مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .
مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .

برج مراقبت فرودگاه مولا؟

تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.
    «غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...
    و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه ای دیگر با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم.
    
    باند شماره 12
    برج مراقبت فرودگاه مولا؟ ... خلبان پرواز شماره ... صحبت می کند. حاملان مسافران جمعه هستیم... داریم برای نشستن روی باند، گناه کم می کنیم... باند شماره 12 آماده است؟ ... چراغ های سبز باند ظهور رو روشن می کنید؟ یا هنوز اجازه فرود نمی دید و باز هم باید دورتون بگردیم؟!
    ¤¤¤
    گره آدینه
    آدینه را گره زده با انتظارها
    آن یار، آن قرار دل بی قرارها
    ¤¤¤
    ای کاش!
    ای کاش که همنشین گلها باشیم
    از نسل بزرگت موج و دریا باشیم
    ای کاش که در رکاب آقا، یک تن
    از سیصد و سیزده نفر، ما باشیم
    ¤¤¤
    چشم هایم
    گفته بودم گر بیایی، مقدمت را گل فشانم
    گل چه قابل مهربانم! چشم هایم فرش راهت
    ¤¤¤
    برمی گردد
    ما معتقدیم عشق سر خواهد زد
    بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
    سوگند به هر چهارده آیه نور
    سوگند به زخم های سرشار غرور
    آخر، شب سرد ما سحر می گردد
    مهدی به میان شیعه برمی گردد
    ¤¤¤
    پیرترین جوان
    ارباب زمین، امیر مریخ بیا
    تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا
    از قول همه منتظران می گویم
    ای پیرترین جوان تاریخ بیا
    ¤¤¤
    کعبه چشم انتظاران
    برکه خشک عدالت پر شد از آوای رود
    کهکشان بی نشان، دامن کشان آمد فرود
    رعشه آمد بر زمین، از باورش لرزید اشک
    کعبه چشم انتظاران رنگ ظلمت را زدود
    از شکوه مطلع الفجر، اعتبار شب شکست
    شد خجل از وصف او اندیشه شعر و سرود
    گشت جاری عطر ایمان بر لب پاک بهار
    منجی عالم امید سبز احمد را ستود
    ناله شب زنده داران شد فغان از غیبتش
    از سکوت ساقی خم خانه، عصیان کرد عود

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد