از ایشان شروع شده و به آنان باز خواهد گشت؛ پس حاضر شدن در
مسجدهای آنان و قدم برداشتن به سوی آن ها کفر به خدای بزرگ است، مگر کسی
که از گمراهی آنان با خبر بوده باشد؛ در این حال مسجدهای آنان با
عملکردشان از هدایت ویران خواهد شد».(7)
هر یک از دین شناسان که
نفس خود را حفظ کرده و از دین خود مراقبت نموده و با هوا و هوس مخالفت
ورزیده و مطیع امر مولای خود است، مردم می توانند [در احکام خدا] از او
پیروی کنند
امام مهدی علیه السلام با سپاهیان حرکت میکند و به عراق میرسد؛ در حالی که مردم، اطراف آن حضرت هستند. پیشاپیش ارتش فرمانده پیش قراولمردی است به نام عقیل و بر ساق لشکر، مردی است به نام حارث. سپس مردی از اولاد امام حسن علیه السلام همراه دوازده هزار سواره به او ملحق میشوند. و آن مرد میگوید: «ای پسر عمو ! من به تصدی این امر، از تو سزاوارترم؛ چون من از فرزندان حسنم و او از حسین بزرگ تر بود».
امام مهدی علیه السلام با سپاهیان حرکت میکند و به عراق میرسد؛ در حالی که مردم، اطراف آن حضرت هستند. پیشاپیش ارتش فرمانده پیش قراولمردی است به نام عقیل و بر ساق لشکر، مردی است به نام حارث. سپس مردی از اولاد امام حسن علیه السلام همراه دوازده هزار سواره به او ملحق میشوند. و آن مرد میگوید: «ای پسر عمو ! من به تصدی این امر، از تو سزاوارترم؛ چون من از فرزندان حسنم و او از حسین بزرگ تر بود». امام مهدی علیه السلام میفرماید: «همانا من مهدی هستم.» آن مرد میگوید: «آیا نشانه، معجزه یا علامتی نزد تو هست؟ » پس مهدی به پرندهای در آسمان، نگاه میکند سپس اشارهای به آن پرنده می نماید و پرنده روی دست حضرت مینشیند و به قدرت خدا به تکلم آمده و به امامت حضرت شهادت میدهد.
چکیده
این نوشتار، به موضوع سید حسنی در خطبة
البیان می پردازد که در دو محور سندی و متنی سامان یافته است. در محور
اول، سند خطبه، بررسی شده و بدین منظور، نظرات مخالفان و موافقان بیان شده
است. نظرات مخالفان در سه بخش بیان شده است؛ بخش اول: ضعف رجال حدیث که
در این بخش، جد طوق و عبدالله بن مسعود ارزیابی می شوند؛ بخش دوم: ارسال
حدیث و بخش سوم: عدم نقل حدیث در منابع دست اول که دلیل بر عدم اعتبار آن
دانسته شده است.
نظرات موافقان نیز در دو بخش: دفاع از ابن مسعود و
اعتنای علما به این خطبه ذکر می شود. محور دوم مقاله نیز به بررسی متن این
خطبه می پردازد و خواهد آمد که برخی از دانشمندان، متن خطبه را دچار
اشکالات فراوان دانسته و آن را رد کرده اند و عده ای دیگر نیز در پذیرش
خطبه، قائل به تفصیل شده اند.
مقدمه
درباره موضوع مهدویت اخبار فراوانی وجود
دارد؛ از جمله خطبه ای است منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام که به خطبة
البیان معروف است. در آغاز این خطبه، اوصافی از امیرالمؤمنین علیه
السلام ذکر شده و در ادامه، مباحثی در بارة مهدویت مطرح می شود.
عمده
مطالب مهدوی این خطبه به اوضاع آخرالزمان و نشانه های ظهور پرداخته است.
این خطبه، ضمن بحث از علائم ظهور، به موضوع سید حسنی پرداخته و دربارة
حرکت او، برخوردش با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تسلیم شدن
او و سپاهش برابر امام، صحبت می کند؛ از این روی به بحث و بررسی این خطبه
می پردازیم.
