مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .
مهدویون ایردموسی

مهدویون ایردموسی

سربازان صفر سایبری موعود هستیم . و اگر اجازه بدهند از یارانش باقی خواهیم ماند .

ألا یا أیّها المهدى، مدامَ الوصل ناوِلها

 

  دو غزل از مولانا فیض کاشانى

 ألا یا أیّها المهدى، مدامَ الوصل ناوِلها

که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکل‏ها

 صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد

زسوز شعله ى شوقت چه تاب افتاد در دل‏ها

 چو نور مهر تو تابید بر دل‏هاى مشتاقان

زخود آهنگ حق کردند و بر بستند محمل‏ها

 دل بى بهره از مِهرت، حقیقت را کجا یابد

حق از آیینه ى رویت، تجلّى کرد بر دل‏ها

 به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبّان را

زتقوا داد زاد ره، زطاعت بست محمل‏ها

 به حق سجاده تزیین کن، مَهِلْ محراب و منبر را

که دیوان فلک صورت، از آن سازند محفل‏ها

 شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هایل

زغرقاب فراق خود رهى بنما به ساحل‏ها

 اگر دانستمى کویت، به سر مى‏آمدم سویت

خوشا گر بودمى آگه، زراه و رسم منزل‏ها

 چو بینى حجت حق را، به پایش جان فشان‏اى فیض

متى ما تَلق مَن تَهوى، دَعِ الدّنیا و أهمِلها

    ×       ×       ×

 

 دل مى‏رود زدستم صاحب زمان خدا را

بیرون خرام از غیب، طاقت نماند ما را

 اى کشتى ولایت، از غرق ده نجاتم

باشد که باز بینم، دیدار آشنا را

 اى صاحب هدایت، شکرانه ى ولایت

از خوان وصل بنواز، مهجور بینوا را

 مست شراب شوقت، این نغمه مى‏سراید

هاتِ الصبوح حیّوا، یا أیّها السّکارا

 ده روزه مهر گردون، افسانه است و افسون

یک لحظه خدمت تو، بهتر زملک دارا

 آن کو شناخت قَدْرَت، هرگز نگشت محتاج

این کیمیاى مهرت، سلطان کند گدا را

 آیینه ى سکندر، کى چون دل تو باشد

با آفتاب تابان، نسبت کجا سها را

 در کوى حضرت تو، فیض ار گذر ندارد

در بارگاه شاهان، ره نیست هر گدا را

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد