حضرت امام خمینی(ره) با طرح دیدگاهها و نظرات بدیع خود، باب جدیدی را در حوزة مهدویت و انتظار گشود و شاخصهای رویکرد مهدوی را دستخوش دگرگونی و تغییر اساسی ساخت. مطالعة اقوال و آثار ایشان نشان میدهد که بر اساس دیدگاه ایشان این شاخصهها عبارتند از:
1. توجه به امام مهدی(ع) به عنوان آخرین «حجت خدا» و امام حیّ و حاضری که نسبت به وضعیت حال مسلمانان نیز بیتفاوت نیست؛
2. از نظر دور نداشتن «عصر غیبت» و ضرورت تلاش برای اصلاح وضع موجود با هدف زمینهسازی برای ظهور؛
3. توسعة وظایف و تکالیف منتظران و منحصر ندانستن این وظایف به دعا برای تعجیل فرج یا درخواست ملاقات با آن حضرت؛
این
رویکرد نقطة عطفی مهم در نگرش به جایگاه و کارکرد اندیشة مهدویت و انتظار و
سرآغاز طرح این اندیشه به عنوان مبنای اندیشة سیاسی شیعه در دوران غیبت
بود.
مهمترین ویژگی این رویکرد تأکید بر تشکیل حکومت زمینهساز و
تلاش برای برقراری عدالت در جامعه به عنوان حرکتی در جهت فراهم آوردن شرایط
ظهور امام مهدی(ع) بود.
امروز با گذشت بیش از سه دهه از طرح اندیشة
تحول آفرین امام راحل در باب انتظار و مهدویت و مشاهدة آثار ارزشمند این
رویکرد در ایران اسلامی، به دلیل رشد و گسترش فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی
در حوزة مهدویت جامعة ما با دو رویکرد افراطی و تفریطی روبروست. مطالعة این
دو رویکرد و مصادیق آنها نشان میدهد که هر یک از رویکردها با فاصله گرفتن
از دیدگاه حضرت امام زمینههای ظهور وضعیت جدیدی را فراهم آوردهاند که در
جای خود قابل نقد و بررسی است.
با توجه به آثار و پیامدهای
نامناسب این رویکردهای افراطی و تفریطی و آثار تخریبی آنها، به اجمال به
بررسی این دو رویکرد میپردازیم.
1. بازگشت به دیدگاههای انفعالی پیش از انقلاب اسلامی
در
سالهای اخیر عدهای با بهرهگیری از فضای مناسب حاصل شده برای طرح مباحث
مهدوی و گفتوگو از امام زمان(ع) و با توجه به اقبال عمومی به موضوع مهدویت
و انتظار، به طرح دیدگاهها و اندیشههای خود در این زمینه پرداخته، و
تلاش میکنند که رویکرد فردگرایانه، انزواگرایانه، منفعلانه و غیرمصلحانه
به انتظار را که پیش از انقلاب اسلامی بر جامعة ما حاکم بود، بار دیگر زنده
کنند.
اینان در برنامههای تبلیغی، آموزشی و مجالس و منابر خود
مخاطبانشان را به کنارهگیری از فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی دعوت و با هر
گونه اقدام اصلاحی در زمان غیبت مخالفت میکنند.
در نگاه این گروه،
منتظران در زمان غیبت هیچ مسئولیتی در برابر جامعة خود ندارند و حداکثر
وظیفة آنها، دعا برای ظهور امام مهدی(ع) و تلاش برای ملاقات با آن حضرت
است.
رشد و گسترش این رویکرد در جامعة ما انتظار را از فلسفة اصلی
آن که اصلاح فرد و جامعه با هدف آمادگی برای ظهور مصلح است، خالی کرده و
زمینه را برای بازگشت دوبارة ویژگیهایی چون سکون، رکود، انفعال، ستمپذیری
و تن دادن به وضع موجود به جامعه فراهم میکند. ویژگیهایی که در پی
انقلاب اسلامی و به مدد اندیشة رهایی بخش امام راحل(ره) از جامعه ما رخت بر
بستند.
2.نادیده انگاشتن دیدگاههای امام خمینی(ره)
در رویکرد
دیگری که در سالهای اخیر مطرح شده است، اگر چه بر قابلیتها و
توانمندیهای اندیشة انتظار برای حرکت و تلاش جمعی توجه و بر وظایف سیاسی ـ
اجتماعی منتظران در عصر غیبت تأکید میشود، ولی دانسته یا نادانسته
این گونه القا میشود که در سی سال گذشته به توانمندیهای این اندیشه در
تشکیل و استقرار حکومت اسلامی در عصر غیبت بیتوجهی شده است.
مبلغان
این رویکرد آگاهانه یا ناآگاهانه جایگاه و نقش بیبدیل امام خمینی(ره) در
احیای اندیشة انتظار در عصر حاضر و طرح «نظریة تشکیل حکومت اسلامی در دوران
غیبت با هدف زمینهسازی برای ظهور» را نادیده میگیرند و خود را طراح این
ایده معرفی میکنند.
در یکی از همایشهای برگزار شده در نیمة شعبان
امسال، دبیر این همایش خطاب به یکی مسئولان سیاسی کشور، از ایشان به عنوان
طراح و مبتکر نظریههای «دولت زمینهساز»، «نگاه راهبردی به مهدویت» و
«مدیریت امام زمان(ع)» یاد کرده و از ایشان میخواهد که در این زمینهها به
ایراد سخن بپردازد.
روی سخن ما در اینجا با آن مسئول محترم نیست،
بلکه با کسانی است که به هر دلیل میخواهند خود را طراح ظریة دولت
زمینهساز و مبتکر نگاه راهبردی به موضوع مهدویت جلوه دهند؛ اگر چه با خرج
کردن از جایگاه و موقعیت مسئولان بلند پایه نظام جمهوری اسلامی باشد.
برای روشن شدن خطاهایی که در سخنان یاد شده رخ داده است، در اینجا چند نکته را یادآور میشویم:
الف) پیشینه بحث از دولت زمینهساز
بر
هیچ کس پوشیده نیست که نظریة دولت زمینهساز نزدیک به چهل سال پیش (در سال
1348 و در درس خارج فقه) از سوی امام خمینی(ره) مطرح و مبانی کلامی، فقهی و
اصولی آن تبیین شد و با تلاش علمی و مجاهدت سیاسی بیست ساله ایشان تحقق
عینی یافت.
اینکه ما چشم خود را بر نظریة امام خمینی(ره) دربارة
تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت که اساس آن بر زمینهسازی برای ظهور امام
مهدی(ع) استوار و همة مبانی کلامی و فقهی آن نیز تبیین شده است، ببندیم و
چنین وا نمود کنیم که: نظریة دولت زمینهساز به تازگی مطرح شده و نظام
جمهوری اسلامی تاکنون هیچ ارتباطی با مبانی مهدویت نداشته است، در عمل موجب
خدشهدار شدن مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و جدا شدن این نظام از
مبانی نظری مستحکم خود میشود؛ زیرا همة نظریهپردازان حکومت اسلامی در عصر
غیبت، به ویژه حضرت امام(ره) مشروعیت چنین حکومتی را در پرتو نظریة امامت و
ولایت شیعی و بر اساس نیابت عام فقها از امام زمان(ع) تبیین و توجیه
میکنند و به همین دلیل است که در اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی
تصریح شده است: «در زمان غیبت ولی عصر ـ عجّل الله تعالی فرجه ـ در جمهوری
اسلامی ایران ولایت امر و امامت امّت بر عهدة فقیه عادل و با تقوا، آگاه به
زمان، شجاع، مدیر، مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهدهدار آن میگردد».
امام
خمینی(ره) بارها در سخنان خود انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را
مقدمهای برای ظهور امام مهدی(ع) و زمینهساز این ظهور دانسته و تأکید
میکردند که ما باید تلاش کنیم این امانت را به صاحب آن؛ یعنی حضرت مهدی
موعود(ع) برگردانیم.1
در استدلالهایی هم که امام خمینی(ره) برای
اثبات نظریة ولایت فقیه و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت ارائه
میکنند، مبتنی بودن این نظریه بر اندیشة مهدویت و انتظار و نگاه خاص شیعه
به جایگاه حجتهای الهی در عالم هستی هویداست.2
بنابراین باید بسیار
مراقب بود که به بهانة احیای اندیشة انتظار در جامعه و تحکیم مبانی دولت
منتظر، پیشینة این بحث را که در آثار و گفتار امام خمینی(ره) به خوبی قابل
ردیابی است، به فراموشی نسپاریم و نقش ایشان را در احیای این اندیشه در
جامعة اسلامی ایران، نادیده نگیریم.
البته باید توجه داشت که با
وجود تأکیدهای فراوان امام راحل(ره) در زمینة توجه به موضوع مهدویت و دولت
جهانی امام مهدی(ع)3، نهادها و دستگاههای فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و تبلیغی
نظام جمهوری اسلامی در طول سه دهه گذشته کارنامة مطلوبی در این زمینه
نداشته و نتوانستهاند حقّ امام حیّ و حاضر و حجت زمان را ادا کنند.
ب) سابقة طرح نگاه راهبردی به مهدویت
ضرورت
نگاه راهبردی (استراتژیک) به مهدویت، نخستین بار در سال 1380 و با انتشار
جلد اوّل کتاب درآمدی بر استراتژی انتظار از سوی مؤسسة فرهنگی موعود، مطرح
شد. (در حالی که پیش از این، این مجموعه در قالب مجموعهای از مقالات منتشر
شده بود). در مقدمة این کتاب آمده بود: «این اثر حاوی طرح کلان و
استراتژیک نیست، بلکه سعی در تذکر اهمیت این موضوع در امر هدایت عمومی
جامعه ایرانی پس از انقلاب اسلامی دارد، با اشاره به موضوع مهم «انتظار» که
با مفهوم خاص شیعی خود از استعداد ویژهای برای تبدیل شدن به یک «استراتژی
کلان» برخوردار است».
در جلدهای 2 و 3 این کتاب هم که در طول سالهای 1381 و 1383 منتشر شده، وجوه مختلف این استراتژی تبیین شده است.
جز این در سال 1386، انتشارات موعود عصر در سال 86 کتاب «گام به گام تا استراتژی انتظار را از همین نویسنده منتشر کرده است.
بنابراین،
جای تأمل بسیار دارد که چگونه کسانی که به خوبی از پیشینة این بحث آگاهی
دارند، به هر دلیل چشم خود را بر واقعیتها میبندند و به نام امامی که حق و
عدالت شعار محوری اوست، حق و عدالت را نادیده گرفته و به ناروا خود را
پیشتاز طرح این مباحث در کشور معرفی میکنند.
ج) برداشت نارسا از مدیریت امام زمان(ع)
دربارة سومین نکتة مطرح شده از سوی دبیر همایش یاد شده باید گفت:
تردیدی
نیست که امام مهدی(ع) به عنوان حجّت خدا در جهان آفرینش نقشی مهم و
بیبدیل دارد و واسطة همة فیضهای مادی و معنوی خداوند به بندگان است. به
بیان دیگر آنچه که خدای تعالی در جهان هستی، مقدر فرموده از مجرای امام و
حجّت عصر بر مردم جاری و ساری میشود و ایشان بر همة امور عالم احاطه دارد.
از همین روست که در زیارت مطلقة حضرت اباعبدالله حسین بن علی(ع) که از
امام صادق(ع) نقل شده است، خطاب به آن وجود مقدّس و دیگر امامان هدایت(ع)
میگوییم:
«ارادة الربّ فی مقادیر أموره تهبط إلیکم و تصدر من
بیوتکم؛4 ارادة پروردگار در همـ] آنچه او مقدّر داشته است به شما محوّل شده
و از خانههای شما صادر میشود».
بنابراین میتوان گفت، مدیریت
جهان هستی به دست حجت خداست و همة آنچه در عالم رخ میدهد در تحت اراده و
قدرت اوست، ولی این سخن به آن معنا نیست که همة کارهای درست یا نادرستی را
که با تدبیر و ارادة خویش در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی انجام
میدهیم به آن حضرت نسبت دهیم و چنین وانمود کنیم که همة این کارها در تحت
مدیریت امام زمان(ع) و به خواست آن حضرت(ع) انجام شده است.
این قرائت
از مدیریت امام زمان(ع) در عالم هستی، افزون بر اینکه این شبهه را به ذهن
تداعی میسازد که برخی افراد از طرف امام مهدی(ع) وکالت، سفارت و نیابت
خاص برای اجرای پارهای امور دارند ـ یعنی امری که در توقیع شریف امام
مهدی(ع) خطاب به آخرین نایب خاص، به شدت نفی شده و مدعیان آن دروغگو و
افترازن برشمرده شدهاند5 ـ این خطر را نیز در پی دارد که مردم به واسطة
برخی اقدامهای نادرست ما که به گونهای به امام زمان(ع) نسبت داده میشود،
به آن حضرت بدبین شوند و ایشان را مسبّب همة مشکلات اجتماعی و اقتصادی
موجود بدانند.
والسلام
سردبیر
پینوشتها:
1. نمونههایی از سخنان امام راحل(ره) در این زمینه به شرح زیر است:
«امیدوارم
که این انقلاب یک انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور حضرت بقیةالله ـ
ارواحنا له الفداء ـ باشد». (صحیفة نور، ج 16، ص 88)
«امید است که این
انقلاب جرقه و بارقهای الهی باشد که انفجاری عظیم در تودههای زیر ستم
ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیةالله ـ ارواحنا له الفداء
ـ منتهی شود». (همان، ج 15، ص 75)
«من امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولیعصر(ع) هست». (همان، ج 12، ص 175)
«إنشاءالله
اسلام را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و مسلمانان جهان نیز
اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند... و زور و ظلم و جور از دنیا برطرف
بشود و مقدمه باشد برای ظهور ولیعصر ـ ارواحنا له الفداء ـ ». (همان، ج
15، ص 170)
«مسئولان ما باید بدانند که [...] انقلاب مردم ایران نقطه
شروع انقلاب جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنا له الفداء ـ است».
(همان، ج 21، ص 108)
«خداوند همه ما را از قیدهای شیطانی رها فرماید تا
بتوانیم این امانت الهی را به سر منزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت
مهدی موعود ـ ارواحنا له الفداء ـ رد کنیم». (همان، ج 19، ص 11).
2. ر.ک: روحالله الموسوی الخمینی، کتاب البیع، ج2، ص474 و 475.
3. امام خمینی(ره) در یکی از بیاناتشان میفرماید:
«مسئولان
ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطة
شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ـ ارواحنا الفداه ـ
است که خداوند بر همة مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر
حاضر قرار دهد، مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای
که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد.
باید دولت جمهوری اسلامی تمام سعی و توان خود را در ادارة هر چه بهتر مردم
بنماید و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد
حکومت جهانی اسلام است منصرف کند». (صحیفة نور، ج 12، ص 108)
4. محمّد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 577، ح 2؛ شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
5. ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 242 و 243.
ماهنامه موعود شماره 92