ابتدا بخشی از خطبه را که دربارة سید حسنی است، بیان کرده
سپس دربارة سند خطبه و میزان اعتبار آن، بحثی را پی خواهیم گرفت و در
پایان، به بررسی متن آن می پردازیم.
متن روایت
حدثنا
محمد بن أحمد الأنباری قال: حدثنا محمد بن أحمد الجرجانی قاضی الری قال:
حدثنا طوق بن مالک عن ابیه عن جده عن عبدالله بن مسعود رفعه إلی علی بن
ابی طالب علیه السلام :
…ثم یسیر بالجیوش حتی یصیر إلی العراق و الناس
خلفه و أمامه، علی مقدمته رجل اسمه عقیل و علی ساقته رجل اسمه الحارث.
فیلحقه رجل من أولاد الحسن فی إثنی عشر ألف فارس، و یقول: «یابن العم! أنا
أحق منک بهذا الأمر لأنی من ولد الحسن و هو أکبر من الحسین». فیقول
المهدی: «إنی أنا المهدی». فیقول له: «هل عندک آیة أو معجزة أو علامة؟»
فینظر المهدی إلی الطیر فی الهواء فیؤمی إلیه فیسقط فی کفه فینطق بقدرة
الله تعالی و یشهد له بالإمامة. ثم یغرس قضیباً یابساً فی بقعه من الأرض
لیس فیها ماء فیخضر و یورق. و یأخذ جلموداً کان فی الأرض من الصخر فیفرکه
بیده و یعجنه مثل الشمع. فیقول الحسنی: «الأمر لک»، فیسلم و تسلم جنوده…
(جمعی از محققان، 1411: ج 4، ص 90 ).
سپس [امام مهدی علیه السلام ] با
سپاهیان حرکت میکند و به عراق میرسد؛ در حالی که مردم، اطراف آن حضرت
هستند. پیشاپیش ارتش ]= فرمانده پیش قراول[ مردی است به نام عقیل و بر ساق
لشکر، مردی است به نام حارث. سپس مردی از اولاد امام حسن علیه السلام
همراه دوازده هزار سواره به او ملحق میشوند. و آن مرد میگوید: «ای پسر
عمو ! من به تصدی این امر، از تو سزاوارترم؛ چون من از فرزندان حسنم و او
از حسین بزرگ تر بود». امام مهدی علیه السلام میفرماید: «همانا من
مهدی هستم.» آن مرد میگوید: «آیا نشانه، معجزه یا علامتی نزد تو هست؟
» پس مهدی به پرندهای در آسمان، نگاه میکند سپس اشارهای به آن پرنده
می نماید و پرنده روی دست حضرت مینشیند و به قدرت خدا به تکلم آمده و به
امامت حضرت شهادت میدهد. سپس حضرت چوب خشکی را در زمینی بی آب میکارد و
آن شاخه سبز شده و برگ میدهد. و سنگی از زمین بر میدارد و با دست خرد
میکند و مثل شمع خمیر میکند. حسنی میگوید: «این امر،
برای تو است» آن گاه تسلیم شده و سپاهش را نیز تسلیم میکند….
محور اول: بررسی سندیدرباره
سند این روایت و میزان اعتبار آن، در کلمات علما مطالب فراوانی به چشم
میخورد که برخی مؤید و برخی مخالف هستند. ما نظر مخالفان و موافقان را نقل
میکنیم، تا میزان اعتبار این خطبه روشن شود.
آرای مخالفان
نظرات مخالفان را میتوان در سه بخش تنظیم کرد:
1. ضعف رجال حدیث؛
2. ارسال حدیث؛
2. عدم نقل حدیث در منابع دست اول.
1. ضعف رجال حدیث
در این قسمت، دربارة دو نفر که در سند این روایت ذکر شده اند، بحث خواهیم کرد:
الف. جد طوق: در سند روایت آمده است طوق بن مالک از پدرش و او از جدش نقل میکند؛ در حالی که جد وی معلوم نیست.[2]
ب.
عبدالله بن مسعود: عمدة اشکال، دربارة عبدالله بن مسعود است. برخی
معتقدند او بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دچار انحراف شد.
مرحوم آیت الله خویی میفرماید:
برخی فتاوای ابن مسعود در فقه و نیز
برخی روایات که در تخطئه او وارد شده است، دلالت میکند بر این که او از
امیرالمؤمنین علیه السلام تبعیت نکرد وآن حضرت را همراهی ننمود؛ بلکه در
کارش به طور مستقل عمل کرد (خویی، 1410: ج 10، ص 322).
مرحوم آیت الله خویی سپس به برخی از این روایات اشاره میکند (خویی، همان: ص322 و 323).
مرحوم تستری میگوید:
«وقد
سردتْ اخباراً معتبرة فی عدم اذعانه لأمیرالمؤمنین و مخالفة فتاواه
لفتاوا الائمة» (تستری، 1410: ج6، ص607)؛ روایات معتبری وارد شده است در
این باره که ابن مسعود اعتقادی به امیرالمؤمنین نداشت و نظرات او با نظر
امامان مخالف بود.
کشی نیز در شرح حال ابوایوب انصاری میگوید:
از
فضل بن شاذان دربارة ابن مسعود و حذیفه سؤال شد. او پاسخ داد: «حذیفه
مثل ابن مسعود نبود؛ چرا که حذیفه رکن بود؛ ولی ابن مسعود از همدستان
حکومت و جزء یاران [مخالفان امیرالمؤمنین علیه السلام ] بود و به سوی
آنها تمایل پیدا کرد و درباره ]تقویت و تأیید[ آنها سخن گفته است (کشی،
1348: ص38، ش78).
البته این جا اشکالی مطرح است و آن، این که مبنای
نظرعلمای رجال، گواهی و شهادت است و شهادت، باید از روی حس باشد، نه حدس و
ممکن است گفته شود که فضل بن شاذان، با ابن مسعود معاصر یا حتی قریب
العصر نبوده است؛ پس کلام او حدسی فاقد اعتبار است.
در پاسخ به این
اشکال میتوان گفت چون او از قدما بوده، قول او مقبول است و اگر از کلام
او، استفاده قدح شود، باعث تضعیف ابن مسعود میشود؛ به علاوه روایات
متعددی، بیانگر انحراف ابن مسعود است.
2. ارسال حدیث
اولاً
در کتاب عقد الدرر این روایت مرسلاً نقل شده و هیچ سندی برای آن ذکر نشده
است. ثانیاً الزام الناصب که برای آن سند ذکر میکند، میگوید: «…عن
عبدالله بن مسعود رفعه إلی علی بن ابی طالب علیه السلام » پس این روایت،
مرفوعه است که از نظر شیعه، از روایات ضعیف محسوب میشود؛ اما از نظر اهل
سنت، از اقسام صحاح است؛ زیرا بدین معنا است که خود ابن مسعود از
امیرالمؤمنین علیه السلام شنیده است. اما باز هم مشکل حل نمیشود؛ زیرا
اولاً این خطبه در بصره و پس از فرو نشاندن اغتشاشات بصره (36 ق) ایراد شده
است؛ در حالی که ابن مسعود در سال 32 ق (و بنابر برخی نظرات، سال 33 ق)
فوت کرده است و نمیتواند خودش این روایت را از امام شنیده باشد.[3]
ثانیاً
روایت ابن مسعود از امیرالمؤمنین علیه السلام معهود نیست.[4] حتی در
تهذیبالکمال که از مفصل ترین کتب رجالی اهل سنت است، وقتی از کسانی نام
میبرد که ابن مسعود از آنها روایت نقل کرده است، هیچ اسمی از
امیرالمؤمنین علیه السلام نمیبرد.
3. عدم نقل حدیث در منابع دست اول
اولین
نقل این خطبه در کتب شیعه، به الزام الناصب بر میگردد که آن را از حافظ
رجب برسی نقل میکند. صاحب الذریعه دربارة خطبة البیان میفرماید:
لم
یذکرها الرضی فی نهج البلاغه و کذا لم یذکره ابن شهرآشوب فی المناقب فی
عداد خُطَبِه المشهورة نعم ذکر فیه من خطبه التی لاتوجد فی النهج خطبة
الافتخار کما أشرنا الیه و لعل المراد منها هذه الخطبه…» (تهرانی، 1408: ج
7، ص 200)[5].
میرزای قمی نیز خطبه را از نظر سندی مورد تأمل قرار
داده؛ آن را رد میکند. وی انتساب این خطبه به امیرالمؤمنین علیه السلام
را ثابت نمیداند؛ زیرا در هیچ یک از کتب معتبر امامیه ذکر نشده است.
رؤسای شیعه که مدار مذهب امامیه بر آن ها است و عمده اخبار و آثار اهل بیت
علیهم السلام از ایشان رسیده است، عبارتند از کلینی، ابن بابویه (صدوق)،
شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی که هیچ یک، این خطبه را ذکر نکردهاند.
نیز سید رضی آن را در نهج البلاغه نیاورده است[6]. مرحوم میرزای قمی سپس
میفرماید: «این خطبه و نظائر آن (خطبه تطنجیه، افتخاریه و احتمالاً خطبه
نورانیه) در کلمات بعضی از متسنمان (پیروان مسلک صوفیه) و کتب صوفیه، از
جمله در کتاب مناقب حافظ رجب برسی وجود دارد».
میرزای قمی همچنین از دو
نفر دیگر از علما نام میبرد که این خطبه را در کتاب خود نیاوردهاند؛
یکی مرحوم مجلسی در بحارالأنوار که فقط به این خطبه اشاره کرده و در کتاب
اعتقاداتش خطبه را رد میکند و دیگری ملامحسن فیض کاشانی در تفسیر صافی که
با وجود آن که همتش بر این است که هر جا حدیثی از امامان علیهم السلام
وجود دارد، با اندک تناسبی ذکر کند، به این خطبه اعتنایی نکرده است (قمی،
1413: ج2، ص757).
آرای موافقان
نظرات کسانی که در تقویت این خطبه و اعتنا به آن سعی دارند، در دو بخش قابل بررسی است:
1. دفاع از ابن مسعود؛
2. اعتنای علما به این خطبه.
1. دفاع از ابن مسعود
برخی وی را از اصحاب بزرگ پیامبر (ص) و از شیعیان امیرالمؤمنین علیه
السلام میدانند و برای او شأن و منزلت فراوانی قائل شدهاند. بعضی از
ادله آنها عبارتند از:
الف. شیخ طوسی در رجال خود وی را از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میشمارد.
پاسخ،
این است که روش مبنای شیخ در رجال خود، این است که معاصران معصومان
علیهم السلام را جمع آوری میکند و در صدد توثیق یا تضعیف نیست؛ لذا زیاد
بن أبی را ضمن اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام و عبیدالله بن زیاد را در
اصحاب امام حسین علیه السلام ذکر میکند.
ب. ابن مسعود، از دوازده
نفری بود که خلافت ابوبکر را انکار کرد (صدوق، 1403: ج2، ص461). نیز برابر
عثمان موضع گیری نمود (امینی، 1379: ج 6، ص 4). همچنین در قتل عثمان شریک
بود (کشی، همان: ص71).
نیز روایتی که بیان میکند خلفای بعد از رسول
اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عدد نقبای بنیاسرائیل هستند، به واسطه
وی نقل شده است (صدوق، همان: ج2، ص461).
جواب این که مرحوم آیت الله خویی میفرماید:
این
روایات که صدوق آنها را نقل کرده است، ضعیف هستند و حتی اگر صحیح هم
باشند، با آنچه از فضل بن شاذان نقل شده (ان ابن مسعود والی القوم و مال
معهم، یعنی از غاصبان پیروی کرد و به آنان روی آورد) تعارضی ندارد (خویی،
همان: ج 10، ص 322).
ضمن این که گفتیم مرحوم خویی و تستری قائلند
روایات معتبر فراوانی وجود دارد که او از امیرالمؤمنین علیه السلام تبعیت
نکرد و در فتاوایش با امامان مخالفت کرد (خوئی، همان؛ تستری، 1410: ج6، ص
600 ـ 680).
ج. روایاتی دال بر عدم تبعیت ابن مسعود از امیرالمؤمنین
علیه السلام وجود دارد؛ اما در روایت آمده است که او بعداً توبه کرده است
(علی بن طاووس، 1400: ج1، ص36).
در پاسخ میگوییم: این روایت از خود
ابن مسعود نقل شده است و نمیتواند مورد استناد قرار بگیرد؛ زیرا مستلزم
دور[7] یا حتی سوء ظن[8] به او میشود.
د. روایات فراوانی در مدح ابن
مسعود وجود دارد که نشان از جلالت شأن و عظمت او است؛ از جمله روایتی که او
را از هفت نفری میداند که خداوند به سبب آنها روزی مردم و باران را
میفرستد و مردم را یاری میکند. نیز نقل شده است او از کسانی بود که بر
پیکر حضرت زهرا علیها السلام نماز خواند (صدوق، 1403: ج2، ص360؛ فرات بن
ابراهیم، 1410: ص570).
جواب این که اولاً روایاتی که در مدح او آمده است، همه از نظر سند، مشکل دارند.
ثانیاً
مقابل آنها روایاتی در مذمت او نیز وارد شده است؛ از جمله روایاتی که در
بحثهای پیشین به آن اشاره شد یا روایتی که از خود ابن مسعود نقل شده
دربارة آیه >واتقوا فتنة لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصه< (انفال: 25)
که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «من ظلم علیاً مجلسی هذا
کمن جحد نبوتی و نبوة الأنبیاء من قبلی؛ کسی که از امروز به علی ظلم کند،
مثل کسی است که نبوت من و انبیای قبل از من را انکار کرده است». راوی از
او پرسید: «آیا خودت این روایت را از پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم شنیدی؟» گفت: «بله». گفت: «پس چطور یار ظالمان
شدی؟» گفت: «عقوبتش را هم کشیدم. من از امام اجازه نگرفتم؛ آن چنان
که جندب و عمار و سلمان اجازه گرفتند و من از خدا آمرزش میطلبم و توبه
میکنم» (حسینی استرآبادی، 1409: ج1، ص 198؛ ابن طاووس، همان، ج1،
ص36؛ تستری، همان: ج6، ص607).
ه. سید مرتضی درباره او گفته است:
«لاخلاف بین الأمة فی طهارة ابن مسعود و فضله و إیمانه و مدح النبی له و
ثنائه فإنه مات علی الحالة المحمودة» (سید مرتضی، 1410: ج 4، ص 283)[9].
در
جواب میگوییم: مرحوم آیت الله خویی درباره ابن مسعود میگوید: «قد اعتنی
علماء العامة بشأنه و هو متسالم علیه عندهم فی الفضل و التقی….»، و بر
همین اساس، نتیجه میگیرد که کلام سید مرتضی در شافی و استدلال او به
روایات ابن مسعود، از باب جدل با مخالفان باشد (خویی، همان: ج 10، ص 323).
مرحوم تستری نیز همین نظر را دارد (تستری، همان: ج6، ص600 ـ 608).
و. نام او در سند کامل الزیارات ذکر شده است و مرحوم آیت الله خویی میفرماید:
ان
عبدالله بن مسعود لم یثبت انه والی علیاً علیه السلام و قال بالحق ولکنه
مع ذلک لا یبعد الحکم بوثاقته لوقوعه فی اسناد کامل الزیارات والله
العالم (خویی، همان: ج 10، ص 323).
پاسخ این که اولاً خود مرحوم خویی
در اواخر عمر شریفش از این مبنا برگشت. ثانیاً بر فرض پذیرش، کلام،
مبنایی میشود و فقط کسانی که این مبنا را قبول دارند، آن را میپذیرند.
نکته
مهم این که بر فرض این که شخصیت ابن مسعود، قابل دفاع باشد و بتوان وثاقت
او را ثابت کرد، اشکالات دیگری در سند روایت وجود دارد؛ از جمله این که
روایت مرسله است (دلیل دوم مخالفان) و نیز سایر رجال حدیث، قابل بحث
هستند؛ مانند جد طوق بن مالک که مجهول است.
2. اعتنای علما به این خطبه
اعتنای
علما به یک روایت، رساله یا کتاب، میتواند دلیل محکمی بر صحت آن باشد و
خطبه البیان از این مزی برخوردار است. علمای زیادی آن را نقل کرده و برخی
نیز بر آن، شرح نوشته اند؛ از جمله:
ـ شیخ علی بارجینی یزدی حائری در الزام الناصب سه نسخه از آن را آورده است؛
ـ محمد بن طلحه شافعی (652 ق) در کتاب الدر المنظم فی السر الاعظم؛
ـ شیخ سراج الدین حسن بعضی از این خطبه را از کتاب الدر المنظم نقل کرده است؛
ـ سید شبر در رساله علامات ظهور تمام خطبه را آورده است؛
ـ حافظ رجب برسی در مشارق الأنوار برخی فقرات آن را آورده است (بدون این که به اسم خطبه اشاره کند)؛
ـ
قاضی سعید قمی (1103 ق) در شرح حدیث غمامه نسخة مختصری از این خطبه را
آورده و گفته این خطبه به سبب شایع بودن میان علمای شیعه و غیر شیعه، از
ذکر سند، بینیاز است؛
ـ محقق قمی (1231 ق) برخی فقرات نسخه قاضی سعید قمی را شرح کرده که در آخر جامع الشتات چاپ شده است؛
ـ نور علی شاه آن را شرح و ترجمه کرده و نیز آن را به صورت شعر در آورده است؛
ـ عارف کامل محمد بن محمود ملقب به دهدار در خلاصة الترجمان بخشی از آن را شرح کرده است؛
ـ مولی عبدالمهدی برخی فقرات آن را شرح کرده است؛
ـ میرزا ابوالقاسم ابن محمد نبی ذهبی شیرازی آن را در معالم التأویل و البیان شرح کرده است؛
ـ در قرة العیون این خطبه و خطبه تطنجیه، به امیرالمؤمنین نسبت داده شده است؛
ـ فیض کاشانی در الکلمات المکنونه آن را آورده و ادعای شهرت کرده است؛
ـ داوود قیصری در شرح فصوص الحکم آن را آورده است؛
ـ عبدالصمد همدانی در بحر المعارف این خطبه را نقل کرده است.
جواب
این که البته این مطلب صحیح است که اعتنای علما میتواند نشانة صحت آن
باشد؛ اما این نکته نیز نباید مورد غفلت قرار بگیرد که هر نقلی، نشانة
اعتنا و اعتماد نیست؛ برای نمونه میتوان به موارد ذیل توجه کرد:
ـ
میرزای قمی در جواب کسی که از صحت انتساب این خطبه به امام علیه السلام
سؤال کرده بود و خواسته بود در صورت صحت انتساب آن به امام، جملات «أنا
خالق السموات و الأرض، أنا الرازق» را برایش توضیح دهد، گفته است:
این
خطبه در هیچ یک از کتب معتبر و صحیح، به امام نسبت داده نشده و حتی علامه
مجلسی آن را ذکر نکرده است. اکثر فقرات آن در مشارق أنوار الیقین تألیف
حافظ برسی وجود دارد…؛ پس هرگاه مثل خطبه البیان نسبت داده شود به ایشان،
نباید حکم به ظاهر آن کرد و نباید حکم به بطلان آن کرد رأساً… (قمی، 1413:
ج1، ص5).
ـ قیصری در فصوص، فقط فقراتی از خطبه را بدون ذکر نام خطبه
آورده است که احتمال دارد این فقرات از خطبههای دیگر ـ مثل خطبة تطنجیه -
گرفته شده باشد.
ـ فیض کاشانی در تفسیر صافی ـ برخلاف این که هر جا به
اندک تناسبی، حدیثی از امامان وجود داشته باشد، نقل میکند ـ به این خطبه
اعتنایی نکرده است و جای این سؤال است که چرا آن را ذکر نکرده، با وجود
این که در الکلمات المکنونة آن را آورده است.
ـ ظاهراً دو کتاب قرة
العیون و الکلمات المکنونة یکی است. آقا بزرگ طهرانی میفرماید: «قرة
العیون فی أعز الفنون… و لِما أن تاریخ فراغه منطبق علی مکنونة الکلمات،
یقال له الکلمات المکنونة أیضاً» (تهرانی، همان: ج17، ص75).
ـ رجب برسی
نامی از خطبه نیاورده است و چه بسا مراد او، خطبة دیگری باشد که از نظر
مضمون و برخی فقرات، شبیه این خطبه بوده است. جالب اینکه همة نقلهای این
خطبه به نقل رجب برسی برمیگردد که جای بسی تأمل است.